ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
بازگشت تحریمها، بار دیگر “حسن روحانی” و “سعید جلیلی” را رودرروی یکدیگر قرار داد. یکسال پس از آنکه “روحانی” خطاب به “جلیلی” گفته بود “اگر شهامت دارید درباره دولت تدبیر و امید صحبت کنید، بیایید با خود من مناظره کنید”، دیروز “سعید جلیلی” اعلام کرد که آماده این مناظره است
روزنامه سازندگی آمادگی خود برای میزبانی این مناظره با حضور اهالی رسانه را اعلام میدارد
عاطفه شمس| سعید جلیلی اعلام کرد که آماده مناظره با حسن روحانی است. او البته بلافاصله بعد از این اعلام آمادگی به روحانی طعنه زد که روحانی باید با یک بچه دبستانی مناظره کند و طبعاً در این مناظره، آن بچه میتواند، حسن روحانی را محکوم کند. این اقدام در واکنش به مباحثهای صورت گرفت که از تیر ماه 1403 آغاز شد؛ جایی که حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین خطاب به جلیلی بیان کرد: «شما 700 میلیارد دلار به کشور صدمه زدید و در این 3 سال، 300 میلیارد دیگر لطمه زدید. اگر شهامت دارید درباره دولت روحانی و تدبیر و امید صحبت کنید، بیایید با خود من مناظره کنید». دیروز در پاسخ به این دعوت، جلیلی در شیراز اعلام آمادگی کرد و با لحنی تند گفت: «من همین الان آمادگی دارم (برای مناظره). امروز حتی یک بچه دبستانی که اخبار را یک دور خوانده باشد و اظهارات آقای روحانی را دیده باشد، در مناظره آقای روحانی را محکوم خواهد کرد».
جدل مجازی روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران و جلیلی، عضو شورای عالی امنیت ملی و نامزد چند دوره ریاست جمهوری صرفا یک درگیری شخصی یا جناحی نیست؛ بلکه تصویری روشن از دو نگاه متفاوت به سرنوشت ایران در جهان امروز را پیش روی افکار عمومی میگذارد. یک نگاه متکی بر دیپلماسی و تعامل هوشمندانه و یک نگاه محصور در شعارهای تقابلی و فرصتسوزیهای پرهزینه. مناظره احتمالی این دو چهره در شرایط فعلی معنای تازهای یافته است؛ دیپلماسیای که فرصت آفرید، در برابر سیاستی که ایران را زیر بار قطعنامهها برد.
بازگشت یک مناظره ناتمام
سیاست ایران بار دیگر شاهد تقابل چهرههایی است که هر یک نماد یک مسیر و یک جهانبینیاند: حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین که نامش با برجام و شکستن اجماع جهانی علیه ایران گره خورده و سعید جلیلی، دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی که کارنامهاش با مذاکرات بیفرجام و صدور پیاپی قطعنامهها در حافظه جمعی مانده است.
ماجرا از تیرماه 1403 اوج گرفت، زمانی که روحانی با صراحت، جلیلی را به مناظره دعوت کرد: «شما که 700 میلیارد دلار به کشور صدمه زدید… اگر شهامت دارید، بیایید در صداوسیما با من مناظره کنید. مردم باید بدانند که 6 سال بر سر محل مذاکره- بغداد یا آلماتی- چه به دست آوردید جز قطعنامه و فقیرتر کردن مردم»؟ این دعوت نهتنها واکنشی به تخریبهای جلیلی بود بلکه یادآوری حقیقتی تاریخی نیز محسوب میشد؛ سالهایی که ایران در مسیر مذاکرهای پرهزینه اما بینتیجه گرفتار ماند. جلیلی اما در پاسخ، ضمن پذیرش مناظره، با لحنی طعنهآمیز گفت: «روحانی باید با یک بچه دبستانی مناظره کند». پاسخی که بیشتر از آنکه از اعتماد بهنفس حکایت کند از هراس او در برابر گفتوگوی آزاد با رقیب خبر میدهد.
طی هفتههای گذشته نیز در حالی که دستگاه دیپلماسی کشور برای جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه در حال رایزنی و تکاپو بود، رسانههای تندرو فارغ از اهمیت انسجام ملی همچون گذشته توپخانه خود را علیه روحانی و ظریف فعال کرده بودند. روزنامه کیهان، خبرگزاری تسنیم و چهرههایی چون حمید رسایی و امیرحسین ثابتی، در هماهنگی آشکار، آنان را عامل وضع موجود معرفی کردند. برخی پا را فراتر گذاشته و از «محاکمه» و حتی «اعدام» سخن گفتند. حملاتی که نه از سر تحلیل منصفانه بلکه با هدف انحراف افکار عمومی صورت گرفت. امروز اقتصاد ایران گرفتار رکود تورمی، کاهش سرمایه اجتماعی و بحران اعتماد است؛ و بهترین سپر دفاعی برای تندروها، متهم کردن دولت روحانی است که به جای تقابل با جهان، راه تعامل و دیپلماسی را برگزیده بود.
روحانی نیز در پاسخ به این حملات، پرسشی بنیادین را مطرح کرد: «کسانی که دیروز میگفتند، قطعنامهها کاغذپاره است امروز چرا نگران بازگشت همان قطعنامهها هستند»؟ سؤالی که نقطهای کلیدی را برجسته میکرد. اگر قطعنامهها بیاثر بودند چرا بازگشتشان چنین هراسآفرین است؟ واقعیت این است که برجام توانست اجماع جهانی علیه ایران را بشکند، فروش نفت را بازگرداند، داراییها را آزاد کند و برای نخستین بار حق غنیسازی ایران را در شورای امنیت تثبیت کند. این واکنش تندروها نشان میداد که آنها در تناقضی آشکار گیر افتادهاند؛ از یکسو برجام را «خسارت محض» مینامند و از سوی دیگر از تبعات لغوش به وحشت افتادهاند. این دوگانگی چیزی جز اعتراف غیرمستقیم به دستاوردهای دیپلماسی نیست.
محمدجواد ظریف، معمار برجام نیز بارها تأکید کرده که توافق هستهای یک راهحل عقلانی بود؛ محدودیتهای مشخص در برابر رفع تحریمها. او یادآور شده است که مشکل اصلی نه در متن توافق بلکه در خروج یکجانبه آمریکا سپس تخریب داخلی بود. ظریف با صراحت گفت: «اگر برجام نبود، ایران زیر بار اجماع جهانی له میشد». این جمله، نه دفاعی شخصی بلکه هشدار نسبت به آینده کشور است. دیپلماسی اگر از دست برود، جایگزین آن چیزی جز تحریم، انزوا و فشار اقتصادی نخواهد بود.
چرا روحانی هدف اصلی است؟
در اینجا یک پرسش اساسی مطرح میشود، اینکه چرا تندروها بیش از همه به روحانی میتازند؟ با مروری بر گذشته شاید بتوان به پاسخی روشن رسید. روحانی در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری، شکستی سنگین به جناح تندرو تحمیل کرد. در سالهای 1392 و 1396 روحانی توانست با حمایت اصلاحطلبان پیروزیهایی تاریخی رقم بزند و تندروها را کنار بزند. زبان بیپرده روحانی نیز همواره برای آنان غیرقابل تحمل بوده است. نکته بعدی پایبندی روحانی و دولت او به حکمرانی مسئولانه است. روحانی برخلاف احمدینژاد، هیچگاه مرزهای رسمی نظام را نشکست و به اصول حکمرانی پایبند ماند و مهمتر از همه، ناکامیهای آشکار خود تندروها در اداره کشور پس از 1400 است. تورم افسارگسیخته، وعدههای بیثمر و کاهش اعتماد عمومی، آنان را نیازمند یک «سیبل دائمی» کرده است و چه کسی بهتر از روحانی که یادآور دوران امید و تنفس اقتصادی بود؟
صداوسیما؛ رسانه ملی یا رسانه خانوادگی؟
روحانی همچنین در همان سخنان تیرماه خود از صداوسیما گلایه کرد: «ما چهار نامه نوشتیم برای پاسخگویی اما فرصتی ندادند». این گلایه زمانی معنا مییابد که بدانیم وحید جلیلی، برادر سعید جلیلی، قائممقام صداوسیماست. اخیرا نیز انتقاداتی از سوی مخاطبان، متوجه این رسانه و استانداردهای دوگانه آن شده و حاکی از این است که رسانه ملی در رفتاری دوگانه و کاملا به دور از بیطرفی، گزارش رسانههای تندرو علیه حسن روحانی را به طور کامل در آنتن میخواند اما گزارش روزنامههای دیگر علیه تندروها و مثلا سعید جلیلی را نمیخواند. بدینترتیب نهادی که باید ملی باشد عملا به تریبون انحصاری یک جریان بدل شده است. تخریبهای مداوم علیه روحانی و ظریف، حذف دیدگاههای متفاوت و سکوت در برابر ناکامیهای دولتهای پس از روحانی، نشان میدهد که رسانه ملی در عمل به رسانهای جناحی تقلیل یافته است. جلیلی در سالهای اخیر با استفاده از رسانههای همسو از جمله صداوسیما که برادر کوچکتر او وحید جلیلی در جایگاه قائممقام رئیس این سازمان قرار دارد، تلاش کرده است تصویر تحریف شدهای از سیاست خارجی و عملکرد دولتهای میانهرو ارائه دهد.
اکنون که بار دیگر بحث مکانیسم ماشه بر سر زبانهاست باید یادآور شد که این مکانیسم نه زاده دیپلماسی روحانی و ظریف بلکه نتیجه خروج آمریکا از برجام و کارشکنی اروپاست. ایران در چارچوب توافق باقی ماند و حتی طبق گزارشهای آژانس، تعهداتش را اجرا کرد اما با فشار واشنگتن و بیعملی بروکسل، برجام تضعیف شد. امروز تهدید بازگشت قطعنامهها، بهانهای تازه در دست تندروهاست تا علیه روحانی و ظریف یورش برند. اما واقعیت روشن است؛ اگر برجام باقی مانده بود و مسیر تعامل ادامه مییافت، نه مکانیسم ماشه فعال میشد و نه ایران دوباره در معرض اجماع جهانی قرار میگرفت. کارنامه یک دهه اخیر پاسخ روشنی در خود دارد؛ سیاست تقابلی سعید جلیلی و همفکرانش جز انزوا و فشار اقتصادی، دستاوردی نداشت. در مقابل، سیاست تعاملی روحانی و ظریف- حتی اگر ناقص و موقت- فضای تنفسی برای ایران گشود و کشور را در موقعیتی حقوقی و بینالمللی بیسابقه قرار داد. تندروها با حملات پیدرپی میکوشند، گذشته خود را تطهیر کنند اما تاریخ قضاوت خواهد کرد. آنان که راه تعامل را گشودند به ایران خدمت کردند و آنان که فرصتها را سوزاندند، مسئول خسارتهایی هستند که هنوز بر دوش ملت سنگینی میکند.
بازار ![]()