يکشنبه ۲۳ شهريور ۱۴۰۴
خواندنی ها

قطب‌نما ‌بر مدار دیگر؛ واکاوی بازگشت لاریجانی به شعام

قطب‌نما ‌بر مدار دیگر؛ واکاوی بازگشت لاریجانی به شعام
ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست عبدالرحمن فتح اللهی| عباس عراقچی، وزیر امور خارجه در مصاحبه پنجشنبه هفته گذشته از ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عبدالرحمن فتح اللهی| عباس عراقچی، وزیر امور خارجه در مصاحبه پنجشنبه هفته گذشته از محول‌شدن پرونده هسته‌ای به علی لاریجانی خبر داد؛ محمد مهاجری، ششم شهریور در توییتی مدعی آن بود که کماکان این پرونده در اختیار علی شمخانی قرار دارد. در این بین تغییر مدیریت پرونده هسته‌ای در دو سطح معنا دارد؛ «نمادین» و برای نشان‌دادن حساسیت شرایط و «عملیاتی»، ذیل استفاده از تجربه و توان لاریجانی در هماهنگی و تعامل بین‌المللی. با این حال، زمان اندک و تهدید فعال‌سازی مکانیسم ماشه، طی دو هفته پیش‌رو چالش‌های جدی ایجاد کرده است. تحلیلگران معتقدند لاریجانی سیاست‌مداری عمل‌گراست، اما انتظار معجزه در این شرایط واقع‌بینانه نیست. این تغییر بیش از آنکه تضمین حل بحران باشد، پیامی به طرف‌های خارجی است مبنی بر رویکردی تازه از سوی ایران در مدیریت بحران هسته‌ای. برای واکاوی فضای سیاسی پس از بازگشت علی لاریجانی به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و نیز چشم‌انداز پرونده هسته‌ای و مذاکرات در آستانه فرجه دو هفته‌ای تا احتمال بازگشت تحریم‌ها و قطع‌نامه‌های شش‌گانه شورای امنیت، به گفت‌وگویی صریح و تحلیلی با محمد مهاجری، فعال سیاسی و رسانه‌ای، نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
‌ جناب مهاجری، مصاحبه با حضرت‌عالی به فضای سیاسی بعد از بازگشت علی لاریجانی به شعام و معادلات به شدت حساس این روزهای پرونده هسته‌ای و مذاکرات بازمی‌گردد و در همین راستا بخشی از این گفت‌وگو ناظر به یک نگاه انتقادی به طیفی از مواضع شماست و بخش دیگر هم بر واکاوی دقیق‌تر آنچه مطرح کرده‌اید، متمرکز خواهد بود. بحث را از اینجا آغاز کنم که پنجشنبه‌شب گذشته عباس عراقچی از محول‌کردن پرونده هسته‌ای از علی شمخانی به علی لاریجانی خبر داد. اما شما ششم شهریورماه در توییتر نوشتید: «طی چند سال گذشته گفته می‌شد آقای شمخانی کلید پرونده هسته‌ای است حال آنکه او فقط قفل بود! راه برون‌رفت از شرایط فعلی، رهاشدن این پرونده از دست او و مهم‌تر از آن، مدیریت واحد بر مذاکرات و پرونده هسته‌ای است هرچند دریابان را خوش نیاید. شرایط مکانیسم ماشه تفکر و فرد دیگری می‌خواهد». بسیاری از توییت شما این‌گونه برداشت کردند که کماکان پرونده هسته‌ای ایران در اختیار علی شمخانی قرار دارد. به صراحت می‌پرسم که آنچه نوشتید تحلیل حضرت‌عالی بود یا یک خبر موثق؟
آن چیزی که من در توییتر نوشتم و بعد از آن هم در یک یادداشت مشترک با محمد قوچانی در روزنامه هم‌میهن نوشتیم، بیشتر بیان یک دغدغه بود.
‌ چه دغدغه‌ای و این دغدغه از کجا ناشی می‌شود؟
ضرورت یک تغییر برای ایجاد انسجام. این دغدغه از دو جا ناشی می‌شد؛ اینکه پرونده هسته‌ای و پرونده مذاکرات به همدیگر متصل هستند. پس نمی‌شود مسئله مذاکرات، سیاست خارجی و دیپلماسی در جای دیگر تعریف شود و پرونده هسته‌ای در جای دیگری تعیین تکلیف شود. اینجا به یک مدیریت واحد نیاز بود. و تصور من این بود که حضور آقای لاریجانی در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی این فرصت را به وجود خواهد آورد که پرونده هسته‌ای دوباره به شورای عالی امنیت ملی بازگردد.
‌ این گفته شما به معنای آن نیست که پرونده هسته‌ای جای دیگری جز شورای عالی امنیت ملی تعیین تکلیف می‌شد؟
این گفته من به معنای آن است که پرونده هسته‌ای سرگردان بود. این سرگردانی، هم به پرونده هسته‌ای و هم به مذاکرات لطمه می‌زد. به هر حال ما در یک شرایط جنگی قرار داریم و کشور در وضعیت متفاوتی قرار دارد و اکنون هم مذاکرات در شکل و قالب جدیدی پیگیری می‌شود. پس نیاز بود یک انسجام و مدیریت واحد بین پرونده هسته‌ای و مذاکرات و سیاست خارجی به وقوع بپیوندد.
‌ به بخشی از سؤال نخست بازگردیم. واقعا نوشته شما خبر بود یا تحلیل، محمد مهاجری؟
آن چیزی که من نوشتم خبر بود و اطلاع داشتم که پرونده هسته‌ای کماکان در دست آقای شمخانی است. من هم نوشتم که ضرورت دارد هرچه زودتر این پرونده به فرد دیگری و مدیریت تازه محول شود و با توجه به اینکه آقای شمخانی دیگر عضو شورای عالی امنیت ملی نیستند و اکنون به شورای عالی دفاع رفته‌اند، لازم بود که این پرونده از ایشان گرفته شود و به شورای عالی امنیت ملی بازگردد.
‌ همین‌جا بحث انتقادی من با شما شروع می‌شود. مسئله شما شخصیت و کاراکتر علی شمخانی یا...؟
اتفاقا یکی از مشکلات من با شخصیت خود علی شمخانی است.
چه مشکلی با شخصیت ایشان دارید؟
در یک مورد، بعد از تجاوز اسرائیل و حمله‌ای که صورت گرفت، اکنون وزن و وجاهت علی شمخانی در افکار عمومی تا حدودی از بین رفته است و خودبه‌خود هم افکار عمومی دیگر پذیرای این نبود که پرونده مهم هسته‌ای در دست فردی مانند علی شمخانی باشد، فردی که دیگر وجاهتی در نزد افکار عمومی ندارد.
‌ اما دوباره در راستای همان نگاه آسیب‌شناسانه به گفته‌های شما، می‌خواهم مسئله را از منظر دیگر به بوته تحلیل ببرم. کارنامه علی شمخانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، هم در دوره روحانی و هم در دوره مرحوم رئیسی کاملا مشخص است که چه اتفاقاتی را برای مذاکرات، احیای برجام و مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم، دوازدهم و سیزدهم رقم زد و چه تحولاتی هم بعد از آنکه علی‌اکبر احمدیان، جانشین او در شورای عالی امنیت ملی شد و کماکان مدعی بود پرونده هسته‌ای در دست وی است، رقم خورد. پس موضوع علی شمخانی نیست. می‌خواهم روی علی لاریجانی متمرکز شوم. قطعا طیف گسترده‌ای از رسانه‌های اصلاح‌طلب و مستقل هم شامل این نقد من می‌شوند، کما اینکه خودم هم در همین رابطه مطالب فراوانی نوشته‌ام. اما آیا علی لاریجانی بزرگ‌تر از آن چیزی که هست نشان داده نشده است؟ بی‌تعارف، علی لاریجانی زمانی که در دوره احمدی‌نژاد، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، اگرچه کارنامه فاجعه‌بار سعید جلیلی در صدور قطع‌نامه‌ها و تحریم‌های شورای امنیت علیه کشورمان را نداشت، اما گُلی هم به سر پرونده هسته‌ای ما نزد. بنابراین واقعا در شرایط کنونی باید عنوان کرد که علی لاریجانی نه ید بیضا دارد، نه عصای موسی و نه دم مسیحا...؟
ببینید، واقعا مسئله بزرگ کردن یا کوچک کردن افرادی مانند علی لاریجانی نیست. علی لاریجانی هم مانند دیگر چهره‌های سیاسی در کشور، فردی است که در قد و قواره و قامت خودش است. اما مسئله مهمی که در پاسخ به نقد شما وجود دارد این است که متأسفانه در چرخه مدیریتی کشور، وضعیتی به وجود می‌آید که از توان برخی افراد به شکل درست استفاده نمی‌شود. موضوع، علی لاریجانی نیست، بلکه هر فرد دیگری را در پست‌ها و مناصب کلیدی و مهمی مانند دبیری شورای عالی امنیت ملی قرار دهید، مادامی که اختیارات لازم را به او ندهید، قطعا توفیقی حاصل نخواهد شد. و بدتر از آن این است که کسی مسئولیت شرایط فعلی را هم نمی‌پذیرد. پس وقتی یک فرد توانا در یک پست کلیدی قرار می‌گیرد، منطقی آن است که اختیارات لازم را هم به او بدهید تا بتواند خروجی لازم و قابل قبول را به شما بدهد. وقتی مسئولیت و اختیارات با هم، هم‌وزن و همگن باشند، در آن صورت شما می‌توانید مطالبه‌گری کنید، یعنی جامعه هم می‌تواند مطالبه‌گری کند. مسئله، کارنامه آقای لاریجانی در دوره‌های قبل یا بزرگ کردن و کوچک کردن ایشان یا هر فرد دیگری نیست.
ما باید نگاهمان رو به جلو باشد تا بازخوانی گذشته. در شرایط فعلی، هر کسی که می‌خواهد دبیر شورای عالی امنیت ملی باشد، به لحاظ حقوقی باید یک فرد قدرتمند و مدیر باشد که توانایی هماهنگی و کنترل اوضاع را داشته باشد. به هر حال، شما بهتر از من می‌دانید که دبیر شورای عالی امنیت ملی، درست است که به لحاظ حقوقی، منصوب رئیس‌جمهور است، اما در عرف سیاسی ما به نحوی توسط رهبری معرفی می‌شود. به بیان دیگر، می‌توان گفت که دبیر شورای عالی امنیت ملی، نماینده رهبری در این شورا است. از این جهت است که در شرایط کنونی لازم بود که پرونده هسته‌ای به آقای لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی محول شود و جا دارد که اختیارات لازم به ایشان هم داده شود که بعد بتوان مطالبه‌گری کرد.
‌ گفتید «جا دارد»؛ به نظر شما این اختیارات به لاریجانی داده خواهد شد؟
با همه نکاتی که گفتم، واقعا نمی‌دانم که اختیارات لازم در حوزه هسته‌ای یا برای پیشگیری از جنگ دوباره، برای پیشبرد مذاکرات، حتی ایجاد فضای امن برای اقتصاد کشور یا سایر موضوعات سیاست خارجی و سیاست داخلی به آقای لاریجانی داده خواهد شد یا نه. اما واقعیت غیرقابل‌انکار این است که هرچه اختیارات بیشتری به دبیر شورای عالی امنیت ملی داده شود، مسئولیت‌های او بیشتر خواهد شد و طبیعتا هم می‌توان او را پاسخ‌گو کرد و این مطالبه‌گری را داشت که در ازای اختیارات و مسئولیت‌ها، او چه کارنامه‌ای از خود به جای گذاشته است؛ عکس آن هم صادق است که هرچه اختیارات او کمتر باشد، می‌تواند از زیر بار مطالبه‌گری و پاسخ‌گویی شانه خالی کند.
‌ اتفاقاً این جمله آخر شما دوباره مقوله تکراری «ساختار – کارگزار» را به ذهن من متبادر کرد. هرچند طیفی از تحلیلگران سیاسی معتقدند در همین چارچوب «ساختار – کارگزار» جمهوری اسلامی ایران، می‌توان از پتانسیل‌های بالقوه و بالفعل افراد برای بهبود شرایط استفاده کرد، کما اینکه برخی تفاوت بین منوچهر متکی به عنوان وزیر امور خارجه با محمدجواد ظریف را در همین سمت یادآور می‌شوند که هر دو چه کارنامه‌هایی از خود به یادگار گذاشتند. اما واقعا این چهره‌سازی‌ها یا دوقطبی‌ها در فضای سیاسی تا چه حد می‌تواند کمک‌کننده باشد؟ مشخصا می‌خواهم از دوقطبی «شمخانی-لاریجانی» یا دوقطبی «جلیلی-لاریجانی» یاد کنم. هرچند باز هم تکرار می‌کنم، درست است که علی لاریجانی در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی، مانند جلیلی کوله‌باری از تحریم‌ها و قطع‌نامه‌های شورای عالی امنیت ملی را به بار نیاورد. یا به قول شما مانند شمخانی به‌مثابه قفل هسته‌ای عمل نکرد. اما لاریجانی هم پرونده هسته‌ای را به ساحل امن نرساند. واقعا این دوگانه‌سازی‌ها، دوچهره‌سازی‌ها و دوقطبی‌سازی‌ها کمکی به بحران‌های متعدد داخلی و خارجی کشور خواهد کرد؟ کمکی به برون‌رفت کشور از وضعیت فعلی می‌کند؟
سؤال شما دو بخش داشت؛ اولا، درخصوص مقوله ساختار - کارگزار باید گفت، اگر دو پارامتر «ساختار» و «کارگزار» در هم ضرب شوند، می‌توان از آن یک پروسه‌ موفق را به وجود آورد که یک شخصیت کارآمد و توانا را شکل دهد. در همین راستا، هرچه ساختار ضعیف‌تر باشد یا به عکس، کارگزار ضعیف باشد، طبیعتا حاصل‌جمع هم عدد کوچک‌تری است. بنابراین باید سعی کنیم هم ساختار قدرتمند باشد و هم کارگزار، که حاصل‌ضرب آنها یک عدد بزرگ باشد. یعنی باید کاری کرد که هم ساختار و هم کارگزار قوی‌تر باشند. اما در پاسخ به بخش دوم سؤال شما، اینکه برخی دوقطبی‌ها یا دوگانه‌سازی‌ها کمکی به حل مشکلات کشور و برون‌رفت از وضعیت کنونی خواهد کرد، قطعا خیر. اما باید پرسید که این دوقطبی‌سازی‌ها را چه کسانی به وجود می‌آورند؟ همین الان شما نگاه کنید که در مجلس دوازدهم، برخی نمایندگان معدود ولی نام‌آشنا چه کارشکنی‌ها و حملاتی به دستگاه سیاست خارجی و پرونده‌های دیپلماتیک دارند؟ افرادی که من به‌جد معتقدم، مشخصا در حوزه سیاست خارجی، مذاکرات، پرونده هسته‌ای و امنیت ملی بی‌سواد هستند.
‌ تا این حد؟
بله، تا این حد. چون این افراد واقعا نه در حوزه سیاست خارجی سواد و تحصیلات دارند و نه در سوابق آنها، توان درک موضوعات دیده می‌شود. ضمن اینکه این افراد واقعا فهم درستی از امنیت ملی ندارند. اینکه من روی کلمه فهم تأکید می‌کنم، به معنای توهین به افراد نیست. اشتباه نشود. مثل اینکه کسی به من بگوید شما در حوزه پزشکی فهم و سواد ندارید، که کاملا درست است. من واقعا فهمی از عالم پزشکی ندارم. پس من معتقدم برخی از نمایندگان مشخص و معدود، به‌خصوص آنهایی که خیلی این روزها سر و صدا می‌کنند، به معنای واقعی کلمه هیچ شناخت، درک و فهم درستی از مقوله امنیت ملی و سیاست خارجی، مذاکرات و پرونده هسته‌ای نداشته و ندارند و همواره به دنبال یک دوقطبی، دوگانه‌سازی، دوچهره‌سازی و نظایر آن هستند. پس کسی به‌دنبال دوقطبی‌سازی لاریجانی-جلیلی یا لاریجانی-شمخانی نبوده است. حتی من معتقدم خود آقای جلیلی هم به دنبال این دوقطبی‌سازی نبود.
‌ واقعا چنین تصوری دارید! چرا؟
بله، دلیل آن هم مشخص است. چون آقای جلیلی ظرفیت و پتانسیل خود را می‌داند. من معتقدم خود آقای جلیلی به این واقعیت آگاه است که یک کاراکتر و شخصیت سیاسی درجه چندم است و با وجود این، در یک مدت کوتاه هم دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. در همان مقطع هم، ناموفق‌ترین و بدترین کارنامه دبیری شورای عالی امنیت ملی به نام او رقم خورد. او حتی یک نانوایی را هم اداره نکرده است. می‌داند یک کارگزار اجرایی درجه چندم است و به نظر من، خود جلیلی هم بهتر و بیشتر از هر کسی به این واقعیت اشراف دارد. معلوم است کسانی که دور و بر او به دنبال این دوقطبی‌سازی‌ها و دوچهره‌سازی‌ها هستند، نهایتا ضرر بیشتر را متوجه خود جلیلی خواهند کرد.
‌ باز هم یک نگاه انتقادی داشته باشیم؛ از این بابت که با وجود تمام توصیه‌ها و تفاسیری که برای علی لاریجانی برده شد، نهایتا او علی باقری کنی را به عنوان معاون خود برگزید. هرچند این انتخاب با دو روایت و دو تحلیل همراه بود. برخی معتقد بودند که این انتخاب نشان داد که علی لاریجانی هم مسیر گذشته را پی خواهد گرفت، کما اینکه علی باقری کنی، هم در دوره‌ای که معاون سعید جلیلی در شورای عالی امنیت ملی بود و هم زمانی که معاون سیاسی و مذاکره‌کننده ارشد دولت سیزدهم بود، نتوانست اتفاق مثبتی را رقم بزند. اما برخی معتقدند علی باقری کنی دیگر شخصیت سیاسی گذشته را ندارد و نگاهی متفاوت و حتی متضاد از قبل نسبت به مذاکرات پیدا کرده است و از این رو، انتخاب وی توسط لاریجانی معنای دیگری پیدا خواهد کرد. ارزیابی شما چیست؟ آیا بازگشت باقری‌کنی به شورای عالی امنیت ملی هم به معنای پیگیری همان مسیر سابق است و نباید انتظار داشت که آبی از شورای عالی امنیت ملی گرم شود؟
من واقعا از دلایل انتصاب آقای باقری اطلاع دقیقی ندارم. اما به اعتقاد من، زمانی که آقای باقری با آقای جلیلی در شورای عالی امنیت ملی کار می‌کرد، اعتقادی به مذاکرات نداشت. اما در سال‌های اخیر و به‌خصوص در سه سالی که در دولت رئیسی مسئولیت مذاکرات را برای احیای برجام داشت، ایشان کاملا یک چرخش 180 درجه‌ای را در امر مذاکرات پیدا کرده است.
از برخی مقامات و دیپلمات‌های برجسته کشور شنیدم، اکنون آقای باقری به این نتیجه رسیده که ما در گذشته اشتباه کردیم، زمانی که با برجام و مذاکرات مخالفت کردیم. معتقد است که ما در آن زمان می‌توانستیم از برجام حمایت کنیم، اما در عین حال انتقادات خود را برای اصلاح هرچه بیشتر و بهتر آن داشته باشیم. پس این حرف تا حدی درست است که باقری امروز، باقری گذشته نیست.
‌ حتی اگر باقری امروز، باقری گذشته نباشد، درخصوص توانایی او که محل تردید است؟
اگر فرض بگیریم که آقای باقری توانایی‌های لازم را هم نداشته باشد، با توجه به ترکیب فعلی شورای عالی امنیت ملی، این مسئله تقریباً پوشش داده خواهد شد.
‌ می‌خواهم وارد مباحث تحلیلی با شما شوم و قدری از نگاه آسیب‌شناسانه و انتقادی فاصله بگیرم. طبق همان مقوله ساختار‌-‌کارگزار و در ایدئال‌ترین سناریوی ممکن، اگر توان حداکثری را برای ساختار و کارگزار در نظر بگیریم و این توانایی‌های بالا در هم ضرب شود و عدد بزرگی هم به دست آید، ضمن آنکه اختیارات لازم هم به علی لاریجانی داده شود، می‌تواند در شرایط کنونی کاری از پیش ببرد؟ بیانیه هفته گذشته از سوی آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلستان، آن‌هم 48 ساعت بعد از توافق تهران و آژانس در قاهره، نشان می‌دهد ما با یک ابر بحران جدی در حوزه سیاست خارجی مواجه هستیم و در فاصله کمتر از دو هفته تا بازگشت قطع‌نامه‌ها و تحریم‌های شورای امنیت ملی‌ نمی‌توان انتظار دم مسیحایی داشت.
من در حوزه سیاست خارجی اعتقادی به این عبارات مانند دم مسیحایی و عصای موسایی ندارم. واقعیت امر این است که دیپلماسی یک علم است و عالم سیاست هم به‌شدت سیال است. در این شرایط، امکان دارد یک سیاست‌مدار امروز طرفدار «سناریوی الف» باشد و فردا طرفدار «سناریوی ب». پس در عالم سیال سیاست و بنا بر اقتضائات و ضرورت مکان و زمانی، باید هوشمندانه و منعطف عمل کرد. ما که اخباری نیستیم و بگوییم چون 45 سال پیش گفتیم مرگ بر آمریکا و مذاکرات با آمریکا ممنوع است، امروز هم همان را تکرار کنیم و آن را مبنای سیاست خارجی قرار دهیم. پس چه آقای لاریجانی و چه هر فرد دیگری، در شرایط کنونی چاره‌ای جز این ندارد که با اقتضائات زمان و مکان تصمیم بگیرد و عمل کند. او هم یک سیاست‌مدار عادی‌ اما در یک تراز بالا‌ست. اینجا طبیعتا باید کل مجموعه نظام با آقای لاریجانی همکاری کند.
‌ ولی ما دو هفته بیشتر وقت نداریم! با توجه به این بیانیه چهارجانبه هم به نظر می‌رسد تقریبا بازگشت قطع‌نامه و تحریم‌های شورای امنیت، ذیل نگاه سیاسی غرب و زیاده‌خواهی آنها مسجل است. به همین دلیل است که من معتقد به استفاده از کلماتی مانند دم مسیحایی یا عصای موسایی هستم؛ چون واقعا چیزی شبیه به یک معجزه باید کشور را از بحران کنونی و در بازه زمانی کوتاه فعلی برهاند؟
نکته شما درست است، اما من به یکی، دو تصمیم اخیر در حوزه پرونده هسته‌ای که در هفته گذشته انجام شد، نگاه می‌کنم و تصورم این است که در روزهای پیش‌رو می‌توان شاهد وقوع اتفاقات مثبت و امیدوارکننده بود.
‌ بیمی ندارید که کارشکنی شود؛ کما‌اینکه دیدیم در جریان توافق تهران و آژانس در قاهره چه حملاتی صورت گرفت؟
چرا، انتظار حملات را دارم. بالاخره کاسبان تحریم در کشور ما یک قدرت بزرگ هستند. قبل‌تر در مصاحبه با خود شما در همین روزنامه «شرق» گفته بودم که کاسبان تحریم یک ویترین ایدئولوژیک دارند که از ارزش‌های اسلامی و انقلابی مانند خدا، پیغمبر، امام، رهبری، انقلاب، شهدا و‌... هزینه کرده و طوری ادعا می‌کنند که گویا رهبری در جریان هیچ تصمیم و اتفاقی نیست. انگار آقای پزشکیان، آقای لاریجانی، آقای عراقچی و دیگر مسئولان، مستقل و سرخود تصمیم می‌گیرند. در صورتی که من معتقدم و تأکید می‌کنم که در زمان برجام و بعد از آن، هیچ تصمیم مهمی در حوزه سیاست خارجی گرفته نشده است، مگر با هماهنگی و چراغ سبز شورای عالی امنیت ملی و رهبری؛ در این میان، شاید در پی‌ریزی و پیگیری تاکتیک‌ها، سلایق افراد دخیل شده باشد، اما در پی‌ریزی و پیگیری استراتژی‌ها، قطعا نظر کل نظام به رهبری منتقل و لحاظ شده است و در این بین، یا رهبری شخصا دستور به انجام آن می‌دهند یا پیشنهادات را از دیگر مسئولان می‌شنوند و آن را به‌عنوان یک راهکار و نظر نظام ابلاغ می‌کنند تا افراد در حوزه اجرا آن را پیش ببرند.
‌ گفته می‌شود بازگشت علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی و محول‌شدن پرونده هسته‌ای به او، می‌تواند یک پالس به بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و همچنین یک پالس برای فضای سیاست داخلی در پی داشته باشد. ارزیابی شما در این رابطه چیست؟ واقعا کشورهای پیرامون و غربی‌ها و همچنین چهره‌ها، احزاب و جریان‌های سیاسی در داخل کشور از محول‌شدن پرونده هسته‌ای به لاریجانی چه برداشتی دارند؟
به نظر من، آمدن آقای لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی و سپردن پرونده هسته‌ای به او، به معنای تغییر در سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران، هم در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی و هم در حوزه هسته‌ای است. این جمله یک معنای مهم را در خود دارد که هم بازیگران منطقه‌ای و غربی‌ها آن را فهمیده‌اند و هم داخلی‌ها آن را به خوبی درک کرده‌اند. البته برخی هم به دلیل اختلافاتی که با آقای لاریجانی دارند، کماکان می‌توانند کارشکنی کنند. اما در کل، برداشت من این است که اکنون کل نظام تصمیم گرفته است با انتخاب لاریجانی و حمایت از او، کشور را از وضعیت کنونی خارج کند.
‌ پس این را هم بپرسم. چطور بعد از جنگ 12روزه، آقای لاریجانی در یک خط‌و‌نشان مستقیم برای مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گفته بود ‌«بعدا به حساب گروسی می‌رسیم»، اما زمانی که همین علی لاریجانی به دبیری شورای عالی امنیت ملی می‌رسد، شاهد توافق تازه با آژانس هستیم؟ این گروسی مگر همان گروسی نیست؟
پاسخ به این سؤال‌ را قبل‌تر داده بودم و عنوان کردم که سیاست‌مداران بنا بر اقتضائات زمان و مکان، امکان دارد امروز سناریوی الف را انتخاب کنند و فردا سناریوی ب را درست بدانند. لذا طبیعی است که در شرایط مختلف مکانی و زمانی، سیاست‌مداران حرف‌های مختلف بزنند. ما که اخباری نیستیم؛ ما باید طبق شرایط روز بحث کنیم. بله، بعد از جنگ 12‌روزه، این مسئله مطرح بود که آقای گروسی نقش مخربی در آن تجاوز داشتند، اما اکنون بعد از دو ماه، فضا فرق کرده است. ما باید خط تحلیلی و خط سیاسی را ببینیم. نمی‌شود یک جمله، مبنای تصمیم‌گیری در همه شرایط باشد. اتفاقا به نظر من، آن جمله آقای لاریجانی در‌خصوص مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باعث شد که گروسی تا مدتی از مواضع ضدایرانی خود عقب‌نشینی کند‌ و الان هم به نظر من، به‌رغم برخی حملات و انتقاداتی که در داخل به گروسی انجام می‌شود، مدیرکل آژانس سیاست سابق را ندارد.
‌ برای سؤال آخر، به بخشی از توضیحات مصاحبه پنجشنبه‌شب عباس عراقچی درباره حوزه اختیارات وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی بازمی‌گردم که به نظر می‌رسید از نوعی نگرانی وزیر امور خارجه از سپرده‌شدن امر مذاکرات به لاریجانی حکایت داشت. شما چنین تصوری دارید و شاهد مذاکرات موازی خواهیم بود یا نوعی از همپوشانی در دستور کار است؟
مذاکرات موازی در کار نیست. وزارت امور خارجه همواره مجری سیاست‌ها و دستورات شورای عالی امنیت ملی بوده است. الان هم فضا تغییر نکرده و کماکان وزارت امور خارجه و وزیر، مجری سیاست‌های شورای عالی امنیت ملی است. طبق فرمایش مقام معظم رهبری، وزارت امور خارجه و شخص وزیر، تعیین‌کننده سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه مجری آن است و آقای عراقچی هم طبق همان روال عمل خواهد کرد. باید ببینیم شورای عالی امنیت ملی متناسب با فضا و مکان، چه سیاستی را برخواهد گزید.
بازار


نظرات شما