ایرانیان جهان - ایران / «گزارش مناظره دانشگاه آکسفورد: خطر منطقهای؟! (3)» عنوان یادداشت روز در روزنامه ایران به قلم سید عطاءالله مهاجرانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
نکته بسیار پراهمیتی که از «تونی بلر» درباره اقدام تاکتیکی و پیامدهای نسنجیده تاکتیک به عنوان بحران و فاجعه استراتژیک نقل کردم، روایت دیگری هم دارد که به عنوان تکمیلکننده بیان میکنم. در سال 1389 دعوت شدم تا در اجلاس ابوظبی شرکت کنم. دوستم مرحوم «محمد بن عیسی» وزیر خارجه سابق و نیز وزیر سابق فرهنگ مراکش که از جمله مشاوران نشست ابوظبی بود به من زنگ زد. گفت «در این نشست پنلی هست با حضور تونی بلر نخستوزیر سابق انگلستان، «جیمز جونز» رئیس سابق ستاد ارتش آمریکا و «یوشکا فیشر» وزیر خارجه سابق آلمان و پنل را «دیوید میلیبند» وزیر خارجه سابق انگلستان اداره میکند. شما هم در این پنل شرکت کنید.» محمد بن عیسی توصیه کرد این اجلاس مهم است و این پنل مهمترین پنل! مدیریت اجرای نشست ابوظبی با «چتم هاوس» و مجری خانم «لیز دوست» گزارشگر کانادایی تلویزیون بیبیسی جهانی بود! آنچه خوبان همه دارند این اجلاس با هم داشت.
اجلاس بسته بود. بسیاری از شخصیتهای سیاسی و نظامی و امنیتی شرکت کرده بودند. برخی را مانند «یاسر عبد ربه» وزیر فرهنگ فلسطین یا «شاشی تارر» معاون سابق «خاویر پرز دکویار» دبیرکل سابق سازمان ملل و بعد وزیر کشور هند میشناختم. در پنل در کنار ژنرال جیمز جونز (با ژنرال دیوید جونز اشتباه نشود) نشسته بودم. گفتم: «واقعاً لازم بود شما در کارناوال مجاهدین خلق شرکت کنید و علیه نظام جمهوری اسلامی سخنرانی!؟» بهت زده شد. شاید اصلاً تصور چنین پرسشی را نداشت. گفت: «بدون تعارف برایتان بگویم؛ من برای یک سخنرانی 8-7 دقیقهای 50 هزار دلار گرفتم. با این پول با همسرم سالی چند تا سفر میرویم!» سازمان مجاهدین از این گونه مبالغ به «جان بولتون» و «پمپئو» وزیر خارجه سابق ترامپ و برخی سناتورهای آمریکایی و دیگر ژنرالها پرداخته و میپردازد.
در 11 ژانویه سال 2025 جیمز جونز در کارناوال پاریس مجاهدین خلق گفت «نظام جمهوری اسلامی در آستانه فروپاشی است»؛ همین چند ماه پیش که برای مدتی شازده پهلوی و سلطنتطلبان ناکام به عنوان جایگزین جمهوری اسلامی برایشان بساط چیده بودند. ژنرال جیمز جونز از راه رسید و اعلام کرد: «جایگزین جمهوری اسلامی سازمان مجاهدین است.» پیدا بود هزینه سفر، مثل همیشه تر و تازه رسیده و میرسد. وقتی در پنل نشست ابوظبی به پایان نظام جمهوری اسلامی اشاره کرد، گفتم «قبل از شما تونی بلر و «جرج بوش» کوچک همین نظر را داشتند. به همین خاطر تونی بلر از حمایت آمریکا و انگلستان از صدام به عنوان یک اقدام تاکتیکی نام برده است، منتها تونی بلر اعتراف میکند که اقدام تاکتیکی به فاجعه استراتژیک انجامید، حالا شما میخواهید همان اشتباه را که به تراژدی انجامید به عنوان یک کمدی تکرار کنید!؟» تونی بلر تعجب کرد که کجا چنین حرفی را زده است؟ کتاب خاطراتش توی کیفم بود. مثل جعبه مارگیری! کتاب را از توی کیف در آوردم. نشانه گذاشته بودم، هایلایت کرده بودم. از روی کتاب خواندم. گفتم میتوانم کتاب را به شما هدیه بدهم!
در بخش دیگری از سخنرانی آکسفورد، به نبود شناخت از ایران، از ملت ایران و تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از سوی آمریکا و غرب اشاره کردم. گفتم آمریکا بدون اینکه افغانستان و عراق را بشناسد هر دو کشور را اشغال کرد. جرج بوش برای ایراد سخنرانی پیروزیاش بعد از اشغال عراق، با هواپیمای جنگی (اس 3 وایکینگ) در روز اول ماه مه سال 2003 بر عرشه ناو هواپیمابر «آبراهام لینکلن» فرود آمد. اعلام کرد: «عملیات جنگی در عراق تمام شده است؛ ما پیروز شدهایم.» در پشت سر جرج بوش این شعار نصب شده بود: Mission Accomplished؛ یعنی «مأموریت تمام شد!»، اما تمام نشده بود. جرج بوش گفت: «آمریکا و ائتلاف به رهبری آمریکا برای آزادی و صلح جهانی جنگیدهاند. آمریکا نه با اهداف نظامی، بلکه برای ساخت جامعهای دموکراتیک با قانون و نهادهای آزاد و حقوق بشر در خاورمیانه اقدام کرده است.»
بازار ![]()
«گفت خود پیداست از زانوی تو!» سه سال بعد در 9 دسامبر سال 2006 از سوی هر دو حزب کنگره آمریکا گزارشی با عنوان «گزارش همیلتون بیکر» منتشر شد. در این گزارش بهصراحت اعلام شده است که «آمریکا و نیروهای ائتلاف کشوری را اشغال کردهاند که نمیشناسند.» بعداً منتقدان اشغال عراق و سقوط نظام صدام حسین گفتند آمریکا عراق را در سینی طلا به ایران تقدیم کرد. در گزارش همیلتون-بیکر جمله عجیبی وجود دارد. پیرمردی عراقی به گروه تهیهکننده گزارش میگوید: «در عراق در پشت هر درختی و در پس هر سنگی یک ایرانی وجود دارد!»
گفتم: «بسیار خب! حالا آمریکا و ناتو و همپیمانان منطقهای میخواهند نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهند. تمام توان و اراده و آرزوهایشان را در جنگ 12روزه به میدان آوردند. بهروشنی دیدند که مهمترین رکن حمایت از نظام جمهوری اسلامی مردم ایران بودند. مگر ترامپ مردم تهران را به تخلیه شهر تهران تهدید نکرد!؟ حتی چهرههای شاخص منتقدان بلکه معارضان جمهوری اسلامی نیز در این جنگ در کنار جمهوری اسلامی ایستادند و نه در کنار آمریکا و یا اسرائیل. همان ماجرای عدم شناخت ایران!»
شناخت ایران دشوارتر از افغانستان و عراق است. به نظرم داوری «سر دنیس رایت» سفیر انگلستان در دهه 1970 میلادی در ایران شایسته توجه است. داوری دنیس رایت (2005- 1911) سفیر سابق انگلستان در تهران را «دور گلد» (2025- 1953) سفیر سابق اسرائیل در سازمان ملل و نیز در لندن روایت کرده است. دور گلد در سال 2009 کتابی منتشر کرد با عنوان «طلوع ایران هستهای». در این کتاب دور گلد مطلبی را از سر دنیس رایت در تهران روایت کرده است. دنیس رایت دو دوره در دهه 1970 سفیر انگلیس در تهران بود. زبان و ادبیات فارسی را بسیار خوب و روان میدانست. در خاطراتش نوشته است: «ایرانیها مردمی هستند که وقتی دارند با شما صحبت میکنند، به موضوع دیگری فکر میکنند و در هنگام عمل، موضوع سومی را عمل میکنند!» (1)
البته از ملت و تمدن و فرهنگی که از جمله شطرنج و قالی ایرانی را به جهان عرضه کرده است، میتوان شاهد چنین ژرفا و پیچیدگیهایی بود.
دنیس رایت با اقامت هشت ساله در ایران این درس را بسیار خوب آموخته بود. وقتی محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران، به باهاما رفته بود، دنیس رایت برای ملاقات شاه از طرف دولت انگلستان میرود. منتها به صورت کاملاً ناشناس و شبیه کاراکتر «هرکول پوآرو» با سبیل مصنوعی نوک تیز و ریش بزی و شاپو و عصای نقره ای. کاملاً تغییر شکل یافته بود. خانم فرح دیبا در کتاب زندگینامهاش به این دیدار اشاره کرده است. به نظرم دنیس رایت هم ایران را نشناخته بود، والا خودش را به آن حال و روز در نمیآورد. گمان نمیکرد سیر تا پیاز ماجرا را خانم فرح دیبا روایت کند.
ایران به نظرم چهار مشخصه دارد که آمریکا و غرب نتوانستهاند ایران را بهدرستی بشناسند:
1- سابقه تمدنسازی و فرهنگسازی
2- تاریخی که به روایت شاهنامه با دوره اساطیری آغاز میشود
3- تجربه انقلاب اسلامی
4- تجربه جنگ هشتساله عراق و ورشو و ناتو علیه ایران.
ایران فیل در خانه تاریک نیست. میتوان این کشور و ملت و تاریخ و زبان و فرهنگ و ادبیات آن را شناخت.
از ترامپ و نتانیاهو انتظاری نیست که ایران را بشناسند. تعجب از «برنارد لوئیس» است که مرشد نتانیاهو بود و در آخرین کتابش «یادداشتهای یک قرن» که در صد سالگیاش منتشر کرد، از کوشش پیگیرش به عنوان مشاور «دیک چنی» برای تشویق آمریکا به حمله به ایران سخن گفته است. حتی از قول دوستان ایرانیاش نقل میکند که آنان گله کرده بودند آمریکا بر اساس حروف الفبا میبایست اول به ایران حمله میکرد!
چه باید گفت!؟ همان بیدانشی و بلاهت درباره ایران!
(ادامه دارد.)