چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴
خواندنی ها

سرمقاله خراسان/ حق با ما کتاب نخوان هاست!

سرمقاله خراسان/ حق با ما کتاب نخوان هاست!
ایرانیان جهان - خراسان / «حق با ما کتاب نخوان هاست!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم محمد بهبودی نیا است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید: سال‌هاست مسئولان ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - خراسان / «حق با ما کتاب نخوان هاست!» عنوان یادداشت روز در روزنامه خراسان به قلم محمد بهبودی نیا است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
سال‌هاست مسئولان می‌گویند آمار کتاب‌خوانی پایین است. همین اول یک سؤال از مسئولانی که این حرف‌ها را می زنند. آقایان مسئول شما بین نان شب و کتاب، کدام را انتخاب می‌کنید؟ دوباره هفته کتاب و دوباره همان حرف‌ها، همان مراسم‌ها و همان دورهم نشستن‌های همیشگی مسئولانه. دوباره همان نسخه‌پیچی‌ها که سال‌هاست به درمان نرسیده، دوباره ارائه آمار کتاب نخوان ها و گفتن این جمله تکراری که: «مردم چرا کتاب نمی‌خوانید؟»آقایان مسئول، بگذارید این بار کمی راحت‌تر باهم حرف بزنیم. سال‌ها ما مردم کتاب نخوان به‌صورت محترمانه مقصر اصلی وضع موجود کتاب نخوانی ها بودیم اما این بار اجازه بدهید حرف دلمان را بزنیم و جسارتاً انگشت اتهام کتاب نخوانی‌مان را سمت شما بگیریم. این که مدام به مردم بگوییم سرانه مطالعه پایین است، اما برای تورم طاقت‌فرسایی که کمر مردم را خم کرده و قیمت کتاب را هم به آسمان رسانده هیچ کاری نکنیم، راه به‌جایی نمی‌برد. همه ما مردم می‌دانیم کتاب‌خواندن خوب است، می‌دانیم کتابخانه‌های ما امروز به یکی از خلوت‌ترین مکان‌های فرهنگی تبدیل‌شده‌اند باور کنید ما کتاب‌خواندن را دوست داریم اما نان شب از کتاب واجب‌تر است. حتی یادمان نمی‌آید آخرین بار در کدام خیابان پشت ویترین کدام کتاب‌فروشی ایستاده‌ایم و نام کدام کتاب‌ها را خوانده‌ایم. ما که هیچ، شما آخرین کتابی که خوانده‌اید چه بوده؟ آخرین باری که ناشناس پای حرف دل مردم، ناشران، نویسندگان و کتاب‎فروش‌ها نشستید چه زمانی بوده؟ هرسال برخی از مدارس مبالغی را با عنوان کمک به مدرسه از ما گرفتند اما تا آخر سال چند کتاب به دانش آموزان ما هدیه دادند تا بچه‌های ما کتاب‌خوان شوند؟ از جیب خالی ما مردم که بگذریم تازه می‌رسیم به موضوع جذابیت کتاب‌ها. راستش را بخواهید گاهی وقت‌ها به کتاب‌فروشی‌ها سر می‌زنیم تعداد کتاب‌های جذاب به‌شدت کم است. نویسنده‌ها هم از خط قرمزها و سانسورها به‌شدت گلایه‌مندند. خط قرمزهایی نخ‌نما و بی‌دلیل که سال‌هاست جذابیت کتاب‌ها را نابود و مردم را از کتاب‎خوانی دلزده کرده است. این خط قرمزها گاهی عمری طولانی‌تر از عمر بسیاری از نویسندگان و کتاب‎خوان‌ها دارند و هنوز بی‌هیچ دلیل منطقی پابرجا هستند، درحالی‌که تنها نتیجه‌شان کاهش جذابیت کتاب و دور شدن مردم از مطالعه است.
حتی از این موضوع هم که یکی از دلایل کتاب‎نخوانی ماست بگذریم، به واقعیتی دیگر می‌رسیم. وقتی نویسندگان ما ازنظر رعایت منزلت مانند بسیاری از نویسندگان کشورهای دیگر نیستند، وقتی قانون کپی‌رایت اجرا نمی‌شود و درآمد حاصل از فروش کتابشان به‌اندازه‌ای نیست که بتوانند تمام تمرکزشان را روی خلق آثار خواندنی بگذارند، چه انتظاری می‌توان داشت که اثری خواندنی خلق کنند؟ شاید بعد از خواندن این یادداشت برخی بگویند نقد کردن بدون ارائه راهکار را نمی‌توان جدی گرفت، قبول؛ نقد باید همراه با پیشنهاد باشد؛ اما این راهکارها بارها و بارها ارائه‌شده است و خبری از اجرایی شدنش نیست. برای چندمین بار در ادامه چند راهکار ارائه می‌شود، هرچند مسئولانی که سال‌ها در حوزه فرهنگ و کتاب‎خوانی فعالیت کرده‌اند، بهتر از ما از این راهکارها باخبرند:
اولین راهکار تخصیص بودجه درخور توجه است و در مرحله‌های بعد ...
ورود جدی دستگاه‌های قانون‌گذار برای وضع قوانین حمایتی از همه نویسندگان، نه‌فقط نویسندگانی خاص.
بازار
ارائه کارت اعتباری خرید کتاب برای خانواده‌ها تا فشار اقتصادی کمتر شود و قدرت خرید کتاب افزایش یابد.
اجرای قانون معطل‌مانده کپی‌رایت و حمایت واقعی از نویسندگان و مترجمان با حق‌تألیف منصفانه.
فعال‌سازی کتابخانه‌های 24 ساعته یا دست‌کم افزایش ساعات کاری برای دانشجویان و شاغلان.
ارائه بسته‌های رایگان کتاب کودکانه و جذاب در مدارس به‌صورت ماهانه برای شروع عادت مطالعه از سنین پایین.
حمایت از ناشران مستقل تا آثار متنوع‌تر و جسورانه‌تر وارد بازار شوند.
از میان برداشتن سانسورهای نخ‌نما و بی‌دلیل که سال‌هاست جذابیت کتاب‌ها را نابود کرده‌اند.
از همه مهم‌تر برنامه‌ریزی جدی برای معیشت مردم تا قدرت خرید کتاب به یک نیاز دست‌نیافتنی تبدیل نشود.
آقایان و خانم‌های مسئول! کتاب و کتاب‎خوانی زنگ تفریح نیست. در جامعه‌ای که نویسندگان، شاعران و کتاب‎خوان‌های آن بی‌انگیزه و افسرده شوند، باید منتظر رکود فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بود. از چنین جامعه‌ای نمی‌توان هیچ انتظاری داشت. کتاب، ستون فقرات فرهنگ است؛ اگر این ستون بشکند، بی‌تردید هیچ سازه‌ای روی آن دوام نمی‌آورد.


نظرات شما