ایرانیان جهان - فارس / سیاستهای اسرائیل در قبال فلسطین، از زمان تأسیس این رژیم تاکنون، بر یک استراتژی فریبکارانه سیستماتیک استوار بوده است؛ استراتژیهایی که نه تنها شامل مانورهای نظامی و دیپلماتیک است، بلکه از تاکتیکهایی برای انحراف افکار عمومی نیز بهره میبرد.
«محمود الحنفی» استاد حقوق بینالملل در گزارشی که شبکه «الجزیره» آن را امروز (چهارشنبه) منتشر کرده است، مینویسد: از زمان تأسیس، اسرائیل همواره از فریب بهعنوان ابزار مدیریت منازعه استفاده کرده است: وعدههای صلح در کنار گسترش شهرکها، عقبنشینیهای ظاهری که به محاصرهای خفهکننده تبدیل میشوند و آتشبسهای انسانی که صرفا برای خرید زمان و پیش بردن برنامهها به کار میروند. این روش هرگز تصادفی نبوده، بلکه سیاستی ثابت برای تحریف واقعیت در چشم جهان و توجیه پروژه کنترل زمین است. امروز، با موافقت فلسطینیها با آتشبس شصتروزه و مخالفت جزئی اسرائیل همراه با مانورهای سیاسی، همان الگوی قدیمی دوباره دیده میشود: توافقاتی اعلام میشوند اما عملا خالی از محتوا هستند، در شرایطی که غیرنظامیان همچنان رنج میبرند و هشدارهایی درباره قحطی و تهدید بقا مطرح است. در همین حال، با وقوع یک قیام اعتراضی بیسابقه در داخل مناطق اسرائیلینشین و گسترش فشار بینالمللی برای توقف جنگ، این سؤال مطرح است که آیا این بار تغییر واقعی ممکن است یا بازی قدیمی دوباره تکرار خواهد شد.
اسلو؛ وعدههای صلحی که هرگز تحقق نیافتند
بازار ![]()
دهههاست که اسرائیل از مذاکرات و توافقات صلح بهعنوان پوششی دیپلماتیک استفاده میکند تا پشت آن سیاستهای گسترش و جابهجایی جمعیت را دنبال کند. در توافق اسلو (1993)، فلسطینیها وعده داده شدند که پس از پنج سال حق تعیین سرنوشت و تأسیس دولت مستقل داشته باشند، اما تلآویو از این توافق برای تثبیت وضعیت موجود بهره برد. از زمان اسلو، شهرکسازی تقریبا چهار برابر شده است: در سال 1992 حدود 172 شهرک با جمعیتی نزدیک به 248 هزار نفر وجود داشت، اما تا سال 2023 این تعداد به حدود 444 شهرک و نقطه مسکونی با جمعیتی نزدیک به 950 هزار نفر رسید. کارشناسان معتقدند بزرگترین خطای اسلو، نبود بندی صریح برای توقف شهرکسازی بود که به اسرائیل اجازه داد واقعیتهای جدیدی بر زمین تحمیل کند. علاوه بر این، پروندههای اصلی مانند قدس، آوارگان، مرزها، شهرکها و امنیت به مذاکرات نهایی موکول شد و به اسرائیل فرصت زمانبندی برای تحکیم کنترلش داده شد. بهجای پرداختن جدی به مسئله آوارگان، تلاش شد با هدفگیری آژانس «UNRWA» و معرفی آن بهعنوان «سازمانی ممنوعه» حق بازگشت و صفت آوارگی از معادله حذف شود. همزمان، یهودیسازی قدس ادامه یافت، منابع آب محدود و مرزها و گذرگاهها تحت کنترل اسرائیل باقی ماند. به این ترتیب، پروندههایی که قرار بود افق حل عادلانهای باز کنند، به ابزار تأخیر و مماشات تبدیل شدند و تعادل قوا را بهنفع اسرائیل بههم زدند.
در همین چارچوب، عقبنشینی غزه در 2005 یکی از برجستهترین صحنههای فریب بود. اسرائیل این اقدام را «گامی به سوی صلح» یا «قطع ارتباط» معرفی کرد، در حالی که هدف واقعی بازتعریف کنترل بود: خروج ارتش از داخل غزه اما کنترل کامل گذرگاهها، آسمان و دریا از بیرون، و اعمال حصار سختی که غزه را به بزرگترین زندان باز جهان تبدیل کرد. پس از پیروزی حماس در انتخابات 2006 و به دست گرفتن حکومت، این «عقبنشینی» عملا از 2007 به یک محاصره کامل تبدیل شد و بهعنوان مجازات جمعی و ابزار فشار سیاسی تحت پوشش دلایل امنیتی استفاده شد.
فریب نظامی: «مناطق امن» که به تله مرگ بدل میشوند
در میدان جنگ، اسرائیل از تاکتیکهای فریب نظامی استفاده کرده است؛ مثلا مردم را به تصور وجود «مناطق امن» هدایت میکند و سپس همان مناطق را هدف قرار میدهد، یا آنها را به سمت جنوب میفرستد تا بعدا متوجه شوند که حملات حتی به مسیرهای فرار آنها نیز ادامه دارد. همچنین، سیاست زمین سوخته به کار گرفته شد تا محلههای کامل تخریب شود و سپس با تبلیغ ایجاد «گذرگاههای انسانی» توجهها را جلب کنند، گذرگاههایی که خیلی زود خود هدف حمله قرار میگیرند. به این ترتیب، بحث درباره حفاظت از غیرنظامیان بخشی از ابزار جنگ و سلاح تبلیغاتی اسرائیل شده است.
طرح اشغال غزه زیر پوشش کمکهای انسانی
در روزهای اخیر، همزمان با حمله مخرب به محله الزیتون، ایده «شهر چادرها» نزدیک رفح به عنوان طرحی جدید معرفی شد که به ظاهر هدفش کمکهای انسانی است، اما در واقع مقدمات یک جابجایی جمعی و سازمانیافته است. نتانیاهو اعلام کرده که هدف او بازطراحی نقشه جمعیتی غزه به نفع پروژه «اسرائیل بزرگ» است؛ طرحی که با برنامه شهر چادرها همراستاست و قصد دارد صدها هزار نفر را به جنوب منتقل کند تا شمال خالی و تحت کنترل قرار گیرد. بدین ترتیب، آنچه به عنوان ابتکار انسانی ارائه میشود، تنها حلقهای دیگر از زنجیره فریب اسرائیل است که با استفاده از ابزار کمکهای بشردوستانه، پروژههای توسعه و اشغال گستردهتر را پوشش میدهد.
شعار «آزادسازی غزه از حماس» برای توجیه جابجایی اجباری
سران اسرائیل تلاش کردهاند روایت رسانهایای بسازند که هدف جنگ را «آزادسازی غزه از حاکمیت حماس» نشان دهد، نه بازپسگیری دوباره آن. نتانیاهو بارها تأکید کرده که اسرائیل به دنبال اشغال غزه نیست، بلکه قصد دارد حکومت حماس را پایان دهد و مردم را از «تروریسم» آن رها کند، و ادعا کرده جنگ با تسلیم حماس و آزادسازی اسرای زندانی متوقف خواهد شد. این گفتار برای زیبا جلوه دادن تصویر جنگ در چشم افکار عمومی جهانی طراحی شده و ارتش را به عنوان مدافع فلسطینیان معرفی میکند. با این حال، حقیقت در این روایت، اوج فریب است. حماس پاسخ داده که صحبت از «آزادسازی» تنها یک فریب آشکار برای پنهان کردن نیات واقعی است: جابجایی اجباری، نابود کردن زیرساختهای زندگی در غزه و برپایی حکومتی وابسته به اسرائیل.
آنها تأکید کردهاند که استفاده از اصطلاح «آزادسازی» تلاشی برای وارونه جلوه دادن واقعیت اشغال از منظر حقوق بینالملل است و جنایات سیستماتیک نسلکشی و گرسنگی، دروغ این روایت را آشکار میکند.
تناقضها بیشتر زمانی آشکار میشوند که نتانیاهو خودش تأیید کرده برنامه او شامل ایجاد یک اداره مدنی جدید در غزه پس از شکست حماس است، مشروط بر اینکه این اداره به حماس یا حتی دولت فلسطین وابسته نباشد. این یعنی عملا تحمیل ترتیبی سیاسی تحت کنترل غیرمستقیم اسرائیل، یا همان اشغال در قالبی جدید. در میدان واقعی، غیرنظامیان، بیمارستانها، مدارس و بازارها به بهانه مبارزه با مقاومت هدف قرار گرفتند، و شعار «آزادسازی» تنها پردهای لفظی شد تا پروژه واقعی اسرائیل — حذف حکومت حماس و اعمال کنترل امنیتی طولانیمدت بر غزه — پنهان بماند، بدون آنکه مسئولیت اشغال مستقیم بر دوش گرفته شود.
نمایشهای انسانی زیر فشار بینالمللی
با تشدید ویرانیها در غزه و افزایش تظاهرات و انتقادات جهانی، اسرائیل خود را در انزوای نسبی بیسابقهای یافت. در چنین شرایطی، اقداماتی ظاهری مانند اعلام «آتشبسهای انسانی» یا باز کردن مسیرهای امن انجام شد، اما اغلب این مسیرها هدف حمله قرار گرفتند یا عبور از آنها تقریبا غیرممکن شد. میزان محدودی کمک هم وارد شد، در حالی که گزارشهای سازمان ملل از کمبود شدید و گسترش گرسنگی حکایت داشت، و بعضی از کمکها عمدا در مناطق خطرناک یا حتی در دریا رها شدند. یکی از برجستهترین نمونههای این «نمایشها»، پرتاب هوایی مقادیر اندک مواد غذایی بود که به عنوان نشانه پاسخگویی انسانی تبلیغ شد، اما در واقع تنها یک تبلیغ بود: مقدار ناچیز و خطرناک که حتی باعث آسیب به غیرنظامیان شد.
به این ترتیب، اسرائیل فشار بینالمللی را با منطق روابط عمومی پاسخ میدهد، نه با تغییر سیاستها. بیانیهها، کمیتهها و وعدهها جلوی دوربینها زیاد میشود، اما جنگ بدون وقفه ادامه دارد. به محض کاهش فشار، ماشین جنگی دوباره با تمام توان فعال میشود. نتانیاهو صریحاً گفته است که جنگ تا «شکست کامل حماس» پایان نمییابد، و اینگونه است که آتشبسها و کمکهای انسانی به ابزارهای تاکتیکی برای خرید زمان و کاهش فشار تبدیل میشوند، در حالی که هدف استراتژیک ثابت میماند: ادامه عملیات تا تحقق پروژه اسرائیل.
فریب قانونی: وارونهسازی حقایق و تحریف گفتار
گمراهسازی اسرائیل محدود به میدان نبرد نمانده و به حوزههای قانونی و رسانهای نیز کشیده شده است. با بهانه «دفاع از خود» نسلکشی و جابجایی اجباری توجیه شد و با شعار «آزادسازی» حقیقت اشغالگری وارونه جلوه داده شد. کابینه اسرائیل تلاش کرد جنایات خود را پشت یک گفتمان دوگانه پنهان کند: انسانی در مقابل جهان و تهاجمی در میدان، تا خود را قربانی نشان دهد، در حالی که گستردهترین نقضها علیه غیرنظامیان رخ میدهد. استفاده عمدی از زبان حقوق بینالملل و تبدیل آن به ابزاری برای فریب، یکی از برجستهترین نمونههای این نیرنگ است. حتی نام ارتش خود را «ارتش دفاعی» گذاشته تا چهرهای قانونی به خود ببخشد و به ماده 51 منشور سازمان ملل درباره حق دفاع از خود استناد کند، در حالی که اقداماتش در اصل حمله و اشغال مداوم است.
تناقض آشکار وقتی نمایان میشود که دانی دانون، نماینده پیشین اسرائیل در سازمان ملل، بدون تردید نسخهای از منشور سازمان ملل را در برابر جلسه این سازمان پاره کرد؛ صحنهای که بیاعتنایی به سادهترین قواعد مشروعیت بینالمللی را نشان میدهد و حقیقت گفتمان اسرائیل را برملا میکند: احترام ظاهری به منشور زمانی که به نفعش باشد و تحقیر آشکار آن وقتی که محدودش کند.
فشار داخلی و تعویق تبادلات اسرایان و بازداشتشدگان
نتانیاهو با بحران داخلی فزایندهای مواجه است که هم به تلفات انسانی جنگ و هم به پرونده اسرا و بازداشتشدگان در دست حماس مربوط میشود. اگرچه پس از عملیات هفتم اکتبر حمایت مردمی گستردهای داشت، اما طولانی شدن جنگ و هزینه بالای آن، شکافی در اجماع داخلی ایجاد کرد؛ بهویژه در تحرکات خانوادههای اسرا و بازداشتشدگان که از کندی کابینه انتقاد کردند و با برگزاری تجمعها فشار آوردند تا به تبادلات اسرا سرعت داده شود. تحت این فشار، کابینه گاهی خود را آماده نرم کردن موضع نشان داد، مانند آتشبس پایان 2023 که در آن اسرایی از دو طرف آزاد شدند. اما این توافق محدود بود و بلافاصله با از سرگیری جنگ و خشونت شدیدتر همراه شد. از آن زمان، خبرهای مذاکرات پراکنده از طریق واسطهها بارها منتشر شد، اما اغلب با عقبنشینی ناگهانی نتانیاهو پایان یافت.
ناظران معتقدند نتانیاهو پرونده اسرا و بازداشتشدگان را نه به چشم انسانی، بلکه به عنوان ابزاری سیاسی مدیریت میکند و با تأخیر و حیلهگری پیش میرود؛ به دلایل مختلف: اجتناب از پاسخگویی برای ناکامیهای کابینه، حفظ انسجام ائتلاف راست افراطی که هیچ امتیازی نمیدهد، تلاش برای نمایش پیروزی نظامی پیش از هر توافق و استفاده از مذاکرات به عنوان پوششی برای گرفتن امتیازات یا خرید زمان. همچنین ادامه جنگ زندگی سیاسی داخلی را به تعلیق درمیآورد و خواست برای انتخابات زودهنگام یا کمیتههای تحقیق را به تأخیر میاندازد. نتیجه این سیاست، مشاهده مکرر وعده نتانیاهو برای تبادل اسرا و سپس عقبنشینی در آخرین لحظه بوده است. این رویکرد خشم خانوادههای اسرا و بازداشتشدگان را برانگیخته که کابینه را متهم به قربانی کردن فرزندانشان برای حسابهای سیاسی کردهاند. با وجود نارضایتی عمومی، نتانیاهو تلاش میکند اسرائیلیها را قانع کند که تنها تشدید عملیات نظامی میتواند اسرا را بازگرداند و آینده را تضمین کند. این یک قمار سیاسی است که برای فرار از بحرانهای داخلی خود انجام میدهد، اما همزمان اعتماد مردم و جان اسرا و بازداشتشدگان را به خطر میاندازد و راه حلهای ممکن مذاکرهای را مختل میکند.
آیا روش فریب ادامه مییابد؟
با ورود جنگ غزه به ماه بیست و دوم خود، مشخص شده که روش فریب اسرائیل در همه سطوح با چالشهای جدی روبهرو است. در سطح بینالمللی، صبر جامعه جهانی در برابر تصاویر ویرانی و کشتارها رو به پایان است؛ قطعنامههای سازمان ملل خواستار توقف آتشبس و رفع محاصره شدهاند و تحقیقات بینالمللی درباره جنایات جنگی، محدودیت فزایندهای بر رهبران اسرائیل تحمیل کرده است. در داخل، شرایط برای نتانیاهو آسان نیست. در حالی که فضای افراطی غالب است، صداهای نظامی و سیاسی هشدار میدهند که گرفتار شدن در یک اشغال طولانیمدت میتواند پیامدهای انسانی و تلفات سنگینی بدون پیروزی قطعی داشته باشد. از نظر اقتصادی و اجتماعی، اسرائیل با فشار فزایندهای مواجه است: بودجه دفاعی به زیان خدمات عمومی افزایش یافته، سرمایهگذاری و گردشگری کاهش یافته و بخشهایی از جمعیت در پناهگاهها زیر تهدید موشکها زندگی میکنند. با طولانی شدن جنگ، حمایت عمومی ممکن است به انتقاد شدید تبدیل شود اگر وعدههای پیروزی سریع تحقق نیابد. از سوی فلسطینیان، مقاومت مردمی و میدانی، امید اسرائیل برای جابهجایی جمعی را ناکام گذاشته است. با وجود تفاوتهای آشکار در توانمندیها، فلسطینیان با صبر و پایداری خود مانع تحقق اهداف وعده داده شده اسرائیل شدند.در نتیجه، این روش اسرائیل در بنبستی عمیق قرار دارد. ممکن است رهبران آن به سود تاکتیکی کوتاهمدت دست یابند، اما قادر به ارائه راهحل استراتژیک برای حل مناقشه نیستند.
جامعه بینالملل دیگر روایتهای اشغال را نمیپذیرد و فلسطینیان به نقشههای کوچ اجباری تن ندادهاند. حتی جبهه داخلی اسرائیل نیز تحت فشار تلفات و کاهش اعتماد به رهبری خود، در حال لرزیدن است.ادامه این روش، با وعدههای دروغین کمک یا وعدههای بیاساس، ممکن است یک یا دو بار فریب بدهد، اما واقعیت با ادامه بمباران و محاصره آشکار میشود. ادامه این روند تنها به انزوا بینالمللی بیشتر، تضعیف داخل اسرائیل و تقویت مقاومتی مستحکمتر و مصممتر میانجامد.تاریخ نشان داده که هیچ روشی مبتنی بر فریب نمیتواند امنیت یا پیروزی واقعی بسازد؛ بلکه در مقابل، نسلهای جدیدی از فلسطینیان با استواری و اعتقاد عمیقتر به حقوق خود پا به میدان میگذارند. نسلی که با خون و فداکاری خود ادامه مسیر آزادی را رقم میزند.