چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴
خواندنی ها

پشت درهای شرم‌الشیخ

پشت درهای شرم‌الشیخ
ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست عبدالرحمن فتح اللهی| تصمیم ایران برای حضورنیافتن در اجلاس شرم‌الشیخ را می‌توان یکی ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
عبدالرحمن فتح اللهی| تصمیم ایران برای حضورنیافتن در اجلاس شرم‌الشیخ را می‌توان یکی از نقاط بحث‌برانگیز در سیاست خارجی هفته‌های اخیر دانست. هرچند وزارت امور خارجه با تأکید بر بررسی‌های کارشناسی و مصالح ملی، این تصمیم را توجیه کرده، اما واقعیت آن است که در شرایط انسداد دیپلماتیک و انزوای نسبی ایران در صحنه بین‌المللی، حضور در چنین نشستی می‌توانست فرصتی برای ابتکار منطقه‌ای و بازسازی اعتبار گفت‌وگویی تهران باشد.
در شرایطی که فضای جهانی نسبت به پرونده هسته‌ای ایران در وضعیت رکود و تنش است، هرگونه تحرک دیپلماتیک حتی نمادین هم می‌تواند پیام روشنی از آمادگی ایران برای تعامل عقلانی و چندجانبه‌گرایانه مخابره کند. اجلاس شرم‌الشیخ، با محوریت گفت‌وگوهای منطقه‌ای و نقش کشورهای مؤثر خاورمیانه، می‌توانست بستری برای بازتعریف جایگاه ایران در معادلات جدید باشد؛ جایگاهی که اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازسازی است. توضیحات عباس عراقچی درباره عدم امکان گفت‌وگو با کشورهایی که «به مردم ایران حمله کرده‌اند»، اگرچه از منظر اخلاقی و احساسی قابل درک است، اما از منظر واقع‌گرایی سیاسی با چالش مواجه است. دیپلماسی، هنر گفت‌وگو با مخالفان و حتی دشمنان است، نه تعامل صرف با دوستان. ایران در گذشته توانسته با دشمنان سرسخت خود به تفاهم و آتش‌بس برسد؛ ازاین‌رو رد این دعوت بیش از آنکه نشانه اقتدار باشد، بیانگر تداوم نوعی انفعال، فقدان ابتکار عمل و فرصت‌سوزی در سیاست خارجی است که ممکن است هزینه‌های بلندمدتی در روابط منطقه‌ای و جهانی در پی داشته باشد. برای تحلیل عمیق‌تر ابعاد سیاسی و دیپلماتیک تصمیم جمهوری اسلامی ایران درباره حضورنیافتن در اجلاس شرم‌الشیخ، با محمد ایرانی، سفیر پیشین کشورمان در کویت، لبنان و اردن، به گفت‌وگو نشستیم تا با تکیه بر تجربه و شناخت او از معادلات پیچیده منطقه‌ای، فرصت‌ها و چالش‌های ناشی از رد این دعوت را به شکلی دقیق و کارشناسانه بررسی و تبیین کنیم.
‌جناب ایرانی، از روز یکشنبه موضوع دعوت از ایران و عدم اجابت آن برای حضور در اجلاس شرم‌الشیخ درباره توافق صلح و پایان‌دادن به جنگ غزه محل بحث فراوان است. قبل از پاسخ تهران به این دعوت، بسیاری توصیه کردند که ایران در این اجلاس حضور پیدا کند و این یک فرصت دیپلماتیک برای ایجاد وضعیت جدید و خروج از بحران خواهد بود که در نهایت تصمیم بر این شد که ایران در شرم‌الشیخ حضور پیدا نکند. از منظر حضرت‌عالی، این اجلاس می‌توانست برای ما یک فرصت باشد؟ آیا فضایی را فراهم می‌کرد که از شرایط کنونی خارج شویم؟
ببینید ،طرح 20‌ماده‌ای ترامپ برای پایان‌دادن به یک نسل‌کشی که طی دو سال گذشته و در سکوت جهانیان شکل گرفته بود، یک اتفاق بسیار مهم است و اجلاس شرم‌الشیخ مصر هم در راستای اجراکردن آن بود. بنابراین قطعا حضور نماینده‌ای از جمهوری اسلامی ایران در هر سطح می‌توانست مثبت باشد. به‌خصوص آنکه قبلا ایران به شکل ضمنی موافقت خود را با این طرح اعلام کرده بود. به هر حال از ابتدای این نسل‌کشی و جنایت بی‌سابقه اسرائیلی‌ها در غزه، جمهوری اسلامی ایران همواره از هر تلاشی برای توقف این نسل‌کشی حمایت کرده بود. اما نتانیاهو به دنبال اهداف و منافع دیگری از ادامه کشتار در غزه بود و اعتقادی به توقف این جنگ نداشت. از این منظر، جمهوری اسلامی ایران طبیعتا باید از پایان کشتار و جنگ استقبال می‌کرد که کرد و وزارت خارجه هم بیانیه نسبتا مناسبی برای حمایت از طرح 20ماده‌ای ترامپ داشت.
‌در یک گزاره احتمالی شاید عدم حضور ایران در نشست شرم‌الشیخ به دلیل همین نوع موضع‌گیری کلی‌گویانه در قبال طرح 20‌ماده‌ای ترامپ باشد، چون تهران با وجود آنکه از این طرح به شکل ضمنی حمایت کرد، اما هیچ‌گاه در بیانیه خود یا در موضع‌گیری‌ها اشاره مستقیمی برای پیوستن ایران به این طرح نداشت. به هر حال این تصور وجود دارد که بسیاری از خطوط قرمز ایران لحاظ نشده و نسبت به اجراشدن کل توافق هم نوعی بدبینی شکل گرفته است.
حالا اینکه بندهای اصلی این توافق آتش‌بس در آینده اجرا خواهد شد یا نه یا می‌تواند تضمینی برای پایان‌دادن به جنگ در غزه باشد، مسئله دیگری است. اما به هر حال در این نقطه ما شاهد تبادل اسرا بودیم که اتفاق بسیار مثبتی است. اما موضوع عدم حضور ایران در نشست شرم‌الشیخ مسئله دیگری است. به هر حال، ترامپ طرح 20‌ماده‌ای را مطرح کرد که باعث توقف جنگ شد و ایران پیش‌تر از آن حمایت کرده و این ابتکار عمل هم شکل گرفت که به پیشنهاد ترامپ و میزبانی السیسی، تعدادی از سران کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای برای امضای این توافق در مصر حاضر شوند و عبدالفتاح السیسی هم به‌ عنوان رئیس‌جمهور مصر از مسعود پزشکیان دعوت کرد. ابتدا گمانه‌زنی درباره این دعوت مطرح بود. بعد تأیید شد چنین دعوتی در دستور کار است و وزیر خارجه مصر این دعوت‌نامه رسمی را به همتای خود یعنی آقای عراقچی ابلاغ کرده است که طبق گفته وزیر امور خارجه، به ‌دلیل حضورنیافتن آقای پزشکیان در این اجلاس، از مصر عذرخواهی شده است. بعدا از خود آقای عراقچی دعوت شده که در سطح وزیر امور خارجه، نماینده‌ای از ایران در این نشست حضور پیدا کند که در جواب عنوان داشته بعد از بررسی پاسخ خواهند داد و نهایتا اعلام شد که ایران حتی در سطح وزیر امور خارجه هم در این اجلاس حضور پیدا نخواهد کرد. آقای بقایی، سخنگوی وزارت خارجه هم در پاسخ به چرایی عدم حضور نماینده‌ای از ایران عنوان کرده که در نشست‌های درون و بیرون وزارت خارجه، تمام ابعاد و زوایای این مسئله بررسی شده است. در نهایت به این جمع‌بندی رسیدند که حضور ایران به مصلحت نیست. از این به بعد، تحلیل‌ها و تفسیرهای سیاسی و رسانه‌ای متنوعی وجود دارد و هر کارشناس و رسانه‌ای از زاویه سیاسی خود به این مسئله نگاه می‌کند.
‌تصور خودتان چیست؟ آیا این می‌توانست برای ما فرصت باشد؟
به نظر من باید بین حضور و بین مشارکت یک تفاوت قائل بشویم. ‌‌به این معنا که حضور ایران در اجلاس شرم‌الشیخ یک اتفاق مثبت می‌بود و اگر هیئتی از ایران، در هر سطحی در مصر حضور پیدا می‌کرد، یک فرصت می‌بود و تصور نمی‌کنم اتفاق خاصی هم برای ما می‌افتاد. اما مسئله مشارکت چیز دیگری است. مشارکت به این معناست که هیئتی از ایران به اجلاس شرم‌الشیخ برود و در تمام بحث‌ها و روندهای طرح 20‌ماده‌ای ترامپ حضور فعال داشته باشد. اما ما می‌توانستیم به مصر برویم، در عین حضور فعال، خطوط قرمز و ملاحظات خودمان را به همه طرف‌ها اعلام کنیم، کمااینکه در بسیاری از نشست‌ها و اجلاس‌ها، ما سابقه چنین تحرکات دیپلماتیکی را داریم.
‌واقعا حضور در اجلاس شرم‌الشیخ تا چه اندازه کمک‌کننده بود؟
اگر در اجلاس شرم‌الشیخ حضور پیدا می‌کردیم، تا حد بسیار زیادی می‌توانست به خروج ایران از بن‌بست دیپلماتیک کمک کند، به‌ویژه اینکه از ما رسما دعوت شده بود و این به معنای آن است که طرف‌های مقابل، اهمیت و وزن جمهوری اسلامی ایران را در معادلات منطقه‌ای به رسمیت شناخته‌اند. بنابراین جا داشت که ما هم از این فرصت استفاده می‌کردیم تا ضمن صحه بر این وزن و توانایی دیپلماتیک خود در معادلات منطقه‌ای، با هوشمندی و انعطاف، از فرصت ایجادشده در راستای منافع خود و خروج از شرایط کنونی استفاده کنیم. این در حالی است که اگر به اجلاس‌های منطقه‌ای نگاه کنید، معمولا از جمهوری اسلامی ایران دعوت نمی‌شود و سعی می‌کنند ایران را نادیده بگیرند. خب، الان ما در شرایط کاملا عکس قرار داریم. وقتی از ما دعوت کردند، یعنی ما را به رسمیت شناختند و می‌دانند که جمهوری اسلامی ایران چه قدرت نفوذ و توانایی دارد. پس چرا ما از این فرصت استفاده نکردیم؟ بعد شما شاهد هستید که حتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، از نقش ایران در این توافق تشکر می‌کند. مقامات حماس هم در بیانیه‌های خود از نقش جمهوری اسلامی ایران برای این آتش‌بس تشکر می‌کنند و سران حماس هم در سخنرانی‌های خود به این موضوع اشاره کردند. پس فضا کاملا مساعد بود و شرایط کاملا مهیا بود که از این فرصت نهایت استفاده را می‌کردیم و واقعا یکی از بزرگ‌ترین سؤالاتی که شکل گرفته این است که با چه منطقی و با چه نظرخواهی از چه کارشناسانی، در نهایت وزارت خارجه تصمیم گرفت در این اجلاس شرکت نکند؟ اگر رئیس‌جمهور یا وزیر امور خارجه حاضر نشده، حداقل در سطح پایین‌تر، نماینده‌ای در اجلاس شرم‌الشیخ شرکت می‌کرد.
‌ جالب اینجاست که خود اسرائیلی‌ها هم گفتند نماینده‌ای از آنها در مصر حضور پیدا نخواهد کرد. پس دیگر نگرانی بابت این خط قرمز هم نداشتیم که...
دقیقا. چون اگر نگرانی وجود داشت که احتمالا نماینده‌ای از اسرائیل حضور پیدا می‌کرد، شاید می‌توانستیم آن زمان موضوع را طور دیگری بررسی کنیم. اما وقتی خود اسرائیلی‌ها هم می‌گویند نماینده‌ای از آنها حضور پیدا نخواهد کرد، پس دیگر دغدغه و موضوع نگران‌کننده‌ای وجود نداشت. به هر حال، اگر رئیس‌جمهور یا وزیر امور خارجه شرکت نمی‌کرد، می‌توانستیم در یک سطح قابل‌ قبول، نماینده‌ای به شرم‌الشیخ بفرستیم. طبیعی است که اگر در آن اجلاس موضوعات دیگری مطرح شد، قطعا ایران همان‌جا خطوط قرمز خود و ملاحظاتش را مطرح می‌کرد. همه راه‌ها که بسته نیست؛ اصلا فرض را بر این بگذارید که هیئت ایرانی به اجلاس می‌رفت، فضا را می‌دید و به این نتیجه می‌رسید که ادامه حضور به صلاح نیست و برمی‌گشت. ما چیزی را از دست نمی‌دادیم. اما متأسفانه در عین حالی که با دعوت رسمی از ما، صراحتا و رسما به قدرت و توان ایران صحه گذاشتند، ما از این فرصت عبور کردیم. باز هم تکرار می‌کنم، اصلا حضور ما در شرم‌الشیخ مصر به معنای مشارکت در روندهای ترسیمی عربی و غربی نیست.
‌البته می‌توان گفت‌ شاید پای موضوع پذیرش ضمنی طرح دو دولتی هم در میان باشد که در لایه زیرین آن به معنای پذیرش اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی ایران است و...
حتی اگر این هم باشد، مسئله آرمان‌های انقلاب و جمهوری اسلامی ایران کاملا مشخص است. من گفتم و دوباره تکرار می‌کنم، می‌توانستیم حضور پیدا کنیم و همان‌جا ملاحظات و خطوط قرمز خودمان را هم تکرار کنیم. قرار نیست که حضور ما به معنای پذیرش دو دولتی باشد یا به معنای صحه گذاشتن بر تمام مفاد طرح ترامپ باشد یا به معنای پیوستن به پیمان ابراهیم باشد یا خیلی چیزهای دیگر. خیر، این یک فرصت برای ما بود که از تریبون اجلاس شرم‌الشیخ، مواضع رسمی خودمان را دوباره تکرار کنیم. مسئله مهم‌تر اینجاست که با توجه به وضعیت داخل، ما باید هرچه سریع‌تر از این شرایط خارج شویم. باید به دنبال روزنه و فضایی باشیم که بن‌بست کنونی را کنار بگذاریم. وقتی خود کشورها رسما از ما دعوت می‌کنند که اتفاق تقریبا کم‌سابقه‌ای است، چرا ما آن را کنار گذاشتیم؟
 ‌شاید این تصور هم وجود داشته باشد که بعد از جنگ 12‌روزه و بازگشت قطع‌نامه‌های شش‌گانه شورای امنیت، حضور ایران در اجلاس شرم‌الشیخ ارسال یک پالس ضعف باشد. شما چنین تصوری دارید؟
اصلا در عالم دیپلماسی، پالس ضعف معنا ندارد. من گفتم و دوباره تکرار می‌کنم، وضعیت کشور به‌گونه‌ای نیست که اجازه دهیم این فرصت‌ها به‌راحتی از دست ما برود. مگر در همین نشست مجمع عمومی سازمان ملل‌ درباره به رسمیت شناختن کشور فلسطینی ذیل راه‌حل دو ‌دولتی تصمیم‌گیری نشد؟ مگر ایران شرکت نکرد و در عین حال خطوط قرمز خود را مطرح نکرد؟ چطور آن اقدام ارسال پالس ضعف نبود، اما حضور در نشست شرم‌الشیخ پالس ضعف است؟‌ ببینید، اولین بار نیست که ما در چنین نشست‌ها و اجلاس‌هایی شرکت‌ و نظرات خودمان را هم اعلام می‌کنیم. مسئله فلسطین جزء محور و ستون سیاست خارجی ایران است. باید ما در اجلاس شرم‌الشیخ شرکت می‌کردیم و ملاحظات خودمان را هم می‌گفتیم. اصلا به‌هیچ‌عنوان تحریم نشست‌ها و اجلاس‌ها و‌ شرکت‌نکردن در راستای منافع ما نیست. ما باید حضور فعال داشته باشیم و نقش خودمان را پررنگ‌تر و جدی‌تر پی بگیریم. اصلا به صلاح نیست که بخواهیم در سایه و حاشیه حرکت کنیم و منتظر باشیم ‌دیگران درباره ما تصمیم‌گیری کنند تا در نهایت خواسته و دیدگاه خود را به ما تحمیل کنند. طبیعتا نتیجه تحریم اجلاس شرم‌الشیخ این خواهد بود که در غیاب ما، برای ما تصمیم‌گیری می‌کنند. وقتی می‌بینید کشورهای اروپایی و آمریکایی در یک ائتلاف‌سازی به دنبال آن هستند که ایران را بازیگر مخل امنیت بین‌المللی معرفی کنند، خب چرا نباید در نشست صلح برای پایان‌دادن به کشتار جنایت اسرائیل در غزه شرکت می‌کردیم؟
حضور ما نشان می‌داد که واقعا به دنبال صلح هستیم و کسی نمی‌توانست این‌گونه القا کند که ایران مخالف پایان کشتار در نوار غزه است. اما اکنون در غیاب ما، هرگونه تفسیری که بخواهند مطرح می‌کنند. در داخل هم‌ عدم حضور ما تفسیرهای سیاسی متعددی را به دنبال داشت. پس چرا این فرصت اکنون تبدیل به یک تهدید شد؟ مسئله مهم‌تر روابط منطقه‌ای است. ما می‌توانستیم در نشست‌های حاشیه‌ای، روابط خود را با کشورهای منطقه‌ای توسعه دهیم. وقتی رئیس‌جمهور مصر شخصا از همتای ایرانی خود دعوت می‌کند، واقعا یک گام مثبت و کم‌سابقه در ارتقای روابط تهران و قاهره ‌بود. اصلا ترامپ، راه‌حل دو‌ دولتی و دیگر مسائل را کنار بگذاریم، چرا از این فرصت برای ارتقای روابط استفاده نشد؟ همه اینها فرصت است. ما چه کار باید می‌کردیم که نقش‌مان در منطقه رسما از سوی بازیگران پذیرفته می‌شد؟ فارغ از نگاه انقلابی و محور مقاومت که با یک قرائت سخت‌افزارانه توانستیم پیش برویم، الان باید از مسیر دیپلماسی حرکت کنیم. در کنار حفظ وضعیت مقاومتی، باید از این فرصت‌ها استفاده کنیم.
‌نقدی هم به عراقچی داشته باشیم. وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد‌ تهران از دعوت «عبدالفتاح السیسی»، رئیس‌جمهور مصر، برای شرکت در اجلاس شرم‌الشیخ قدردانی می‌کند. با‌این‌حال تأکید کرد که «نه رئیس‌جمهور پزشکیان و نه من نمی‌توانیم با همتایانی وارد تعامل شویم که به مردم ایران حمله کرده و همچنان به تهدید و تحریم ما ادامه می‌دهند‌». مگر ما تجربه مذاکره و توافق با رژیم بعث را که به کشور حمله ‌و هشت سال جنگ را به ما تحمیل کرد و نزدیک به 300 هزار شهید به دنبال داشت‌ نداریم؟ مگر غیر از این است که طالبان به ما حمله کرد و شاهد کشتار دیپلمات‌ها در مزارشریف بودیم و اکنون این سطح از روابط با طالبان و جمهوری اسلامی ایران را می‌بینیم؟ چطور آن مذاکرات و توافقات توجیه می‌شد، اما الان عراقچی این‌گونه موضوع را تحلیل می‌کند؟ اصلا چرا باید عراقچی فاکتور عدم حضور در شرم‌الشیخ را پای مردم بنویسد؟
اول اینکه چرا آقای عراقچی سعی کرده این مسئله را به مردم نسبت دهد، باید پاسخش را از خود وزیر امور خارجه بگیرید، نه از من. اما تحلیل‌تان کاملا درست است. اصلا به موضوع جنگ تحمیلی و مذاکرات با رژیم بعث یا مذاکرات و روابط جمهوری اسلامی ایران و طالبان هم کار نداشته باشیم، مگر همین دولت دونالد ترامپ، رفتار خصمانه نداشت؛ پس چرا دولت پزشکیان با اجازه و چراغ سبز نهادهای بالادستی، پنج دور مذاکرات را در ایتالیا و عمان پی گرفت؟ این‌ همان دولت ‌است؛ پس اینجا توجیهی از این دست توسط عراقچی یا هر فرد دیگری معنا ندارد که آمریکا به ما حمله کرد و ما را تحریم کرده است. در دیپلماسی، خط قرمز‌ وجود ندارد. اگر ملاک بر این است که بر‌اساس عملکرد آمریکایی‌ها مذاکره بکنیم یا نکنیم‌ که از همان ابتدای انقلاب، آمریکا اقداماتی انجام داده است که نباید مذاکره می‌کردیم، اما هر بار پای مذاکره نشستیم. این‌گونه تحلیل‌ها واقعا نه واقع‌بینانه و دقیق و علمی است و نه مورد پذیرش‌. اگر دلایل و عوامل دیگری باعث شده است که در نهایت تصمیم بر این باشد که رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه شرکت نکنند، مسئله دیگری است. 
ما قرار نیست‌ با این تحلیل‌ها سعی کنیم هزینه‌ها را‌ گردن مردم بیندازیم و با این توجیه که حاضر به مذاکره و تعامل با کسانی که به مردم ایران حمله کردند‌ نیستیم، فرصت‌ها را بسوزانیم. این به‌هیچ‌وجه قابل دفاع نیست. مسئله خیلی مهم‌تر اینجاست که الان پای منافع و امنیت ملی مطرح است. من از شما می‌پرسم، آیا حضور ما در اجلاس شرم‌الشیخ در هر سطحی، در راستای منافع و امنیت ملی ما نبود؟ آیا کمک نمی‌کرد ‌یک امنیت جمعی با نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی ایران در منطقه شکل بگیرد؟ آیا این مسیر را برای کاهش تنش و کنترل بحران فراهم نمی‌کرد؟ مقامات که می‌بینند اکنون اروپا و آمریکا و اسرائیل در تلاش هستند پرونده ایران را امنیتی کنند و سعی می‌کنند پای ایران را به هر معادله و هر جنگی بکشانند، خب چرا وقتی در یک اجلاس صلح رسما از ایران دعوت می‌شود، ما حضور پیدا نمی‌کنیم؟ عدم حضور و سیاست تحریم این‌گونه نشست‌ها، بدون تعارف، تأیید ضمنی آن چیزی است که اروپا و آمریکا درباره ما می‌گویند. من برای بار چندم می‌گویم، اگر ما حضور پیدا می‌کردیم، به معنای تأیید یا مشارکت ما در روندهای تعریف‌شده آمریکا نبود. ما حداقلش می‌توانستیم ثابت کنیم‌ ایران مخل امنیت منطقه نیست.
‌این سؤال مهم‌تر وجود دارد که وقتی غرب چهار پیش‌شرط‌ غنی‌سازی صفر درصد، کاهش برد موشکی، مناسبات منطقه‌ای و مذاکره مستقیم و معنادار با آمریکا را در مقابل ایران گذاشته است، آیا حضور ما در نشست شرم‌الشیخ می‌توانست به معنای آن باشد که شرط منطقه‌ای از دستور کار خارج خواهد شد و فضایی را به وجود می‌آورد که روی سایر شروط هم بحث‌هایی انجام شود؟ هرچند ‌بسیاری معتقدند اساسا شرط موشکی یک شرط غیرقابل مذاکره است.
از یک اجلاس مانند اجلاس شرم‌الشیخ‌ نباید انتظار بیش از حدی داشت. به هر حال، تمرکز و محور این نشست روی پایان جنگ غزه بود. پس نمی‌توانیم چنین تصوری داشته باشیم و بخواهیم با حضور در این اجلاس، آن‌هم در سطحی پایین، گسل‌ها و اختلاف‌های ما با غرب حل‌وفصل شود.
‌ حل‌وفصل که نه، می‌توانست محل چانه‌زنی قرار گیرد؟
بله، کلمه درست‌تر چانه‌زنی است. یعنی با حضور در اجلاس شرم‌الشیخ و در نظر گرفتن تمهیداتی، می‌توانستیم اختلافات خود را با خود آمریکا و کشورهای اروپایی پی بگیریم. البته نه به این معنا که ما در‌ اجلاس شرم‌الشیخ می‌توانستیم درباره همه‌ چیز را بحث کنیم، اما یک فتح بابی برای آغاز مذاکرات جدی می‌شد و می‌توانست یک نقطه عطف باشد. شما نمی‌توانید هیچ پیش‌بینی یا پیش‌داوری از آثار و تبعات یک اتفاق داشته باشید. اگر ما دعوت مصر را قبول کرده و در شرم‌الشیخ حضور پیدا می‌کردیم، شاید اتفاقات به سمتی می‌رفت که مباحث جدی‌تری شکل می‌گرفت. شاید موضوعات جدی‌تر بررسی می‌شد و شاید به‌عنوان یک نقطه عطف عمل می‌کرد، شاید هم نه. اما وقتی شما پیشاپیش‌ درِ دیپلماسی را می‌بندید و به دنبال ادامه سیاست تحریم نشست‌ها و اجلاس‌های منطقه‌ای هستید، طبیعتا از خیلی از اتفاقات مثبت محروم شده‌اید. حداقلش آن بود که می‌توانست فضا را برای ما تلطیف کند که بعدا به همه این موضوعاتی که شما اشاره کردید و جزء شروط غرب است، بپردازیم. ما شرایط‌مان واقعا بحرانی است‌؛ مثل دو سال قبل نیستیم یا حتی مثل همین دو هفته قبل‌. شرایط برای ما پیچیده‌تر و سخت‌تر شده است. مردم ما در داخل هم انتظار دارند که واقعا این فرصت‌ها را از دست ندهیم. مردم واقعا انتظار دارند‌ این بحران‌های سیاست خارجی که متأسفانه ریشه در تصمیم‌گیری‌های داخلی دارد، هرچه زودتر رفع شود و سایه این بحران‌ها از معیشت و سفره مردم برداشته شود. حالا که ما در این شرایط خاص قرار داریم و اساسا ابتکار عملی هم برای ایجاد وضعیت نداریم،‌ چرا وقتی خود کشورهای منطقه‌ای از ما رسما دعوت می‌کنند و به ما یک فرصت می‌دهند، از آن استفاده نمی‌کنیم؟ یکی از این فرصت‌ها این بود که ما می‌توانستیم در مصر اعلام کنیم ‌ایران به دنبال تنش و ادامه درگیری نیست، به دنبال صلح و ثبات و امنیت منطقه است. مگر این مواضع، همین مواضعی نیست که مقامات ما روز و شب در رسانه‌ها مطرح می‌کنند؟
خب چه اشکالی داشت ما در مصر هم همین مواضع را تکرار می‌کردیم؟ منتها به جامعه، منطقه و جهان ثابت می‌شد‌ ما نگرانی از بابت حضور در هیچ اجلاس صلحی نداریم و به دنبال پایان کشتار و جنایت در حق مردم فلسطین و غزه هستیم؛ در عین حال ملاحظات و خطوط قرمز خودمان را هم یادآوری می‌کردیم. این یعنی فرصت. مگر فرصت شاخ و دم دارد؟ واقعا جامعه هم به دنبال چنین سیاستی است؛ به دنبال رفع تنش است، به دنبال تلطیف فضا و ‌کاهش بحران‌هاست، سعی دارد هرچه زودتر از این بحران‌ها در سیاست خارجی خارج شویم. واقعا شرایط کنونی به‌گونه‌ای نیست که بخواهیم با هر ادبیاتی اظهارنظر کنیم. ما باید در نهایت دقت، هوشمندی و در نهایت انعطاف و با انتخاب کلمات سنجیده اظهارنظر کنیم، نه اینکه بی‌محابا هرچه به ذهن‌مان می‌رسد‌ تکرار کنیم. وضعیت منطقه حتی با این آتش‌بس، به معنای پایان‌دادن به تنش و درگیری نیست. وضعیت ما، وضعیتی نیست که بخواهیم این فرصت‌ها را نادیده بگیریم.
بازار


نظرات شما