ایرانیان جهان - اطلاعات / «یاغیگری اسرائیل از غزه تا دوحه» عنوان یادداشت روز در روزنامه اطلاعات به قلم جمیله کدیور است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اسرائیل سالهاست که نقش فعالی خارج از مرزهای سرزمین های اشغالی تحت سلطه خود برای ترور، هدفگیری رهبری و تدارکات دشمنانش داشته است؛ حمله به مقر رهبری حماس در دوحه حین مذاکره پیرامون پیشنهاد آتش بس ترامپ را میتوان بخشی از همان الگوی تکراری کوشش اسرائیل برای «قطع سر» و در امتداد سیاست توسعه طلبانه«تهاجم برون مرزی» دید. حمله به قطر از یک سو، نشاندهنده ارادهٔ نظامی اسرائیل برای دنبالکردن رهبران مقاومت در هر نقطهای است و از سوی دیگر، آشکارکننده میزان آزادی عمل برای انجام هر اقدامی خلاف قوانین بین المللی و اطمینان از مصونیت کامل. پس از 7اکتبرِ 2023، رفتار نظامی اسرائیل مبتنی بر«گسترشِ یک کارزار منطقهای همزمان» با مجموعهای از دکترینهای نظامی، ازجمله بازدارندگی توأم با تنبیه و هزینه (punishment)، قطعِ سر/حذف رهبری (decapitation) و ادامهٔ حملات هدفمندفراتر از مرزها/ کارزار بین جنگها (the campaign between wars) است.
حمله به قطر ترکیبِی از راهبرد«قطع سر/حذف رهبری+ِ بازدارندگی فرامرزی+ کارزاری بین جنگها» به علاوه بیپرواییِ نسبت به هزینهٔ دیپلماتیک یعنی ضربه به کشور میزبانِ میانجیگری بود.
رژیم صهیونیستی از دههها پیش از حربه ترور علیه رهبران فلسطینی در داخل و خارج سرزمینهای اشغالی استفاده کرده است؛ ترورهای خارج از مناطق اشغالی چه قبل از 7اکتبر 2023و چه بعد از آن کم نبوده است؛ از ترور محمود همشری، کمال عدوان، کمال ناصر، محمد یوسف النجار، غسان کنفانی، ابوجهاد، ابو ایاد، هیل عبدالحمید ابوالهول، فتحی شقاقی و محمود المبحوح قبل از 7اکتبر تا ترور صالح العاروری و اسماعیل هنیه بعد از 7اکتبر و تلاش نافرجام اخیر در دوحه. چنین اقداماتی نشان داده که ترور بخشی ثابت از راهبرد اسرائیل برای تضعیف مقاومت در طول تاریخ رژیم بوده است. حمله اخیر اسرائیل در دوحه که هنوز بسیاری از ابعاد آن چندان روشن نیست، چند هدف را دنبال میکرد:
الف. ترور نافرجام در دوحه صرفاً حملهای علیه رهبران حماس نبود، بلکه تلاشی بود برای خنثیسازی هرگونه مسیر سیاسی، تقویت مسیر جنگ و جلوگیری از آتشبس.
بازار ![]()
ب.ناامن کردن میانحیگری برای کشورهای میانجیگر و دشمنان خود و نشان دادن این امر که حتی حضور در مامن میانجیگر ، امنیت ایجاد نمیکند.
ج. تثبیت طرحهای اشغال غزه و کوچ اجباری اهل غزه برای پیشبرد پروژههای خود در غزه. هدف اسرائیل در مقطع فعلی تحت فشار قرار دادن بیشتر مردم این باریکه است تا اکثریت غزه را ترک کنند.
د. قدرت نمایی و ارسال پیام «دست های دراز» منطقهای اسرائیل به همه و اینکه هیچ کشوری از حملات اسرائبل در امان نیست. نفوذ عمیق اندیشه های زئو جابوتینسکی، متفکر تجدیدنظرطلب صهیونیست در ساختار اسرائیل نشان میدهد که مدیریت مناقشه با اعراب هرگز مبتنی بر اصل مصالحه نبوده، بلکه مبتنی بر منطق برتری نظامی دائمی و بازدارندگی پایدار است.
ه. حمله به قطر، پس از ترور رهبران حماس در غزه، بیروت و تهران مسیری برای حذف کامل حماس از یک سو و مقاومت از سوی دیگر در کل منطقه و تحمیل طرحهای توسعهطلبانه رژیم است.
و. ناامن کردن منطقه برای مقاومت فلسطین جهت تمکین به خواست های اسرائیل. نتانیاهو شامگاه چهارشنبه 10سپتامبر بعد از حمله روز سه شنبه9سپتامبر اعلام کرد: «خطاب به قطر و همه کشورهای میزبان تروریستها میگویم، یا آنها را اخراج کنید یا به دست عدالت بسپارید تا محاکمه شوند وگرنه ما خودمان این کار را خواهیم کرد.» او ادعا کرد: «قطر به تروریستها پناهگاه و مأمن میدهد و حماس را تأمین مالی میکند و ویلاهای لوکس در اختیار رهبران آن قرار میدهد.» این در حالی است که میزبانی دفتر حماس در چارچوب تلاشهای میانجیگرانه که واشنگتن و تلآویو از قطر خواسته بودند، انجام شده است.
هرچند نتانیاهو در بیانیهای رسمی تأکید کرد که پس از حملات قدس و غزه، به دستگاههای امنیتی دستور هدف قرار دادن رهبران حماس داده و تهدید کرد سران حماس در هیچکجا در امان نخواهند بود و آنان را به تعقیب در هر نقطه از جهان تهدید کرد، پیش از این دو عملیات، ایال زمیر رئیس ستاد ارتش هم رهبران حماس در کشورهای مختلف را در چارچوب راهبرد «قطع سر» تهدید کرده بود.
تأکید نتانیاهو بر تداوم ترور رهبران حماس و مقاومت در کشورهای منطقه در حالی است که رئیس جمهوری آمریکا در تماس تلفنی با امیر قطر قول داد که این حملات دیگر تکرار نخواهد شد.
حمله به دوحه نه فقط اقدامی نظامی بود، بلکه حرکتی سیاسی و نمادین تلقی شد. این حمله اولین مورد از این نوع بود که یک هیئت مذاکرهکننده در سرزمین میانجیگر هدف قرار می گرفت و نقض مفاهیم حاکمیت و دیپلماسی بود. اسرائیل جهان را عرصهای باز برای اعمال زور می داند که برای ایجاد بازدارندگی، هیچ خط قرمزی برایش وجود ندارد.
قطر هفتمین کشوری است که اسرائیل از 7اکتبر 2023بمباران کرده و بعد از لبنان حین مذاکره برای توافق آتش بس و مذاکرات هسته ای ایران، سومین کشوری است که حین مذاکره هدف اسرائیل قرار می گیرد.
اگر قرار بود یک کشور منطقه هیچگاه نگران حمله اسرائیل نباشد، آن کشور قطر بود. کشوری که هیچ تهدید واقعی برای اسرائیل محسوب نمیشد، متحد اصلی غیر ناتوی ایالات متحده و میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه است. کشوری که به خاطر میانجیگری در درگیریهای متعدد شهرت دارد و بارها میزبان هیات های بلندپایه امنیتی و سیاسی اسرائیلی و آمریکایی بوده است. دههها است که قطر با این رویا زندگی کرده که نقش آن به عنوان میانجی، نه فقط موجد پرستیژ، بلکه موجب امنیت این کشور باشد. این ویژگی ها مانع حمله اسرائیل به قطر و ممانعت آمریکا از حمله نشد. وقتی اسرائیل توانسته قطر را علیرغم همه این مختصات بمباران کند، به این معنی است که هیچ کشوری در منطقه امن نیست، حتی اگر متحد نزدیک واشنگتن باشد. با توجه به این ملاحظات، درسهای زیادی میتوان از حمله اسرائیل به قطر گرفت:
اول. حمله اسرائیل به دوحه محصول دو سال ضعف و بی عملی جامعه جهانی خصوصاً اعراب و مسلمانان در مواجهه با تجاوز بیرحمانه اسرائیل در غزه، کرانه باختری و سراسر منطقه بود. در حالی که اسرائیل توسط آمریکا و ناتو تغذیه و حمایت مالی، سیاسی و اطلاعاتی شد، دولتهای عربی/اسلامی تقریباً هیچ کاری در پاسخ به جنایات اسرائیل در غزه، کرانه باختری و سراسر منطقه انجام ندادند، رابطه سابق خود را با رژیم حفظ کردند، به تعمیق روابط سیاسی و تجاری خود با اسرائیل ادامه دادند. از امضای قرارداد عظیم گازی مصر با اسرائیل گرفته تا ادامه روابط سیاسی-تجاری ترکیه با اسرائیل به رغم اعلام قطع چندین و چندباره توسط مقامات ترکیه تا ادامه روابط امارات متحده عربی با اسرائیل در قالب توافق ابراهیم و تا همکاری های اطلاعاتی برخی دیگر.... به رغم همه این روابط، با توجه به ویژگی های رژیم صهیونیستی هیچ کشوری در منطقه نباید احساس امنیت نسبت به اسرائیل و اعتماد به برادر بزرگش آمریکا داشته باشد.
دوم. متحد اصلی آمریکا بودن و استقرار پایگاه آمریکا در کشور امنیت نمی آورد. حمله اسرائیل به قطر زنگ خطری برای متحدین آمریکا در منطقه بود. این اولین بار است که اسرائیل آشکارا به حمله به خاک یک عضو شورای همکاری خلیج فارس (GCC) با افتخار و سرعت اعتراف کرد. حمله به عضوی که مقر منطقهای فرماندهی مرکزی ایالات متحده را در خود جای داده و هزاران پرسنل آمریکایی در آن مستقرند.
این حمله، وعده چتر امنیتی ایالات متحده برای کشورهای عضو شورای همکاری را زیر سئوال برد. واشنگتن دههها، خود را به عنوان ضامن امنیت در خلیج فارس، نیرویی تثبیتکننده که قادر به جلوگیری از تهدیدات خارجی و حفظ حاکمیت متحدان و شرکای عرب خود است، معرفی میکرد. آن تصویر اکنون فروپاشیده است. صرف نظر از نقشی که ایالات متحده در حمله اسرائیل ایفا کرده، این برداشت وجود دارد که نمیتوان به واشنگتن برای تضمین امنیت خود اعتماد کرد.
سوم. هیچ کس و هیچ جایی در هیچ زمانی، حتی در زمان مذاکره آتش بس از حمله اسرائیل در امان نیست. این اولین باری نیست که نتانیاهو دستور حمله به یک کشور مستقل را در زمانی که مذاکره در جریان است، می دهد. هر بار که چنین حملاتی انجام شده، ایالات متحده و شرکا یا آن را نادیده گرفته، یا تشویق و حمایت کرده یا به عنوان دفاع از خود تلقی کرده اند.
بمباران حماس به منزله بمباران مذاکرهکنندگان بود. اگر حمله موفقیتآمیز بود، هیچ کس در رهبری حماس برای مدتها جهت مذاکره باقی نمیماند تا دستور آزادی اسیران را در غزه بدهد.
چهارم. حملات دوحه، ریاکاری دیپلماسی اسرائیل آشکار کرد. نتانیاهو نتوانست رهبری حماس را در دوحه از بین ببرد، اما در عوض توانست همه تلاشها برای پایان جنگ دو ساله از طریق مذاکرات را نابود کند.
وقتی اسرائیل به ترور مذاکرهکنندگان همت می کند، این شبهه به یقین تبدیل شد که آیا از ابتدا در مورد شروع مذاکرات جدی بوده است؟ با نگاهی به دو سال گذشته، روشن است که در هر نوبت، نتانیاهو یا از مذاکرات کنار کشیده یا کارشکنی کرده است. نتانیاهو هفت تلاش جداگانه برای دستیابی به توافق را خنثی کرده و اکنون، برای همه آشکار است که او میخواهد مساله غزه را فقط با زور حل کند.
در لبنان هم زمانی که حزب الله به مذاکره آتش بس پیوست، اسرائیل دبیرکل حزب الله را ترور کرد.
پنجم. این اتفاق نشان داد اسرای اسرائیلی در غزه هیچ اهمیتی برای نتانیاهو و کابینه امنیتی او ندارند. این امر یک خیانت مطلق به آنها بود که تصور می شد این مذاکرات تنها مسیر ممکن برای آزادی آنهاست. اگر حمله به قطر موفقیتآمیز بود، عملیات به معنای پایان همه تلاشها برای برگرداندن اسیران در غزه بود.
ششم. حمله نتانیاهو به قطر، نه فقط برای همسایگان اسرائیل بلکه برای همه کشورهای نزدیک و دور پیام داشت. قطعا اینطور نبوده که نتانیاهو و طراحان این حمله به پیامدهای حمله فکر نکرده باشند. آنها میخواستند پیامی به قطر یا هر کشور دیگری که میزبان حماس و دیگر نیروهای مقاومت است، بفرستند که اسرائیل میتواند با دست های درازش به «هر هدفی» حمله کند، صرف نظر از اینکه برای رسیدن به آنجا از حریم هوایی چه کشورهایی عبور می کند.
هفتم. اگر ترامپ از قبل از عملیات اسرائیل در دوحه خبر داشت و با عدم توقف آن، به اسرائیل چراغ سبز نشان داده، تضمینهای آتی او برای حماس چه ارزشی دارد که بپذیرد همه اسیران را آزاد کند، جنگ متوقف شود و اسرائیل عقبنشینی کند؟ این نخستین بار نیست که اسرائیل و آمریکا از یک فرآیند مذاکره فعال به عنوان پوششی برای حمله غافلگیرانه استفاده کرده اند.
هشتم. این حمله به عنوان یک درس عبرت برای دولت لبنان خواهد بود که با فشار آمریکا درصدد خلع سلاح حزبالله است. حزبالله با این باور که خلع سلاح منجر به آسیبپذیری کامل لبنان در برابر اسرائیل میشود، در مقابل خواست دولت ایستاد.
نهم. صرف نظر از اظهارات متناقض ترامپ در مورد اطلاع یا بی اطلاعی از حمله، ترامپ نه از نفس عملیات اسرائیل در میانه مذاکرات آتش بس، بلکه از محل عملیات ابراز ناخرسندی کرد و گفت «از محل این حمله بسیار ناراحت است.» ترامپ رسماً از هر عملیات نظامی شکستخورده اسرائیل «ناراضی» است و تلاش کرده تا خود را در طرف پیروز بگذارد. اگر عملیات موفق بود، ترامپ ندای شراکت سر می داد و توجیه و بهانه ای برای به دست آوردن دل قطر هم ارائه می داد.
دهم. پیامدهای این حمله فراتر از قطر است. اسرائیل با حمله به یک کشور میانجیگر، نه تنها نقش قطر، بلکه نقش کل میانجی ها و میانجیگران را تضعیف کرد. این حمله پیام نگرانکنندهای به کشورهایی مانند عمان، مصر، عربستان و ترکیه فرستاد که میانجیگری پر مخاطره است. از غزه تا دوحه ، با یک سناریوی واحد و تکراری روبرو هستیم، منطقه و جهان شاهد درگیری ای است که از غزه شروع شده و فعلا تا دوحه گسترش یافته است. آیا این حمله محاسبات دوحه و سایر کشورهای منطقه را مقابل آمریکا و اسرائیل تغییر میدهد؟ شاید این حمله جایگاه مقاومت، ضرورت و اهمیت آن را به جای دلخوشی به چتر حمایتی آمریکا و توافق های پیدا و پنهان با اسرائیل گسترش دهد و موجب تغییرات زیادی در منطقه شود. از زمان ترور اولین میانجی سازمان ملل، کنت فولک برنادوت در سال 1948تا امروز اسرائیل دهها رهبر و فرمانده فلسطینی، لبنانی، ایرانی، یمنی و عراقی را که با اشغال و تجاوز نظامی آن مخالف بودند، کشته است - اما چنین ترورهایی به جای تضعیف مقاومت، موجب تقویت آن در برابر اقدامات اسرائیل شده است.