ایرانیان جهان - صبح نو / «به جای فرافکنی عذرخواهی کنید» عنوان یادداشت روز در روزنامه صبح نو به قلم جواد بخشی الموتی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
در فاصله چند روز، سه موضع متفاوت از درون و پیرامون جریان اصلاحات منتشر شد که هر یک به نوعی نشاندهنده بحران عمیق هویتی و راهبردی این جریان است. پیام خاتمی به کنگره انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها که خواستار «حمایت از دولت» و «بازپسگیری اختیارات دولت» شد، نامه کمیته سیاسی جبهه اصلاحات به خاتمی که خواستار «فاصلهگذاری از قدرت» و «بازگشت به جامعه» شد، و یادداشت آذر منصوری که تلاش کرد با توجیه «حزبی شدن انتخابات» جایگاه جبهه اصلاحات را حفظ کند. اما واقعیت چیزی فراتر از این سه روایت است: اصلاحطلبانی که در 12 سال گذشته بیش از 9 سال در قدرت بودهاند، اکنون به دنبال فریب افکار عمومی با بازتولید الگوی دهه 70 و دوم خرداد هستند. خاتمی در پیامش از دولت میخواهد که «برای بازپس گرفتن حقوق و اختیارات خود تلاش کند»، اما این دقیقاً همان دولتی است که بخش اعظم کابینه، معاونان و استانداران آن از همین جریان اصلاحات هستند. کمیته سیاسی جبهه اصلاحات نیز مینویسد «باید از قدرت فاصله بگیریم تا به مردم نزدیک شویم»، در حالی که همین کمیته اعضایی دارد که در دولتهای خاتمی و روحانی سالها از مواهب قدرت بهرهمند بودند. آذر منصوری نیز تلاش می کند با ادبیات آکادمیک از اهمیت «حزبی شدن انتخابات» بگوید، اما فراموش میکند که در بیش از 17 سال حکومت اصلاحطلبان، چه تحولی در ساختار حزبی کشور رخ داده است. این جریان در دولت خاتمی، در دولت روحانی و اکنون در دولت پزشکیان حضور قاطع و غالب دارد. از معاون اول تا وزرا، از استانداران تا مدیران ارشد، همه از این جریان هستند. در تمامی عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی. اما حالا همین افراد با لحنی که انگار هیچ نقشی در تصمیمگیریها نداشتهاند، از «بحران کشور» سخن میگویند و خود را ناجی معرفی میکنند. این دقیقاً همان الگویی است که در دولت روحانی دیدیم: دلار از 3500 تومان به 30 هزار تومان رسید، تورم از 15 به بیش از 50 درصد افزایش یافت، فاجعه ارز 4200 تومانی رخ داد، اما هیچکس پاسخگو نشد. حالا همان معماران این فاجعه با دلار بیش از صد هزار تومانی به پزشکیان حمله میکنند و از او میخواهند «عذرخواهی کند». تناقض میان این سه موضع خود گویای بحران عمیقتر است. خاتمی هنوز «مخاطبش حاکمیت» است و از «اصلاح در آن سطح» سخن میگوید، در حالی که کمیته سیاسی جبهه اصلاحات «ناامید از پیدا کردن گوش شنوا در فضای رسمی» خواهان «تغییر مسیر به سمت مردم» شده است. آذر منصوری نیز با ادبیاتی که بیشتر شبیه یک رساله دانشگاهی است تا تحلیل سیاسی، تلاش دارد توجیهی برای حضور مستمر این جریان در قدرت ارائه دهد. و هجمه ها به سکانداری وی در جبهه از منتجب نیا تا مرعشی و قوچانی را تخفیف دهد. اما افکار عمومی این تناقضات را بهخوبی میبیند: اگر واقعاً باید «از قدرت فاصله گرفت»، پس چرا در دولت پزشکیان حضور گسترده دارید؟ اگر واقعاً «دولت ضعیف است»، پس چرا شما که بخش اعظم آن را تشکیل میدهید، آن را قوی نمیکنید؟ و چرا همواره بخش های اقتصادی و درآمدزای دولت را در اختیار داشته اید؟ جالب آنکه بر اساس برخی اخبار حتی درون خود جبهه اصلاحات نیز اجماعی بر این نامه اخیر وجود نداشت. «نه در کمیته سیاسی و نه در مجمع عمومی جبهه اصلاحات اجماع» برای انتشار نامه بود. افشین حبیبزاده، اسماعیل گرامیمقدم و علی جمالی از مخالفان نامه بودند. حتی خاتمی در دیدار اخیر با جبهه اصلاحات «منتقد بیانیههای بسیار زیاد جبهه» بود و «80 درصد صحبت ایشان مخالفت با روند فعلی جبهه اصلاحات بود». این نشان میدهد که ما با یک گروه رادیکال اقلیت روبهرو هستیم که به نام کل جریان سخن میگوید. آنچه در این سه موضع مشترک است، تلاش برای بازتولید الگوی دوم خرداد است؛ الگویی که در آن زمان با امید، امکان و اعتماد شکل گرفته بود. اما امروز اصلاحطلبان نه در موقعیت دهه 70 هستند و نه افکار عمومی همان افکار عمومی دهه 70. مردم بهخوبی میدانند که این جریان در 17 سال حکومت چه کرده و چه نکرده است. شعار «بازگشت به جامعه» زمانی معنا دارد که واقعاً از قدرت کناره گرفته باشید، نه اینکه هم در دولت باشید هم در بانکها، هم در شرکتهای شبهدولتی و هم شعار «بازگشت به مردم» بدهید. این دقیقاً همان نقطه کور اصلاحطلبان است: آنها میخواهند هم از مواهب قدرت بهرهمند باشند و هم در نقش منتقد و ناجی ظاهر شوند. این رفتار سینوسی سالهاست که «به اعتماد مخاطبان آسیب زده» و «زنده کردن این سرمایه اجتماعی از دسترفته به نامه و چند بیانیه میسر نخواهد شد». اصلاحطلبان به جای بیانیههای کذایی و نامههای جهتدار، باید به سه پرسش اساسی پاسخ دهند: نخست، چرا در 17 سال حکومت، وعدهها و وعیدهای شما به نتیجه نرسید؟ دوم، چرا در دولت روحانی که تمام اهرمهای قدرت در دست شما بود، اقتصاد کشور را به ورطه سقوط بردید؟ سوم، اگر واقعاً معتقدید باید «از قدرت فاصله گرفت»، پس چرا هماکنون در دولت پزشکیان حضور گسترده دارید؟ آنها به جای طرح مسائل پوچ و الگوهای تکراری، میتوانند قدرت را در تمامی سطوح واگذار کنند. اما ترجیح میدهند از آن بهرهمند باشند و برای قبضه آن از هر روش، مکانیزم و ابزاری حتی فاصلهگذاری با دولت پزشکیان استفاده کنند. این «خالی کردن زیر پای دولت» است تا وقتی دولت دچار مشکل شد، بگویند «ما که میگفتیم». این نه سیاست است و نه اخلاق، این فرافکنی محض است. مردم ایران دیگر به این بازیهای کهنه اعتماد ندارند. آنها عملکرد 17 ساله را دیدهاند و فراموش نخواهند کرد. اگر واقعاً قصد خدمت دارید، از قدرت کناره گیری کنید، اما کامل. اگر قصد اصلاح دارید، از خود شروع کنید. و اگر قصد بازگشت به مردم دارید، اول از مردم برای 17 سال حکومت ناکام عذرخواهی کنید.