يکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴
خواندنی ها

سرمقاله سازندگی/ پرده‌برداری از جنایت

سرمقاله سازندگی/ پرده‌برداری از جنایت
ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی / «پرده‌برداری از جنایت» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم عمادالدین باقی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: خبر کشته ‌شدن ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی / «پرده‌برداری از جنایت» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم عمادالدین باقی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
خبر کشته ‌شدن «الهه» دختر 24 ساله در اسلام‌شهر، بسیار غم‌بار است و پرده از واقعه غم‌بارتری برمی‌دارد؛ نوشتن درباره‌اش توان می‌خواهد. اگر فردی پدر و مادر باشد، می‌داند تحمل آن چقدر دشوار است. به خانواده‌اش از صمیم قلب، تسلیت می‌گویم و درباره این خبر، چند نکته را متذکر می‌شوم:
1. در فضای مجازی، ناگهان خبری ‌ترند می‌شود که به خاطر موضوع آن، تا اندازه‌ای طبیعی است اما عده‌ای برای عقب‌ نماندن از دیگران، وارد گود می‌شوند و گاهی پیش از اطلاع از ابعاد قضیه، قضاوت‌های شتاب‌زده انجام می‌دهند و ممکن است دیگران را به‌اشتباه بیندازند. در این فرآیند، گاهی‌اوقات، خبرهای مهم اصلا دیده نمی‌شوند؛ برای مثال، در همان روز، خبر قتل یک پدر به‌دست 6 دختر 17 ساله با چاقو در نازی‌آباد دیده نشد چراکه جوی درباره آن خبر ایجاد نشد. نمی‌خواهم به شیوه جوزدگان که هر خبری داغ می‌شود، دنبال آن بدوم اما موضوع الهه از لحاظ انسانی متفاوت است.
2. نمی‌خواهم همانند افرادی که تا خبر تلخی می‌آید و آن را دلیل دیگری برای بدبینی و افسردگی خود و تحقیر ملک‌و‌ملت می‌دانند که «‌ای وای! ما چه مردم وحشی‌ای شده‌ایم و ایرانیان از قافله اخلاق و تمدن عقب هستند و…» و میلیون‌ها انسان نیک و کار نیک آنها را نمی‌بینند، رفتار کنم؛ این را می‌دانم که در همه‌جای جهان، این وقایع تلخ رخ می‌دهند. در سال 1399 خورشیدی در هند، چهار مرد به‌دلیل تجاوز دسته‌جمعی منجر به مرگ یک دختر دانشجو که در سال 2012 میلادی زلزله‌ای در هند به‌پا کرد، اعدام شدند؛ در انگلیس، «سارا اورارد» زن 33 ساله در مارس 2021 توسط یک پلیس ربوده شد، مورد تجاوز قرار گرفت و به‌قتل رسید اما درباره قتل الهه، اگر از منظر نشانه‌شناسی و بالینی آن را بررسی کنیم، هنگامی‌که این خبر را کنار خبرهای دیگر قرار می‌دهیم، می‌توانیم آن را نشانه یک فروپاشی هنجاری بدانیم.
3. از چندی پیش، ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که ادعا کرد درباره ناپدید شدن الهه حسین‌نژاد است اما خبرگزاری فارس در واکنش به آن گزارش کرد: «با یک جست‌وجوی ساده در گوگل، متوجه می‌شویم که این فیلم مربوط به سال 97 و مربوط به ربوده شدن یک دختر جوان 18 ساله در تبریز توسط خواستگارش است»؛ اتفاقا اینکه آن دختر در ویدئوی فراگیرشده، الهه نیست و فرد دیگری است، مساله را بدتر می‌کند؛ این ویدئو، یک مورد دیگر است که ممکن بود تبدیل به الهه دیگری شود؛ مهم، اصل «ربایش» است، به هر دلیلی که باشد، چه در تهران، چه در تبریز، چه هر جای دیگر. اینکه می‌توان دختری را آن‌گونه که در ویدئو دیده می‌شود، ربود، خیلی وحشتناک است.
بازار
4. درباره قتل الهه، آنچه تاکنون گفته شده، این است که متهم ادعا کرده که می‌خواسته موبایل او را بگیرد؛ الهه مقاومت می‌کند که منجر به قتل او و رها کردنش در بیابان می‌شود؛ این ادعای قاتل به چند دلیل، محل تردید است؛ نخست اینکه، روش خفت‌گیری و سرقت موبایل که معمولا با موتور و دونفره است، فرق دارد و روش قتل الهه تناسبی با خفت‌گیری ندارد.
دوم اینکه، «بهمن فرزانه» قاتل الهه، راننده اسنپ است. به‌طور معمول، نهاد تاییدصلاحیت‌کننده مجاز به معرفی کسی که سابقه‌دار است، به اسنپ نیست؛ بنابراین، این ادعای پلیس که او سابقه‌دار است، سوالاتی ایجاد می‌کند؛ از جمله اینکه اگر سابقه‌دار بوده، چرا به اسنپ معرفی شده است؟ اسنپ منکر اینکه او راننده اسنپ بوده، نشده و فقط گفته است که این جنایت در مسافرکشی‌ای خارج از این پلتفرم انجام شده است؛ همچنین اسنپ تاکید زیادی کرده است که رانندگان توسط نیروی انتظامی تاییدصلاحیت می‌شوند یعنی اگر مشکلی بوده ربطی به اسنپ ندارد.
سوم اینکه، از یک فرد شاغل و راننده تاکسی بعید است که به‌زور از مسافر موبایل سرقت کند.
چهارم اینکه، معقول نیست به‌دلیل مقاومت مقابل درخواست دادن موبایل در تاکسی، متوسل به کشتن فرد شوند. قتل در برابر موبایل؟
5. سن قاتل الهه ظاهرا خیلی کمتر از عمر جمهوری اسلامی است و او محصول تربیت در این دوران است. این موضوع وقتی اهمیت می‌یابد که می‌دانیم قاتل «امیرمحمد خالقی» دانشجوی نخبه، یک نوجوان 17 ساله بود؛ «13 خرداد» نیز (همان ‌روز که خبر کشف جسد الهه و دستگیری قاتل، شبکه‌های اجتماعی را تسخیر کرد)، «رکنا» در گزارشی اختصاصی خبر داد که مدتی بوده است که میان یک دختر نوجوان و چند نفر از دوستانش سر مسائل شخصی، اختلافاتی ‌به‌وجود آمده بوده؛ تا جایی که با همدیگر قرار درگیری می‌گذارند. روز حادثه 6 نفر از دخترهای نوجوان 17 ساله، همراه دو پسر نوجوان، مقابل خانه دوستشان می‌روند و شروع به دادوفریاد می‌کنند؛ پدر که صدای دعوا و سروصدا را می‌شنود، نگران می‌شود و از خانه بیرون می‌آید؛ ناگهان درگیری بین آنها شروع می‌شود. یکی از دخترها با چاقو ضربه‌ای به پای پدر می‌زند و او روی زمین می‌افتد؛ سپس یکی دیگر از دخترها، دو ضربه چاقو به کمرش می‌زند؛ سپس فرار می‌کنند و آن پدر کشته می‌شود. نمونه‌های فراوان دیگری از خشونت و قتل به‌دست نوجوانان نیز وجود دارند که نشان می‌دهند، سن ارتکاب جرم خطرناک تا چه اندازه کاهش یافته است؛ اینکه نشانه شکست مطلق و وحشتناک سیستم آموزشی، تربیتی، نهاد خانواده و کل حاکمیتی است که با وعده اخلاق و معنویت سر کار آمده است. اکنون این وقایع دیگر از زنگ خطر گذشته‌اند و وارد چرخه نابودگری شده‌اند.
در یک جامعه توسعه‌یافته، به‌محض وقوع چنین حوادثی، بیش از آنکه نهادهای مجازات‌کننده فعال شوند، نهادهای پژوهشی، پیشگیری‌کننده و قانون‌گذار بسیج می‌شوند تا عمق مساله را دریابند، چاره‌ای فوری برای جلوگیری از تکرار آن بیندیشند و به نظرات متخصصان علوم اجتماعی هرچند به زیان خودشان باشد، تمکین می‌کنند.


نظرات شما