ایرانیان جهان
سرمقاله وطن امروز/ از انزوای طبقاتی در آمریکا تا فراموشی اجتماعی در ایران
پنجشنبه 11 ارديبهشت 1404 - 13:54:44
ایرانیان جهان - وطن امروز / «از انزوای طبقاتی در آمریکا تا فراموشی اجتماعی در ایران» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم حسین میرزایی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
در سال‌های اخیر، بخش قابل توجهی از طبقه کارگر آمریکایی از حمایت حزب دموکرات صرف‌ نظر کرده و به سمت شخصیت‌هایی همچون ترامپ، با وجود تمام عناصر غیرمعمول و حتی خطرناک سیاستش گرایش پیدا کرده‌اند. این تحول نه تنها واکنشی تصادفی یا عاطفی نیست، بلکه نتیجه منطقی فراموشی طبقه کارگر از سوی نخبگان حزب دموکرات است.
با آغاز دوره نولیبرالیسم در دهه 1980، حزب دموکرات بتدریج نقش حامی طبقه کارگر را از دست داد. این فرآیند که از زمان ریاست‌جمهوری بیل کلینتون (2001–1993) شتاب گرفت، با لغو قوانین حمایتی از کارگران، توافق‌های تجاری آزاد و انتقال تولیدات صنعتی به کشورهایی مانند مکزیک و چین، شکل گرفت. این اقدامات، نه تنها منجر به از بین رفتن شغل‌های پردرآمد در آمریکا شد، بلکه باعث شکل‌گیری یک زنجیره بی‌اعتمادی بین طبقه کارگر و نخبگان شهری تحصیلکرده و سیاسی شد.
در همین راستا، گفتمان سیاسی دموکرات‌ها از حقوق اجتماعی و مبارزه با سرمایه‌داری به سوی مباحث هویتی از جمله جنسیت، نژاد و... سوق یافت. البته این مسائل در حد خود ارزشمند هستند اما زمانی که در کنار نادیده گرفتن مسائل طبقاتی قرار گیرند، نقشی جداکننده به جای انسجام‌بخشی ایفا می‌کنند. به اصطلاح، «تنوع‌خواهی بدون عدالت اجتماعی» خطوط مبارزه را تغییر می‌دهد و دشمن اصلی یعنی نظام سرمایه‌داری را از چشم خارج می‌کند.
اگر چپ را به معنای جنبشی در مقابل قدرت سرمایه تعریف کنیم، امروز این جبهه در آمریکا تقریبا ناپدید شده است. ضعیف شدن اتحادیه‌های کارگری، کاهش عضویت آنها از 20 درصد در دهه 1980 به کمتر از 10 درصد امروز و تبدیل برخی نهادهای حامی کارگران به ابزاری برای حمایت از نامزدهای جمهوری‌خواه، نشانه برجسته‌ای از این ناپدیدی است.
بازار
در این فضای سیاسی، ترامپ با تصویری «طبیعی» و ضدنخبگان حاکم، توانست به عنوان یک رهبر «قابل فهم» برای بسیاری از کارگران آمریکایی عمل کند. او نه به خاطر برنامه‌های اقتصادی معقول، بلکه به خاطر ظاهر شدن به عنوان «صدا»یی که به طبقه کارگر گوش می‌دهد، مورد توجه قرار گرفت. در حالی که در عمل، سیاست‌های او بیشتر به منافع نخبگان سرمایه‌داری خدمت می‌کند اما این تصویر احساسی و نمادین، کافی بود تا ناراضیان را به سمت خود بکشد.
برنی سندرز در تحلیل خود از شکست کاملا هریس دقیقا به این مساله اشاره می‌کند: «خیلی تعجب‌آور نیست که یک حزب دموکرات که طبقه کارگر را رها کرده است متوجه شود که طبقه کارگر نیز به نوبه خود حزب دموکرات را رها کرده است». این جمله، گره اصلی معضل سیاسی آمریکا را باز می‌کند.
سندرز با برگرداندن موضوع مبارزه طبقاتی به مرکز صحبت عمومی، نشان داد هنوز امکان بازگشت به یک سیاست ائتلافی بر اساس عدالت اجتماعی وجود دارد. افزایش تعداد اعتصابات در صنایع مختلف، احیای اتحادیه‌هایی مانند اتحادیه کارگران خودروسازی و تمایل جوانان به مبارزه با نابرابری، نشانه‌هایی از این احیاست. عدم توجه به تأثیرات تورم بر بودجه خانوارهای کم‌درآمد، سیاست‌های نظامی - تسلیحاتی بی‌وقفه آمریکا و تعدیل نکردن از مجاری فقر، همگی به این فضای ناامیدی کمک کرده‌اند. هزینه‌های نظامی آمریکا که امسال به بالای 900 میلیارد دلار رسیده، در حالی اقتصاد را به سمت تولید کالاهای نظامی سوق می‌دهد که بودجه سلامت و آموزش تحت فشار شدید قرار گرفته است.
علاوه بر این، بیکاری واقعی که بسیاری از اقتصاددانان مستقل آن را در حدود 24 درصد برآورد می‌کنند، واقعیت سختی را آشکار می‌کند که آمار رسمی نمی‌تواند بخوبی آن را بازتاب دهد. ترامپ نمادی از یک بحران ساختاری است که سال‌ها در حال شکل‌گیری بوده است. شکست دموکرات‌ها در بازشناسی ناراضی‌های طبقاتی، در کنار فراموشی مقابله با قدرت سرمایه، زمینه را برای ظهور شخصیت‌هایی مثل ترامپ فراهم کرده است.
راهکار حل این بحران، در بازگشت به گفتمان مبارزه طبقاتی، تقویت اتحادیه‌های کارگری و سیاست‌هایی است که به عدالت اقتصادی و اجتماعی توجه واقعی داشته باشد. در غیر این صورت، آمریکا با ادعای جامعه‌ای دموکراتیک، با فروپاشی عمیق‌تری در ساختارهای سیاسی و اجتماعی خود مواجه خواهد شد. بحرانی که آمریکا را فرا گرفته، تنها یک پدیده محلی نیست، بلکه نمودی از تحولی جهانی است که در آن نخبگان سیاسی و اقتصادی از هویت واقعی طبقه محروم دور شده‌اند. این فاصله هویتی و سیاسی، جای خود را به شخصیت‌های ضدنخبگانی می‌دهد؛ شخصیت‌هایی که ممکن است عقلانیت نظامی نداشته باشند اما قادرند حس «شنیده شدن» را در میان طبقات فراموش‌شده القا کنند.
همان‌طور که ترامپ نمودگر ناامیدی طبقه کارگر آمریکایی است، می‌توان در ایران الگوهایی از واکنش‌های مردمی را دید که به ظاهر سیاسی نیست اما در عمق، بیانگر گرایش به صداهایی است که ادعای رسیدگی به احساس محرومیت دارند. این واکنش‌ها ممکن است در قالب اعتراضات اقتصادی، سیلاب ناامیدی‌ جوانان یا حتی تمایل به شخصیت‌هایی با رویای ساده‌سازی شده از «عدالت» و «مقاومت» ظاهر شود.
در آمریکا، برنی سندرز و بعضی جنبش‌های کارگری نشان دادند می‌توان گفتمان سیاسی را دوباره به سمت مبارزه طبقاتی بازگرداند. در ایران نیز لازم است که سیاست‌گذاران، فعالان مدنی و نخبگان فرهنگی متوجه شوند که حل بحران اعتماد، نیازمند بازشناسی مجدد نقش طبقات فراموش‌شده است.
تا زمانی که سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حول محور پرسش‌هایی مانند «کمک به کدام طبقه از مردم؟» طراحی نشود، احتمال شکل گرفتن فضایی برای ظهور شخصیت‌های غیرسازنده یا سطحی در سیاست ایران، همواره وجود دارد.
اگر ایران می‌خواهد از سرنوشت مشابه آمریکا در مواجه‌شدن با بحران‌های هویتی و انزوای طبقاتی فرار کند، باید زمینه را برای گفت‌وگوی عمیق و صادقانه‌ای فراهم کند که در آن صدای طبقات پایین‌دست، فراموش‌شدگان و ناامیدان واقعا شنیده شود.

http://www.ilandnews.ir/Fa/News/1426732/سرمقاله-وطن-امروز--از-انزوای-طبقاتی-در-آمریکا-تا-فراموشی-اجتماعی-در-ایران
بستن   چاپ