چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۴
خواندنی ها

متفکر آمریکایی: اسرائیل نمی‌تواند «هژمون» منطقه باشد

متفکر آمریکایی: اسرائیل نمی‌تواند «هژمون» منطقه باشد
ایرانیان جهان - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست استفن والت-استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد| حمله‌‌‌ ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - دنیای اقتصاد /متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
استفن والت-استاد روابط بین الملل دانشگاه هاروارد| حمله‌‌‌ گسترده‌‌‌ اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تک‌‌‌تک مخالفان منطقه‌‌‌ای‌‌‌اش است. در پی حمله‌‌‌ حماس در 7 اکتبر 2023، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین به‌‌‌عنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمان‌های برجسته‌‌‌ حقوق بشر و بسیاری از کارشناسان دانشگاهی به‌‌‌عنوان «نسل‌‌‌کشی» توصیف شده است. اسرائیل رهبری حزب‌‌‌الله در لبنان را از طریق حملات هوایی، عملیات پیجری و سایر ابزارها تضعیف کرد یا از بین برد.
اسرائیل به حوثی‌‌‌ها در یمن حمله کرده و سوریه‌‌‌ پسا‌اسد نیز از بمباران اسرائیل در امان نماند. اسرائیل تا جایی که توانست انبارهای سلاح سوریه را نابود و از اعمال‌‌‌نفوذ سیاسی نیروهایی که آنها را خطرناک می‌‌‌دانست، جلوگیری کرد. جدیدترین حملات این رژیم به ایران هدفی فراتر از آسیب یا نابودی زیرساخت‌‌‌های هسته‌‌‌ای این کشور دارد. اسرائیل - در حالت حداقلی - می‌‌‌خواهد مذاکرات بر سر برنامه‌‌‌ هسته‌‌‌ای ایران را پایان دهد؛ با ترور رهبران ارشد، مقامات نظامی، دیپلمات‌‌‌ها و دانشمندان ایرانی، توانایی ایران برای پاسخ دادن را فلج کند و در صورت امکان، ایالات‌‌‌متحده را به شکل گسترده‌‌‌تری به جنگ با ایران بکشاند. در حالت حداکثری، امیدوار است این کشور را تا جایی می‌تواند تضعیف کند تا شرایط سقوطش فراهم شود. 
«استفن والت»، استاد دانشگاه هاروارد و ستون‌‌‌نویس فارن پالیسی، در مقاله‌‌‌ای نوشت، با توجه به اینکه برخی از این اقدامات ممکن است حداقل تا حدی - حداقل در کوتاه‌‌‌مدت - موفقیت‌‌‌آمیز بوده‌‌‌ باشد، اما آیا می‌توان اسرائیل را به‌‌‌عنوان یک «هژمون منطقه‌‌‌ای» در نظر گرفت؟ اگر اسرائیل به‌‌‌عنوان «تنها قدرت بزرگ در یک منطقه‌‌‌ خاص» تعریف شود، به‌‌‌طوری که «هیچ دولت دیگری (یا ترکیبی از دولت‌‌‌ها) نتواند در یک آزمون تمام‌‌‌عیار قدرت نظامی، دفاعی جدی از خود نشان دهد»، آیا این رژیم را می‌توان واجد شرایط «هژمون» دانست؟ 
اگر پاسخ مثبت است، آیا باید انتظار داشته باشیم که همسایگانش نیز مانند دیگران در مواجهه با یک هژمون عمل کنند: «قدرت برتر آن را به رسمیت بشناسند و در مورد مسائل حیاتی موردعلاقه‌‌‌ هژمون، تسلیم او شوند»؟
در نگاه اول، این احتمال دور از ذهن به نظر می‌‌‌رسد. چگونه کشوری با کمتر از 10 میلیون نفر جمعیت (که تنها حدود 75‌درصد آنها یهودی هستند) می‌تواند بر منطقه‌‌‌ای وسیع شامل چند صد میلیون عرب عمدتا مسلمان، به‌‌‌علاوه بیش از 90 میلیون ایرانی، تسلط داشته باشد؟ بااین‌‌‌حال، باید اشاره کرد که اسرائیل مزیت‌‌‌های بیشتری نسبت به همسایگان عرب خود دارد: شهروندانش تحصیل‌‌‌کرده‌‌‌تر هستند؛ از حمایت سخاوتمندانه و مداوم یک دیاسپورای ثروتمند و با نفوذ سیاسی برخوردار است؛ در گذشته از قدرت‌‌‌های بزرگی مانند بریتانیای کبیر و فرانسه کمک‌‌‌های ارزشمندی دریافت کرده است؛ اکثر رقبای عربش با انواع اختلافات داخلی، آشوب‌‌‌ها یا کودتاها روبه‌رو بوده‌‌‌ و رقابت‌‌‌های بین اعراب آنها را از یکدیگر جدا کرده است. 
علاوه بر این، از آنجاکه قدرت نظامی مدرن بیشتر به تسلط تکنولوژیک، آموزش و فرماندهی ماهرانه وابسته است تا تعداد صرف نیرو، ارتش اسرائیل تاکنون توانمندتر از نیروهایی بوده‌‌‌ که با آنها جنگیده‌‌‌ است. اگرچه حزب‌‌‌الله و حماس به‌‌‌مرور زمان توانمندتر شدند، اما نتوانستند موجودیت اسرائیل را تهدید کنند. زرادخانه‌‌‌ بزرگ سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای اسرائیل و قابلیت‌‌‌های اطلاعاتی‌‌‌اش، موقعیت این رژیم را بیش‌‌‌ازپیش در برابر اعراب تقویت کرد. مهم‌تر از همه، آن چیزی را که باید در نظر گرفت این است که اسرائیل حمایت گسترده و عمدتا بی‌‌‌قیدوشرط ایالات‌‌‌متحده را در پشت سر خود دارد. دولت آمریکا صرف‌‌‌نظر از هر کاری که اسرائیل انجام می‌دهد، از آن حمایت می‌کند و رسما متعهد به حفظ «برتری نظامی کیفی» اسرائیل است. بدون این کمک، آن جمعیت تقریبا10 میلیونی اسرائیلی نمی‌توانند از قلمرو خود دفاع کنند؛ به یاد داشته باشید که آنها سلاح هسته‌‌‌ای دارند اما شانس کمی برای تسلط بر منطقه‌‌‌ اطراف خود دارند.
بااین‌‌‌حال، اشتباه است که اسرائیل را یک هژمون واقعی منطقه‌‌‌ای بدانیم به چند دلیل: 
اول، یک هژمون منطقه‌‌‌ای آن‌‌‌قدر نسبت به همسایگانش قدرتمندتر است که دیگر با هیچ تهدید امنیتی قابل‌‌‌توجهی از سوی آنها مواجه نیست و حتی لازم نیست نگران باشد که به‌‌‌زودی رقیبی واقعی ظهور کند. این موقعیتی است که ایالات‌‌‌متحده تا آغاز قرن بیستم به آن دست یافته بود: سایر قدرت‌‌‌های بزرگ از نیمکره‌‌‌ غربی عقب‌‌‌نشینی کرده بودند و کشور یا ترکیبی از کشورها در منطقه نمی‌توانست به ترکیب قدرت اقتصادی و پتانسیل نظامی آمریکا نزدیک شود. 
به استثنای بحران کوتاه موشکی کوبا - که شامل ارسال موشک‌‌‌های هسته‌‌‌ای توسط یک قدرت خارجی (اتحاد جماهیر شوروی) به نیمکره‌‌‌ غربی بود - ایالات‌‌‌متحده از اواخر قرن نوزدهم با چالش نظامی قابل‌‌‌توجهی از درون نیمکره‌‌‌ غربی مواجه نشده است. این موقعیت ممتاز به واشنگتن اجازه داد تا سیاست‌‌‌های خارجی و دفاعی خود را بر اوراسیا متمرکز کند، با هدف جلوگیری از دستیابی هر قدرت دیگری به موقعیت مشابه در هر منطقه‌‌‌ استراتژیک مهم.
اسرائیل به این استاندارد نرسیده و فاصله‌‌‌ زیادی با آن دارد. به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال، حوثی‌‌‌ها هنوز فعال هستند و ارتش اسرائیل با وجود ویرانی‌‌‌های گسترده‌‌‌ تحمیل‌‌‌شده بر ساکنان غزه، هنوز در این منطقه گرفتار است. اسرائیل اگرچه حزب‌‌‌الله و حماس را به‌‌‌طور قابل‌‌‌توجهی تضعیف کرد، اما این دو، بازیگران «غیردولتی» بودند و تهدیدی برای «موجودیت» اسرائیل ایجاد نکردند. امروزه کمتر کشوری حریف اسرائیل است، اما ترکیه و ایران نیروهای نظامی قابل‌‌‌توجه و جمعیت بسیار بیشتری دارند و هر کدام می‌توانند در صورت جنگ تمام‌‌‌عیار، دفاع قابل‌‌‌اعتمادی از خود نشان دهند. این به‌‌‌نوبه‌‌‌ خود به این معنی است که اسرائیل نمی‌تواند آنها را از محاسبات خود کنار بگذارد یا فرض کند که این کشورها تسلیم خواهند شد. مقاومت ایران این موضوع را روشن می‌کند: حملات اسرائیل به ایران و تلافی این حملات از سوی ایران امر ناچیزی نبود. هیچ نشانه‌‌‌ای وجود ندارد که تهران با میل خود منافع خود را تابع اسرائیل کند. به همین دلیل، اسرائیل یک هژمون منطقه‌‌‌ای نیست.
دوم، تمام توجیه این حملات اخیر، ترس از این بود که ایران روزی به سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای دست یابد. خطر این نبود که ایران از بمب برای حمله به اسرائیل استفاده کند بلکه این بود که بمب ایرانی توانایی اسرائیل را برای استفاده از زور در منطقه (آن‌‌‌هم با مصونیت) محدود کند. 
اینکه مقام‌‌‌های اسرائیل این احتمال را که باعث می‌شود آنها مجبور به اقدام با خویشتن‌‌‌داری بیشتر باشند، به‌‌‌عنوان یک خطر دیدند، نشان می‌دهد که آنها از آن نوع «امنیت آزاد» که ایالات‌‌‌متحده - تنها هژمون واقعی منطقه‌‌‌ای جهان - مدت‌‌‌هاست از آن برخوردار است، برخوردار نیستند. همچنین موفقیت‌‌‌های اخیر اسرائیل در میدان نبرد، مساله اساسی‌‌‌تر فلسطینی‌‌‌ها را که تقریبا نیمی از جمعیت سرزمین‌‌‌های تحت کنترل اسرائیل را تشکیل می‌دهند، حل نکرده است. قابلیت‌‌‌های برتر نظامی و اطلاعاتی اسرائیل مانع از وقوع 7 اکتبر نشد. در عوض، این امر به‌‌‌طور قابل‌‌‌توجهی حمایت از اسرائیل را حتی در میان متحدان دیرینه تضعیف کرده است.
سوم و از همه مهم‌تر، اسرائیل همچنان به‌‌‌شدت به حامی خود، آمریکا، وابسته است که بیشتر هواپیماها، بمب‌‌‌ها و موشک‌‌‌های مورد نیاز برای حمله به همسایگانش را همراه با حمایت دیپلماتیک مداوم تامین می‌کند. یک هژمون واقعی منطقه‌‌‌ای نیازی به تکیه‌‌‌بر دیگران برای تسلط بر منطقه یا حوزه‌‌ پیرامون خود ندارد، اما اسرائیل این کار را می‌کند. 
حمایت ایالات‌‌‌متحده از اسرائیل به دلیل نفوذ یک گروه ذی‌نفع داخلی قدرتمند، برای دهه‌‌‌ها حمایتی آهنین بوده است، اما این رابطه در سال‌های اخیر نشانه‌‌‌هایی از تنش را نشان داده است و احتمالا با کاهش جایگاه قدرت خود آمریکا، حفظ آن دشوارتر خواهد شد. اگر این دور جدید جنگ اسرائیل در خاورمیانه و با ایران در نهایت ایالات‌‌‌متحده را درگیر کند، آمریکایی‌‌‌های بیشتری (از جمله طرفداران «ماگا» که فکر می‌‌‌کردند دونالد ترامپ، کشور را در صلح نگه می‌دارد) بهای قابل‌‌‌توجهی را که آمریکایی‌‌‌ها همچنان برای «رابطه‌‌ ویژه» می‌‌‌پردازند، تشخیص خواهند داد.
در نهایت، هژمونی منطقه‌‌‌ای پایدار مستلزم آن است که کشورهای همسایه موقعیت غالب هژمون را بپذیرند. در غیر‌این صورت، هژمون دائما نگران مخالفت‌‌‌های جدید خواهد بود و مجبور می‌شود اقدامات مکرری را برای جلوگیری از ظهور آن انجام دهد. برای اینکه موقعیت ممتاز خود را برای دیگران قابل‌‌‌قبول کند، یک هژمون پایدار باید با درجه‌‌‌ای از مدارا عمل کند، همان‌طور که فرانکلین دی. روزولت، رئیس‌‌‌جمهور سابق ایالات‌‌‌متحده، با اتخاذ سیاست «همسایه‌‌ خوب» خود در قبال آمریکای لاتین این کار را کرد. شایان‌‌‌ذکر است که هژمون‌‌‌های منطقه‌‌‌ای مانند فرانسه‌‌ ناپلئونی، آلمان نازی یا ژاپن امپراتوری، موقتا به موقعیت غالب دست یافتند، اما نتوانستند دستاوردهای اولیه‌‌ خود را تثبیت کنند و در نهایت تسلیم ائتلاف‌‌‌های مخالف قدرتمندتر شدند.
بااین‌‌‌حال، رفتار توأم با مدارا با همسایگان، نقطه‌‌ قوت اسرائیل نبوده است و نفوذ روزافزون نیروهای راست‌‌‌گرا و افراط‌‌‌گرایان مذهبی، این احتمال را حتی کمتر می‌کند. همه‌‌ این‌‌‌ها را کنار هم بگذارید، اسرائیل به‌‌‌مراتب از هژمونی منطقه‌‌‌ای فاصله دارد. 
من شکی ندارم که مقامات این رژیم ممکن است دوست داشته باشند به این جایگاه دست یابند اما این جایگاه برای همیشه از دسترس آنها خارج خواهد ماند. این به آن معناست که امنیت بلندمدت برای کشور اسرائیل در نهایت به دستیابی به یک توافق سیاسی پایدار با همسایگانش، از جمله فلسطینیان، بستگی دارد. این یادآوری دیگری است که امنیت پایدار در نهایت به سیاست بستگی دارد، نه‌‌‌فقط قدرت.
بازار
ترجمه محمدحسین باقی


نظرات شما