ایرانیان جهان - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ترامپ ضد اسرائیل نیست، بلکه طرفدار خودش است و به جای دردسرهای نتانیاهو، بهدنبال پیروزی است.
هفته گذشته، یک رسانه خبری اسرائیل گزارش داد که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، معتقد است که ران درمر، دستیار نزدیک او و وزیر امور راهبردی این رژیم، نتوانسته تغییر در سیاست ایالات متحده را پیشبینی کند. بر اساس این گزارش، درمر معتقد بود که ایالات متحده تحت ریاستجمهوری دونالد ترامپ مخالف اسرائیل نخواهد بود، «اما در واقع هست.»
به نوشته آرون دیوید میلر، عضو ارشد بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، و لورن مورگانبسر، عضو جوان بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، فارین پالسی، دفتر نتانیاهو این گزارش را بهعنوان خبر جعلی رد کرد. با این حال، این ارزیابی میتواند شامل بخشی از یک حقیقت نیز باشد. پس از تقریبا چهار ماه ارائه یک کمپین طرفدار اسرائیل که حتی از دولت بایدن هم پیشی گرفت، ماه گذشته میلادی نشانهای از تغییر داشت: رئیسجمهور آمریکا بدون هماهنگی نزدیک با اسرائیل، با حماس وحوثیها تماس گرفت و به شیوههایی عمل کرد که هیچ یک از روسای جمهور سابق دموکرات یا جمهوریخواه جرأت آن را نداشتند. اینکه آیا استقلال تازه ترامپ از اسرائیل منجر به فشار جدی یا مداوم بر اسرائیل خواهد شد، هنوز مشخص نیست.
انتظار اینکه خوشامدگوییهای ترامپ به اسرائیل در دوره نخست ریاستجمهوریاش در دوره دوم نیز تکرار شود، غیرواقعبینانه بود. گذشته از همه اینها، بسیاری از دستاوردهای ترامپ اساسا یکجانبه و مقطعی بودند: به رسمیت شناختن بیتالمقدس بهعنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت ایالات متحده به آنجا و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان. توافقنامههای ابراهیم به تلاش بیشتری نیاز داشت، اما توسط ترامپ و نتانیاهو بهعنوان راهی برای اولویت دادن عادیسازی روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی بر مسئله پیچیدهتر فلسطین دیده میشد.
در عین حال، تا پایان دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، مشخص شده بود که نتانیاهو – همانطور که با دولتهای قبلی هم چنین کرده بود – حمایت و صبر میزبانش را از بین برده است. زمانی که ترامپ در سال 2020 طرح صلح خود موسوم به «معامله قرن» برای اسرائیل و فلسطینیها را اعلام کرد، از اظهارات علنی نتانیاهو درباره برنامهاش برای قانونیسازی شهرکهای اسرائیلی خشمگین شد. ترامپ همچنین به این باور رسید که نتانیاهو در موضوع ایران از او سوء استفاده کرده و احساس میکرد که با وجود کمکهای سیاسیاش به نتانیاهو، طرف مقابل پاسخ مناسبی نداده است. در واقع، آنچه باعث شد ترامپ عصبانی شود و کمی پس از انتخاب بایدن جمله معروف «لعنت به او» را بگوید، پیام تبریک نتانیاهو به رئیسجمهور جدید بود.
در جولای 2024، نتانیاهو سفری تشریفاتی به مار-ئه-لاگو داشت تا به نامزد وقت جمهوریخواهان ادای احترام کند. در آن زمان، روشن بود که دیگر عشق و علاقه زیادی بین آن دو باقی نمانده است. برخلاف بسیاری از روسایجمهور پیشین آمریکا از جمله رونالد ریگان، بیل کلینتون و بایدن، ترامپ درباره اسرائیل نه احساساتی بود و نه دلبسته. و با وجود ستایشهای پرزرق و برق و اغراقآمیز نتانیاهو از ترامپ بهعنوان «بزرگترین دوست یهودیان پس از کوروش کبیر» (که به یهودیان اجازه بازگشت به بیتالمقدس و بازسازی معبد را داده بود)، نتانیاهو نیز محتاط بود. رابطه آن دو کاملا معاملهمحور بود؛ بر پایه اینکه هر کدام چگونه میتوانند به اهداف دیگری کمک کنند. در واقع، با توجه به اینکه هر دو استاد فریب و نمایش هستند، شاید ترامپ و نتانیاهو بیش از آنچه تصور میشود، یکدیگر را بهخوبی درک میکردند.
ترامپ در دوره دوم خود با خاورمیانهای بسیار متفاوت مواجه شد که بهطور قطع رابطهاش با کابینه نتانیاهو را پیچیدهتر میکرد. دو موضوع اصلی صحنه را تعریف میکردند: حملات 7 اکتبر 2023 و برنامه هستهای ایران پس از خروج ترامپ از توافق هستهای در سال 2018.
ترامپ نهتنها با راستگراترین کابینه تاریخ اسرائیل روبهرو بود، بلکه با نتانیاهویی مواجه شد که آماده پذیرش ریسک و مصمم به حفظ ائتلاف افراطی خود به هر قیمتی بود. نتانیاهو با توجه به موفقیتهای نظامی ادعایی اسرائیل علیه محور مقاومت، مشتاق بود تا ترامپِ محتاط را قانع کند دیپلماسی را کنار بگذارد و از این فرصت برای حمله به تأسیسات هستهای ایران بهره ببرد.
با این حال، نتانیاهو بهسرعت دریافت که دیگر با بایدن یا حتی ترامپِ دوره اول سر و کار ندارد. تقریبا بدون تردید، نخستوزیر اسرائیل آتشبس با حماس را – درست پیش از آغاز به کار ترامپ و پس از ماهها تلاش بیثمر بایدن – هم برای جلب رضایت ترامپ و هم از ترس واکنش احتمالی او در صورت عدم دستیابی به توافق، پذیرفت.
به نظر میرسید نتانیاهو متوجه شده بود که نمیتواند ترامپ را بدون هزینه، مانند رفتاری که با بایدن داشت، فریب دهد یا در برابرش مقاومت کند. نخست، اگرچه ترامپ ممکن است خود را بهعنوان پر و پا قرصترین رئیسجمهور تاریخ آمریکا در طرفداری از اسرائیل معرفی کرده باشد، اما سرمایهگذاری کمی روی ایده، امنیت و ساکنان اسرائیل داشت، همان کسانی که از نظر احساسی بایدن را تحت تأثیر قرار داده بودند و در مواقع اعمال فشار، مانع او شده بودند.
ترامپ ضد اسرائیل نیست، بلکه طرفدار خودش است و به جای دردسرهای نتانیاهو، بهدنبال پیروزی بوده است. ثانیا، ترامپ کنترل حزب جمهوریخواه را در دست داشت و همین امر، نتانیاهو را که به خاطر تلاش برای مخالفت با توافق هستهای باراک اوباما، رئیس جمهور وقت، با اتحاد و همسویی با جمهوریخواهان، مشهور بود، در واشنگتن با فضای مانور کمی روبهرو کرد. بهطور خلاصه، نتانیاهو هیچ تجدیدنظری برای مقابله با سیاستهای ترامپ که دوست نداشت، اظهار نکرد. نخست وزیر اسرائیل فهمیده بود که نسبت به گذشته، قدرت مانور بسیار کمی دارد و ترامپ نیز این موضوع را میدانست.
در ابتدا، در دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ به نظر میرسید که رابطه آمریکا و اسرائیل در آبهای نسبتا آرام و دلپذیری جریان خواهد داشت. نتانیاهو اولین بازدیدکننده خارجی از کاخ سفید بود و در طول آن دیدار در ماه فوریه، این دو رهبر نمیتوانستند با یکدیگر هماهنگتر باشند، یا حداقل اینطور به نظر میرسید. ترامپ حوثیها را دوباره یک سازمان تروریستی اعلام کرده بود؛ هر دو بر اهمیت جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای توافق داشتند؛ و ترامپ آشکارا در مورد بازسازی غزه، شاید حتی عاری از فلسطینیها، صحبت کرد. ترامپ در 100 روز نخست دوره دوم خود، حداقل فشاری را که بایدن بر اسرائیلیها اعمال کرده بود، لغو کرد، محمولههای بمبهای 2000 پوندی را آزاد کرد، دستورالعمل بایدن را که فروش اسلحه ایالات متحده را به حقوق بشر مرتبط میکرد، لغو کرد و تحریمها علیه شهرکنشینان راستگرا را برداشت.
او در مجامع بینالمللی از اسرائیل حمایت، تحریمهایی را علیه دادگاه کیفری بینالمللی اعمال کرد و یک فرمان اجرایی را به امضا رساند که به تعامل آمریکا با شورای حقوق بشر سازمان ملل و بودجه «آنروا»، آژانس امدادرسانی سازمان ملل برای پناهندگان فلسطینی، پایان میداد. او همچنین فروش سلاح به اسرائیل را افزایش داد، از جمله فروش نظامی به اسرائیل به ارزش 7.4 میلیارد دلار را تصویب کرد و از اسرائیلیها زمانی که نیروهای خود را از لبنان خارج نکردند، حمایت کرد.
با این همه، حتی قبل از سفر منطقهای ترامپ، الگوی جدیدی شروع به ظهور کرده بود که نشان میداد دولت ترامپ مایل است تاکتیکهای جدیدی را امتحان کند که اسرائیل مطمئنا با آنها مخالفت خواهد کرد و اغلب این کار را با هماهنگی کم یا بدون هماهنگی انجام میدهد. در اوایل ماه مارس، مذاکرهکننده ترامپ در موضوع تبادل اسرا، با ملاقات مستقیم با رهبری خارجی حماس در دوحه، تابوی چندین ساله را شکست.
از آنجا، اوضاع از دیدگاه اسرائیل بدتر شد. در ماه آوریل، طی دومین سفر نهچندان گرم و مبهم نتانیاهو به واشنگتن، ترامپ در حالیکه نتانیاهو در کنارش بود (و با ناراحتی فراوان او) اعلام کرد که ایالات متحده و ایران توافق کردهاند مذاکرات در مورد مسئله هستهای را آغاز کنند. اسرائیل همچنین متوجه شده بود که با وجود تصمیمشان برای لغو تعرفهها بر محصولات آمریکایی، کاخ سفید تعرفه 17 درصدی بر صادرات اسرائیل به ایالات متحده اعمال کرده است.
از آنجا، به نظر میرسید که دومینوی عدم هماهنگی یکی پس از دیگری فرو میریزد. در ماه می، ترامپ بدون اطلاع قبلی به اسرائیل اعلام کرد که با حوثیهای یمن به توافق آتشبس رسیده است که از کشتیها و حمل و نقل دریایی ایالات متحده محافظت میکند اما مانع حملات به اسرائیل نمیشود. الگوی بیاطلاع نگه داشتن اسرائیل ادامه یافت و مذاکرات پشت پرده ایالات متحده و حماس که منجر به آزادی گروگان اسرائیلی-آمریکایی، ادان الکساندر، شد، ادامه یافت. اسرائیل از این مذاکرات نه از طریق کاخ سفید، بلکه از طریق کانالهای اطلاعاتی خود اطلاع پیدا کرد.
شگفتیهای بیشتری به وقوع پیوست. برخلاف دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ، او در سفر منطقهای اخیر خود اسرائیل را از برنامه سفرش حذف و تنها بر خلیج فارس تمرکز کرد و اسرائیل را به حاشیه راند. در واقع، در همان سفر بود که ترامپ لغو تحریمها علیه سوریه را اعلام کرد و نتانیاهو را که از ترامپ خواسته بود آنها را لغو نکند، شگفتزده کرد. لغو سفر احتمالی معاون رئیسجمهور آمریکا به اسرائیل، شاید بهعنوان یک اقدام برای دلداری، کمکی به اوضاع نکرد؛ سفری که ظاهرا بهدلیل گسترش تهاجم اسرائیل به غزه لغو شد.
در طول این سالها، مطمئنا تنشها و شگفتیهایی در روابط ایالات متحده و اسرائیل وجود داشته است. اما هیچ دولتی، چه جمهوریخواه و چه دموکرات، در مورد مسائلی که برای منافع امنیتی اسرائیل یا منافع سیاسی یک نخستوزیر اسرائیل حیاتی تلقی میشد، تا این حد مستقل از اسرائیل عمل نکرده است.
بخشی از این پویایی جدید مطمئنا به این واقعیت گره خورده است که نتانیاهو سیاستهایی را دنبال میکند که در بسیاری از زمینهها مغایر با منافع ایالات متحده است. اما محرک اصلی ترامپ است که درخت تصمیمگیری او از یک شاخه تشکیل شده است: آیا موضوع مورد بحث، نیازهای من و دیدگاه «اول آمریکا»ی من نسبت به جهان را پیش میبرد؟ اسرائیل قطعا در این میان قرار دارد، اما در اولویت نیست. مایک هاکبی، اولین مبلغ مسیحی که سفیر اسرائیل شد و از حامیان و معتقدان سرسخت اسرائیل است، اعلام کرده است: «ایالات متحده لازم نیست همه کارهایی را که قرار است انجام دهد به اسرائیل بگوید.»
ترامپ نیز به دلیل کنترل حزب جمهوریخواه، به هیچ وجه نگران عواقب سیاسی اقدامات خود نیست. میتوان تصور کرد که اگر هر یک از روسای جمهور دموکرات آمریکا در چند ماه نخست دوره ریاستجمهوری خود با ایران، حوثیها و حماس تماس میگرفتند، جمهوریخواهان چه واکنشی نشان میدادند. ترامپ با عمل کردن بدون نگرانی از واکنش احتمالی اسرائیل یا حامیانش - چه در کنگره، چه در جامعه یهودیان یا در داخل خود اسرائیل - و اغلب بدون مشورت با آنها، دههها تفکر آمریکاییها در مورد اسرائیل را دگرگون کرده است.
از زمان آیزنهاور در بحران سوئز، هیچ رئیسجمهور آمریکا تهدید به اعمال فشار جدی و مداوم بر اسرائیل نکرده است. آیا ترامپ میتواند نخستین کسی باشد که در دهههای اخیر چنین کاری میکند؟ آیا ترامپ از هیچ یک از نقاط فشار بر اسرائیل که بایدن استفاده نکرد، استفاده خواهد کرد؟ مانند محدود کردن یا مشروط کردن کمکهای نظامی ایالات متحده به اسرائیل؛ ارائه قطعنامههای انتقادی از اسرائیل در سازمان ملل یا عدم دفاع از اسرائیل در مجامع بینالمللی؛ یا به رسمیت شناختن یکجانبه کشور فلسطین؟
آنچه که در دستکم چهار ماه گذشته مشاهده شده است، فشار واقعی نبوده، بلکه ترامپ در حال دنبال کردن سیاستهایی بوده است که از دیدگاه او، منافع آمریکا را اولویت میدهد. ترامپ تاکنون بخش زیادی از قدرت مانور اسرائیل را دست نخورده باقی گذاشته و با این استثنا که او به نتانیاهو درباره حمله به ایران هشدار داده، رئیسجمهور آمریکا به نخستوزیر اسرائیل اجازه داده است تاکتیکها و استراتژیاش در غزه را پیاده کند. به نظر میرسد ترامپ هیچ منفعت عاطفی واقعی در رنج فلسطینیها یا تشکیل یک کشور بهعنوان هدف نهایی خود ندارد.
اقدامات دولت آمریکا در جریان مذاکرات اسرائیل و حماس، بهوضوح نشاندهنده حمایت از نتانیاهو است و این احتمال بسیار قوی است که ترامپ به این نتیجه رسیده که در موضوع مذاکرات حماس و اسرائیل، احتمال کمی برای یک پایان خوش وجود دارد. ببینید ترامپ چه کارهایی را برای اسرائیلیها در کرانه باختری ممکن کرده است، سیاستهایی که به جز نام، الحاقطلبانه هستند. بیست و دو شهرک جدید تصویب شد و هیچ اعتراضی هم نشد. نه، این مسائل فقط در صورتی اهمیت پیدا میکنند که بهنوعی مایه شرمساری شخصی ترامپ شوند، نتانیاهو عمدا بهنحوی از او عبور کند، یا در موضوعی که واقعا برایش مهم است، دخالت کند.
اما چنین چیزی چگونه خواهد بود؟ ترامپ معاملهگری کوتاهمدت است که به دنبال پیروزیهای سریع است. او خواهان دریافت جایزه نوبل برای پایان دادن به درگیری بین روسیه و اوکراین است، اما نه برای پایان جنگ؛ او دوست دارد توافقی هستهای با ایران حاصل شود و این مسئله از روی میز او برداشته شود؛ و درباره غزه، دوست دارد جنگ به پایان برسد اما تاکنون هیچ علاقهای به پیگیری یک ابتکار گستردهتر، چه برسد به تلاش برای مذاکره اسرائیلی-فلسطینی، از خود نشان نداده است، مگر در حد تبدیل غزه به ریویرا. در مقطعی، به عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان علاقهمند شده بود، امری که میتوانست پیمانهای ابراهیم را گسترش دهد و شاید هم برایش جایزه صلح نوبل به همراه بیاورد. البته این کار نیازمند پایان دادن به جنگ در غزه و گرفتن امتیازی از نتانیاهو در موضوع فلسطینیهاست. اما این ترامپ است: غیرقابل پیشبینی. و ممکن است در مقطعی تصمیم بگیرد که دستکم برای پایان دادن به جنگ در غزه تلاشی جدی انجام دهد.
اگر چنین کند، یک موضوع روشن است: نتانیاهو بهتر است دیدار ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، با ترامپ و جی.دی. ونس، معاون رئیسجمهور آمریکا، در دفتر بیضی در فوریه را دوباره مرور کند. اسرائیل اوکراین نیست. اما با گذشت نزدیک به پنج ماه، نتانیاهو حق دارد نگران باشد که یک ترامپ غیرقابل پیشبینی چه خواهد کرد، اگر احساس کند نخستوزیر اسرائیل مانعی در برابر موضوعی است که او آن را در راستای منافع آمریکا و خواست شخصیاش میبیند.
بازار ![]()