دوشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۴
خواندنی ها

سرمقاله سازندگی/ در ستایش ترمیم روان جمعی

سرمقاله سازندگی/ در ستایش ترمیم روان جمعی
ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی / «در ستایش ترمیم روان جمعی» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم الهام فخاری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: جنگ ۱۲ روزه ایران ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی / «در ستایش ترمیم روان جمعی» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم الهام فخاری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل، که در خردادماه و تیرماه امسال تجربه شد، حادثه‌ای کوتاه اما سهمگین بود. برای بسیاری،‌ صدای ممتد پدافند، سکوت‌های سنگین خانه‌ها، اخبار شبانه از انفجارهای موشکی و جدایی اجباری از عزیزان، چیزی فراتر از یک بحران گذرا بود: این رویداد در حافظه روانی جمعی ما حک شد. جامعه‌ای که پس از سال‌ها فشار اقتصادی، نااطمینانی سیاسی و آسیب‌های زیست‌محیطی هنوز فرصت ترمیم نداشت این بار با زخمی به ‌شدت روانی روبه‌رو شد: ترومای جمعی.
نشانه‌های این زخم عمیق از همان روزهای نخست خود را نشان داد: اضطراب فراگیر، اختلال در خواب، حملات عصبی، فروپاشی احساس امنیت و برای بسیاری، شروع دوباره‌ حمله‌های وحشت. خانواده‌هایی که در این مدت عزیزان‌شان را از دست دادند، کودکانی که جدا از والدین‌شان شب‌ها را در مدارس یا هتل‌ها گذراندند، سالمندانی که ساعت‌ها در تنهایی به صدای پدافند گوش سپردند، همه و همه اکنون بخشی از یک جامعه‌ نیازمند مراقبت‌اند.
از منظر روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، این جنگ تنها یک بحران نظامی نبود بلکه نظم اجتماعی را نیز مختل کرد. همبستگی‌های اجتماعی، پیوندهای عاطفی، اعتماد عمومی و نظام حمایت اجتماعی همه آسیب دیدند. ما در معرض «واگیری اضطراب» قرار گرفتیم؛ ترسی که چون موج از فرد به فرد، از خانواده به محله، از شهر به کشور سرایت و عملکرد طبیعی جامعه را مختل کرد.
در این شرایط، مفهوم «حمایت اجتماعی» اهمیت مضاعف پیدا می‌کند. حمایت اجتماعی فقط حضور یک روان‌پزشک نیست بلکه شبکه‌ای از اطمینان، همراهی، اطلاعات و همبستگی است. ما باید در بحران‌ها بدانیم که چه کسی کنارمان می‌ماند. پرسش این نیست که چند دوست در فهرست تماس‌هایمان داریم؛ پرسش این است که در بحران، روی چند نفر می‌توانیم حساب کنیم؟
بازار
در طول این جنگ، نمونه‌هایی الهام‌بخش از همدلی و همیاری را دیدیم: مردمی که داوطلبانه با سالمندان تماس گرفتند، گروه‌هایی که اقلام ضروری را در محله‌ها توزیع کردند، پزشکانی که شبانه‌روز در اورژانس‌های روان‌پزشکی حضور داشتند و مددکارانی که در هتل‌های محل اسکان اضطراری به آرام‌سازی روانی خانواده‌ها پرداختند. اما اینها کافی نیست.
ما اکنون در مرحله‌ بازیابی پس از بحران قرار داریم؛ مرحله‌ای که به مراتب دشوارتر از «تاب ‌آوردن در لحظه بحران» است. زخم‌های روانی، برخلاف دیوارهای تخریب‌شده، دیده نمی‌شوند اما سال‌ها درون ما می‌مانند. به همین دلیل است که امروز بیش از هر زمان دیگری به نهادینه‌سازی برنامه‌های حمایت روانی- اجتماعی نیاز داریم. از مدرسه و خانواده گرفته تا رسانه و دولت همه باید بخشی از این فرآیند ترمیم باشند.
وظیفه‌ رسانه‌ها، به‌ویژه رسانه‌های رسمی، در این روزها سنگین‌تر است: پرهیز از دوگانه‌سازی‌های مخرب، پرهیز از تقابل‌های بی‌ثمر و تقویت حس وحدت ملی.
تقابل‌های کاذب، جامعه را شکننده‌تر می‌کنند. تجربه زلزله بم و فقدان بازیابی روانی بلندمدت آن به ما آموخته که اگر اکنون اقدام نکنیم، ممکن است دهه‌ها بعد هم در سوگ این 12 روز باشیم.
جامعه ما از این بحران نیز خواهد گذشت، اگر فرصت بازسازی روانی را از خود دریغ نکند. ما نیازمند سیاست‌های توانمندسازی گروه‌های آسیب‌پذیر، آموزش مهارت‌های زندگی در مدارس، برنامه‌های مداخله‌ سریع روانی در مراکز محلی و مشارکت فعال نهادهای مدنی هستیم. ترمیم روان جمعی فقط وظیفه دولت نیست؛ مسئولیتی ملی است. ما باید خود را بازیابی کنیم تا کشورمان بتواند با قامتی بلندتر از گذشته به آینده نگاه کند.


نظرات شما