ایرانیان جهان
سرمقاله شرق/ فعالیت سیاستی استادان دانشگاه
يکشنبه 14 ارديبهشت 1404 - 12:34:21
ایرانیان جهان - شرق / «فعالیت سیاستی استادان دانشگاه» عنوان یادداشت روز در روزنامه شرق به قلم کیومرث اشتریان است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
یک استاد دانشگاه در رشته تغذیه، محیط زیست، شیمی یا هر رشته دیگر را در نظر بگیرید که مجموعه‌ای از فنون، دانش‌ها، روش‌ها و چشم‌اندازها دارد، اما‌ تخصصی در اینکه چگونه دانش خود را به قامت سیاست (policy) درآورد و آن را به قدرت سیاسی(politics) تبدیل کند (بدون آنکه به یک فعال سیاسی مرسوم تبدیل شود) ندارد. این کار مستلزم شماری از مهارت‌هاست؛ به‌ویژه هنر برقراری ارتباط با دیگر رشته‌ها و مهارت «عمومی‌سازی علم» (Science Popularization). البته او ناخودآگاه در وسط معرکه سیاسی است؛ چرا‌که محصول کار علمی او می‌تواند ابزاری له یا علیه رانت‌جویی گروه‌های مقتدر سیاسی-اقتصادی باشد. او‌ اما‌ کناره می‌نشیند و کار علمی را در دفتر خویش پایان‌یافته می‌پندارد و صادقانه می‌گوید که «من در سیاست دخالت نمی‌کنم».
یعنی درست آنگاه که نتیجه سیاسی یا سیاستی کار او آغاز می‌شود، خود از پیکار جماعت و کارزار صناعت غایب می‌شود. علم، به کردار نیک و حکومت به دانشوری جمال و کمال می‌گیرد. کناره‌گیری از سیاست سبب می‌شود تا نتیجه پژوهش علمی او به‌درستی در خدمت کارآمدی دولت و منفعت ملت قرار نگیرد. سخن این نیست که یک استاد دانشگاه چونان یک فعال سیاسی هماورد قدرت بطلبد و دامن علم به شورانگیزی بازار سیاست بیالاید، بلکه نکته این است که او مهارت تبدیل علم به فرهنگ عمومی را داشته باشد و نیز با مهارتِ تبدیل علم به خط‌مشی سیاستی آشنا باشد.
بازار
چنین مهارتی اساسا عبارت از توانایی یک استاد در برقراری ارتباط با موضوعات و رشته‌های دیگری است. از‌جمله این رشته‌ها و موضوعات، «عمومی‌سازی علم»، «سیاست‌گذاری عمومی» و «اقتصاد و حقوق سیاسی» است. اگر او با اصول این حوزه‌ها آشنا باشد، می‌تواند کار خود را به عرصه عمومی بیاورد و در کارآمدی خط‌مشی‌های دولتی تأثیرگذار باشد. این یک نکته مهم و مغفول در فضای دانشگاهی ماست. اگر در حوزه عمومی‌سازی علم و به‌ویژه «تبدیل دانش به سیاست» خودآگاهی و مهارت لازم را داشته باشد، می‌تواند به این هدف برسد. اما نکته اساسی‌تر این است که با یک گل بهار نمی‌شود و فعالیت‌های پراکنده استادان نمی‌تواند محصول پربار دهد یا بام سیاست را مستحکم کند، بلکه نیاز است تا این مهم به یک «جریان عمومی» تبدیل شود. این جریان عمومی در صورتی پدیدار و پایدار می‌شود که با خودآگاهی نظری و تبحر متدلوژیک در فضای آکادمی نهادینه شود تا در کشور و در نظام دانشگاهی رواج یابد. تنها در چنین صورتی است که می‌تواند موج با‌ثبات و پایداری در کارآمدی سیاسی-سیاستی پدید آورد.
همواره می‌شنویم که استادی می‌گوید: «من گفتم ولی کسی گوش نکرد». طبیعی است که «یک صدا» در همهمه سیاست و غوغاسالاری منفعت شنیده نشود. صدا در صورتی شنیده می‌شود که به جریان عمومی تبدیل شود.
امروزه فضای تصمیم‌گیری بخش عمومی آلوده و آغشته به شبه‌علم سیاسی، اجتماعی، پزشکی و حتی شبه‌علم مهندسی و شهرسازی شده است. همواره در خرابات خرافات نااهلان و جاهلان و فرصت‌طلبان در پی کام‌جویی از فرصت هستند و دولت و دولتمردان را به بیراهه جهالت می‌برند. استادان دانشگاه ظرفیت عظیمی از دانش‌های گوناگون را در خود دارند که تاکنون، آنچنان که باید و شاید، به شکلی نظام‌مند تحلیل و ارزیابی نشده است.
این ظرفیت عظیم تحت شرایطی می‌تواند موج بزرگی در جامعه پدید آورد. در شرایط کنونی ایران می‌توان این ظرفیت را به‌مثابه یک پروژه فکری یا حتی یک پروژه سیاسی-سیاستی بارور کند. فعالیت‌های گسترده‌ای توسط دانشگاهیان و به‌صورت انفرادی در همه حوزه‌ها در حال انجام است، اما این فعالیت‌ها با فعالیت‌هایی که ساختار نهادی نظام‌مندی داشته باشد، بسیار فاصله دارد. منظور از ساختار نهادی نظام‌مند این است که اولا‌، در قالب تئوری‌های گوناگون «عمومی‌سازی علم» (Science popularization) و به‌صورتی خودآگاه و فاعلانه (و نه منفعلانه) پردازش شود. خودآگاهی نظری ‌چنان مهم است که شاید بتوان تمدن غرب را برساخته همین خودآگاهی نظری دانست. ثانیا، بر حسب اینکه چه هدفی از عمومی‌سازی علم داریم، متدلوژی‌ها نیز متفاوت خواهد بود. همکاران دانشگاهی را به تدبر در این امر مهم به‌مثابه یک مسئولیت اجتماعی دعوت می‌کنم. 
امروزه مقالات علمی-پژوهشی بُرد اندکی دارد. مطالعات نشان می‌دهد‌ میانگین خوانده‌شدن یک مقاله علمی-پژوهشی 10 تا 50 نفر است. از این میان، به ندرت مقالاتی پیدا می‌شوند که اثری جهانی داشته باشند؛ شاید چند مقاله در یک قرن. این البته از ارزش کار علمی نمی‌کاهد و قطعا برای ساخت بنای علم و تمدن بشری مفید است، اما نباید از عمومی‌سازی علم نیز غفلت کرد. امروزه این مهم مبتنی بر نظریه‌ها و روش‌های گوناگونی است؛ نظریه‌هایی همچون نظریه بافتاری، ارتباطاتی، مشارکتی، انتشار‌ و روش‌شناسی‌هایی مانند تجزیه و تحلیل سیاستی، برنامه‌ریزی عمومی و... .
یک استاد دانشگاه که مقالاتی ارزشمند (اما اندک‌ خوانده‌شده) منتشر می‌کند، دیگر در جایگاهی نیست که از وضعیت فرهنگی کشورش انتقاد کند؛ او خود نیز مقصر است؛ چرا‌که در غیاب اوست که خرافات‌نویسان و شبه‌علم‌پرستان روزانه مغز عوام و خواص را آماج تیرهای گمراهی کرده‌اند. او نیز باید از ابزارهای خود برای ترویج و به‌کارگیری دانش بهره‌برداری کند. جامعه امروز نیازمند فعالیت سیاستی استادان دانشگاه است.

http://www.ilandnews.ir/Fa/News/1428653/سرمقاله-شرق--فعالیت-سیاستی-استادان-دانشگاه
بستن   چاپ