ایرانیان جهان - فرهیختگان / «حباب هوش مصنوعی؛ هیجان یا فاجعهٔ در کمین؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم سیدعلی موسوی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در دنیایی که هر روز با نوآوریهای هوش مصنوعی شگفتزده میشویم، از چتباتهای هوشمند گرفته تا خودروهای خودران، سایهای نگرانکننده بر بازارهای مالی افتاده است. اقتصاددانان و تحلیلگران، با نگاهی تیزبین، هشدار میدهند؛ سرمایهگذاریهای عظیم در حوزه AI، نشانههای واضحی از یک حباب اقتصادی را نشان میدهد. اما این حباب چیست و آیا واقعاً در آستانه ترکیدن است؟ در این یادداشت، به کاوش در عمق این پدیده میپردازیم - از ریشههای هیجانانگیز آن تا پیامدهای احتمالیاش. حباب اقتصادی، آن پدیدهای آشنا برای تاریخ بازارها، زمانی شکل میگیرد که قیمتها و سرمایهگذاریها با سرعتی دیوانهوار و فراتر از ارزش واقعی یک فناوری یا دارایی، به اوج میرسند. تصور کنید؛ شوک تقاضای ناگهانی، هیاهوی رسانهای و وعدههای بازدهی سریع، همه دستبهدست هم میدهند تا یک موج کاذب ایجاد کنند. در مورد هوش مصنوعی، این حباب به معنای افزایش سرسامآور سرمایهگذاریها، ارزشگذاریهای نجومی شرکتها و هزینههای زیرساختی است که ممکن است با سودآوری واقعی همخوانی نداشته باشد. سم آلتمن، مدیرعامل OpenAI، اخیراً با صراحت گفته است: «وضعیت فعلی بازار AI، دقیقاً شبیه یک حباب است.» این اعتراف از زبان یکی از پیشگامان صنعت، زنگ خطری جدی را به صدا درمیآورد.
شواهد روی میز: از سرمایهگذاریهای بیسابقه تا وعدههای توخالی
بیایید نگاهی به اعداد بیندازیم. در سالهای اخیر، سیل سرمایهگذاریهای خطرپذیر به سمت استارتاپهای AI سرازیر شده و گزارشها حاکی است که بخش عمدهای از این بودجهها - گاهی بیش از 40 درصد - به این حوزه اختصاص یافته است. شرکتهایی مانند OpenAI یا Anthropic با ارزشگذاریهای میلیاردی، درحالیکه مدلهای درآمدیشان هنوز در حال تثبیت است، نماد این تمرکز شکنندهاند. این ناهماهنگی، یادآور دوران اوج داتکام در اواخر دهه 90 است، جایی که شرکتهای اینترنتی با هیجان مشابه، به آسمانها پرتاب شدند و سپس سقوط کردند. هزینههای زیرساختی هم داستان دیگری است. غولهای فناوری مانند مایکروسافت و گوگل، برنامههایی چندصد میلیارددلاری برای ساخت دیتاسنترها و شبکههای پردازشی تدارک دیدهاند. اقتصاددانانی چون پل تودور جونز هشدار میدهند که این هزینهها ممکن است در کوتاهمدت بازدهی نداشته باشند و حتی در بلندمدت، با چالشهای فنی و نظارتی روبهرو شوند. از سوی دیگر، تبلیغات پرزرقوبرق - از وعدههای «تحول صنایع در یک شب» تا «انقلاب اقتصادی فوری» - انتظارات غیرواقعی را برافراشته است. رسانهها و بازاریابان، با روایتهای دراماتیک، کاربران را به دام هیجان میاندازند، درحالیکه شواهد عملی برای این ادعاها، هنوز ضعیف و پراکنده است.
بازار ![]()
ریشههای حباب AI
تحلیلگران، سه عامل کلیدی را برجسته میکنند:
اول، تناسب نداشتن ارزش شرکتها با درآمد واقعیشان. بسیاری از استارتاپهای AI، با وجود ارزشهای میلیاردی، هنوز در مرحله آزمایشیاند و سودآوریشان مشروط به پیشرفتهای فنی نامعلوم است. دوم، تمرکز نقدینگی در دستان معدودی از بازیگران بزرگ – مانند صندوقهای سرمایهگذاری عظیم یا حمایتهای دولتی – که هر تغییری در سیاستهای مالی میتواند تعادل را برهم بزند. سوم، موانع عملی ازجمله: مسائل حریم خصوصی، دشواری یکپارچهسازی با سیستمهای موجود و کندی کاربردهای اقتصادی، فاصله میان تبلیغات و واقعیت را هر روز بیشتر میکند.
شباهت به داتکام، اما با تفاوتهای کلیدی
این سناریو، طنینی آشنا دارد. حباب داتکام، با هیجان رسانهای و ورود سرمایههای بیحساب، در سال 2000 ترکید و میلیاردها دلار را سوزاند. بازار AI امروز، در برخی شاخصها حتی از آن دوران پیشی گرفته است؛ رشد سرمایهگذاریها سریعتر و ارزشگذاریها بالاتر است؛ اما تفاوتهایی وجود دارد. زیرساختهای امروز – از تراشههای پیشرفته تا ابررایانش – بالغترند و تقاضای واقعی کاربران، نه فقط هیجان سرمایهگذاران، موتور محرک است. پلتفرمهایی مانند ChatGPT، در عرض ماهها به صدها میلیون کاربر رسیدند و این پذیرش گسترده، بر خلاف داتکام، بر پایه تجربه واقعی بنا شده است. کارشناسان پیشبینی میکنند که اگر حبابی بترکد، اصلاح آن تدریجیتر و کمتر ویرانگر خواهد بود.
جنبههای روشن: حتی در حباب، بذرهای آینده کاشته میشود
هر حبابی، لزوماً پایان جهان نیست. سرمایهگذاریهای عظیم در دیتاسنترها و مدلهای AI، زیرساختی ماندگار میسازد که دههها دوام خواهد آورد. نوآوریها و دانش ایجادشده، حتی اگر شرکتهایی ورشکست شوند، به نسل بعدی فناوری منتقل میشوند. کاربران عادی، با تعامل روزانهشان، این چرخه را تسریع میکنند؛ میلیونها نفر که هر روز با AI چت میکنند، انتظارات را بالا میبرند و بازار را به جلو میرانند.
اگر بترکد، چه میشود؟
پیامدهای ترکیدن حباب AI، تلخ اما قابلپیشبینی است؛ موج تعدیل نیرو و تعطیلی استارتاپها، کاهش ارزش سهام فناوری و شوک به زنجیره تأمین سختافزار. اعتماد عمومی به AI خدشهدار میشود و دولتها، با بازنگری قوانین رقابت و حریم خصوصی، وارد میدان میشوند. اما این بحران، میتواند فرصتی برای چهارچوبهای پایدارتر باشد – جایی که نوآوری واقعی، بر هیجان اولویت یابد. چگونه از فاجعه جلوگیری کنیم؟ راهکارها ساده اما حیاتیاند؛ سرمایهگذاران باید بر پروژههای با بازدهی سنجشپذیر تمرکز کنند، نه وعدههای اغراقآمیز. سرمایهگذاری مرحلهای، بهجای تزریقهای کلان، ریسک را کاهش میدهد و مهمتر، سازمانها باید AI را نه بهعنوان «معجزه فوری»، بلکه ابزاری برای تحول درونی – آموزش نیروی کار و بهبود فرایندها – ببینند. در نهایت، هوش مصنوعی واقعی، نه حباب آن، آینده را میسازد. درحالیکه جهان با سرعت نور به سمت AI میتازد، زمان آن رسیده که یک قدم عقب برداریم و بپرسیم؛ آیا داریم آینده را میسازیم، یا فقط یک توهم پرزرقوبرق؟ پاسخ، در دستان ماست. سرمایهگذاران، سیاستگذاران و کاربرانی که این فناوری را زندگی میکنند.