يکشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴
اخبار ایران

آتش توسعه معیوب

آتش توسعه معیوب
ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست حکمرانی ناکارآمد در حوزه منابع طبیعی، پیامدهای مستقیم و پرهزینه‌ای ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی /متن پیش رو در سازندگی منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
حکمرانی ناکارآمد در حوزه منابع طبیعی، پیامدهای مستقیم و پرهزینه‌ای داشته است. ناکامی دولت‌ها در مدیریت منابع طبیعی به‌وضوح آشکار است. از زمانی که جنگل‌ها، مراتع و آب‌ها “ملی” شدند و تحت کنترل دولت قرار گرفتند، روند تخریب شتاب گرفت و امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که همزمان با بحران آب، خاک، جنگل و هوا مواجهیم. “سازندگی” به‌بهانه آتش‌سوزی در “منطقه جنگلی الیت” به‌ بررسی این موضوع پرداخته است
سعید خوشبین| اولین شعله آتش در منطقه جنگلی الیت را احتمالاً هیچ‌کس ندید. شاید ته سیگاری بود که از پنجره یک ماشین پرت شد، شاید شیشه شکسته‌ای که نور آفتاب را به جان علف‌های خشک انداخت، شاید باقیمانده آتشی که مسافران و گردشگران بی‌فکری برپا کرده بودند یا شاید مافیای ویلا‌سازی کار خودش را با یک آتش‌سوزی عامدانه آغاز کرده بود. هرچه بود، ابتدا دود سفید باریکی از میان درختان بالا رفت. بعد باد شمال وزید. همان بادی که همیشه رطوبت دریا را به جنگل می‌آورد اما این بار به‌جای باران، آتش را با خود کشید. در آغاز صدای کمی از جنگل‌ها شنیده می‌شد؛ شبیه شکستن شاخه‌های خشک در اجاق. سپس آتش زبانه کشید، نارنجی و بی‌رحم و درختان صدساله یکی‌یکی فروافتادند. پوستشان ترک خورد، شیره‌شان جوشید و بخار شد و فریاد خاموش‌شان را فقط پرنده‌هایی شنیدند که وحشت‌زده به آسمان گریختند. مردم روستاهای پایین‌دست ابتدا بوی دود را فهمیدند و بعد جنگل را که شبیه منقلی بزرگ، سرخ‌ شده بود. عمو رمضان که 60 سال در همین جنگل‌ها گاو چرانده بود، بیل و تیشه‌اش را برداشت و به سمت کوه دوید. می‌گفت: «این جنگل امانت است، نمی‌گذارم بسوزد.» اما وقتی رسید، تنها دریاچه‌ای از آتش بود و خاکستری که مثل برف بر هر چیز می‌نشست. سه روز و سه شب مردم جنگیدند. جوان‌ها با دبه‌های آب، زنان با قابلمه‌های چشمه، حتی بچه‌ها با بطری‌های پلاستیکی. هلیکوپترها هم آمدند اما باد آن‌قدر شدید بود که آب را پیش از رسیدن پخش می‌کرد. در شب سوم، وقتی ماه از پشت دود دیده شد بخشی از جنگل هنوز ایستاده بود؛ درختانی با ریشه‌های آن‌قدر عمیق که آتش نتوانسته بود نابودشان کند. اما بخش بزرگی از جنگل دیگر نبود؛ سیاه و خاموش مانند قلبی که تپشش را برای همیشه از دست ‌داده است. عمو رمضان کنار تپه‌ای نشست و به مأموری که آمده بود،کمک کند، گفت: «مقصر اصلی یک نفر نیست؛ غفلت همه ماست. کاش دولت‌ می‌فهمید». اشاره او به این بود که دولت‌ها سال‌هاست بودجه حفاظت جنگل را کم کرده؛ نیروهای محیط‌بانی را کاهش داده‌اند؛ تجهیزات اطفا را نوسازی نکرده؛ و راه‌های دسترسی به مناطق صعب‌العبور را ایجاد نکرده‌اند. به‌جای پیشگیری، چشم‌شان را به قاچاق چوب و ویلاسازی غیرقانونی بستند. هشدارها را جدی نگرفتند و وقتی دود همه‌ جا را گرفت، چند روز طول کشید تا واکنش جدی نشان دهند. آتش شاید با یک ته سیگار شروع شد اما جنگل را بی‌تدبیری کسانی سوزاند که قسم ‌خورده بودند از آن حفاظت کنند.
بلایای طبیعی و مسأله بی‌دولتی
آتش‌سوزی جنگل‌های چالوس بار دیگر ما را متوجه پدیده بی‌دولتی کرد. انگار دولت‌ها فقط روی کاغذ حضور دارند و در عمل غایب‌اند. روی سخن ما به دولت مسعود پزشکیان نیست و اشاره صریح ما به تمام دولت‌هایی است که بودند و تاکنون ادامه یافته‌اند. قوانین، دولت را مالک زمین و آب‌وهوا معرفی می‌کند اما در مدیریت، اساساً مدیران دولتی نه تنها حضور مؤثر ندارند که حتی غایب هستند. جنگل نه نگهبان دارد، نه قانون کارآمد، نه بودجه کافی و نه برنامه منسجم. این همان خلأ خطرناکی است که آتش‌سوزی‌ها را به فاجعه تبدیل می‌کند.
وقتی دولت نباشد، قاچاقچی چوب نیمه‌شب وارد جنگل می‌شود و کسی مقابلش نمی‌ایستد چون پاسگاه نیرو ندارد؛ یا مأمور، بی‌سیم و بنزین ندارد. وقتی دولت نیست، زباله گردشگران تلنبار می‌شود و کسی جمعش نمی‌کند. وقتی دولت نیست، برج دیده‌بانی ساخته نمی‌شود. و هلیکوپتر آب‌پاش سال‌ها زمین‌گیر است چون قطعه ندارد. بی‌دولتی یعنی حتی اگر مردم بخواهند جنگل را نجات دهند، نه امکانات دارند، نه فرماندهی واحد، نه هماهنگی. همه دل‌شان می‌سوزد اما هیچ‌کس مسئول نیست. لذا آتش می‌تازد چون نه نقشه خطر تهیه‌ شده نه مانور اطفا تمرین شده، نه تانکر و خاکریز وجود دارد. حقیقت آن است که بزرگ‌ترین بلا برای طبیعت ایران تنها خشکسالی یا گرمایش زمین نیست؛ بلکه حکمرانی بد است. همان ساختاری که برای دسترسی راحت خودش کوه را می‌شکافد اما به سوختن جنگل اعتنایی نمی‌کند. جنگل می‌سوزد و هیچ‌کس در نظام تصمیم‌گیری احساس نمی‌کند، جایگاهش تهدید شده. این همان بی‌دولتی است.
دولت آتش‌فشان
خیلی‌ها معتقدند، دولت‌ها در ایران به واحدهای آتش‌نشانی تبدیل‌ شده‌اند. دولت آتش‌نشان دولتی است که هر روز در حال خاموش کردن بحرانی تازه است. دولتی که فقط وقتی بحران فوران می‌کند، وارد صحنه می‌شود و سعی می‌کند، آتش را مهار کند که اغلب در این مأموریت هم ناموفق است. چنین دولتی توان پیشگیری ندارد و از نهادی برنامه‌محور به نهادی واکنش‌محور تنزل یافته است. عرضه کالای عمومی، سیاست‌گذاری و مدیریت پایدار منابع به حاشیه رانده می‌شود و دولت فقط در لحظه انفجار، خود را نشان می‌دهد.
اکنون ناکامی دولت‌ها در مدیریت منابع طبیعی به‌وضوح آشکار شده است. از زمانی که جنگل‌ها و مراتع و آب‌ها «ملی» شدند و تحت کنترل دولت قرار گرفتند، روند تخریب شتاب گرفت. امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که همزمان با بحران آب، خاک، جنگل و هوا مواجهیم. نظام حکمرانی در ایران طی دهه‌های گذشته یکی از مهم‌ترین نقش‌های خود، یعنی حفاظت از منابع طبیعی را نادیده گرفته است. اقتصاددانان می‌گویند، دولت باید با محدود کردن فعالیت‌های مخرب کنونی، امکان استفاده نسل‌های آینده از منابع را حفظ کند. ضعف در انجام این نقش، نابودی سرزمینی را به‌دنبال دارد. ایران بدون جنگل و مرتع با سفره‌های آب زیرزمینی خالی، سطح زمین بیابانی و عمق زمین دچار فرونشست‌های گسترده خواهد شد. وظیفه دولت محافظت از منابع بین‌نسلی و مدیریت بهینه منابع است اما حکمرانی اقتصادی ایران در چند دهه اخیر نه‌تنها این وظیفه را انجام نداده بلکه خود با سیگنال‌های قیمتی غلط، تخریب و مصرف بی‌رویه منابع طبیعی را تشویق کرده است. ایجاد کارخانه‌های آلاینده در مناطق خشک مرکزی، صدور مجوزهای صنعتی در مناطق حفاظت‌شده و برداشت بی‌محابا از آب‌های زیرزمینی، فهرستی طولانی از خطاهای حکمرانی اقتصادی است. پیامد این بی‌توجهی، بحرانی است که اکنون در شاخص‌های مختلف محیط‌زیستی می‌بینیم؛ بحرانی که ریشه در تعارض منافع، بی‌برنامگی و بی‌توجهی به حقوق نسل‌های آینده دارد. اما اکنون که ناکارآمدی دولت‌ها در حفظ منابع طبیعی آشکار شده و در همه حوزه‌ها به مرز بحران رسیده‌ایم، زمان تصمیم‌گیری جدی فرا رسیده است. سپردن همه منابع به دولت‌ها، خطایی تاریخی بوده است. تجربه نشان داده، زمانی که جنگل‌ها و مراتع در اختیار جامعه محلی بودند، فساد کمتر بود و مدیریت مؤثرتری اعمال می‌شد. امروز با انبوه بحران‌ها تنها یک سؤال جدی باقی مانده است: آیا وقت آن نرسیده که اداره منابع طبیعی را به مردم، به جوامع محلی و به نهادهای پاسخ‌گو و غیرمتمرکز بسپاریم؟ نیاز به بازنگری در نظام حکمرانی منابع طبیعی نه تنها ضروری بلکه شرط بقای سرزمین است.
بازار


نظرات شما