ایرانیان جهان - برخلاف آنچه تحلیلهای آمریکایی ادعا میکنند، تهدید اصلی امنیت انرژی و تجارت جهانی نه ونزوئلاست، نه ایران و نه «ناوگان سایه»، بلکه سیاست خارجی تهاجمی و یکجانبهگرایانه آمریکا است.
خبرگزاری مهر ، گروه بینالملل : تحلیلهایی که این روزها در رسانهها و اندیشکدههای آمریکایی درباره تشدید فشار دریایی بر ونزوئلا منتشر میشود، بیش از آنکه توصیف واقعیتهای ژئوپلیتیکی باشد، بازتاب ذهنیتی قدیمی و خطرناک در سیاست خارجی آمریکا است؛ ذهنیتی که مداخله، محاصره و توقیف اموال دیگران را نه تجاوز، بلکه «اجرای قانون» مینامد. توقیف نفتکش ونزوئلایی «اسکیپر» و اعلام عملی محاصره نفتی کاراکاس، در روایت واشنگتن اقدامی مشروع برای مقابله با نظام مادورو معرفی میشود، اما در واقع نمونهای آشکار از نظامیسازی تحریمها و بازگشت به منطق استعمار دریایی قرن نوزدهم است.
اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» در گزارش اخیر خود نوشت: «آمریکا نفتکشهای تحریمشده در ونزوئلا را محاصره میکند. ایران نیز سزاوار همین برخورد است.» خطر اصلی این روایت، تنها متوجه ونزوئلا نیست. نویسندگان اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها آشکارا اعلام میکنند که این الگو میتواند علیه دیگر کشورها نیز به کار رود. به بیان دیگر، آنچه امروز در آبهای کارائیب رخ میدهد، تمرین میدانی سناریویی است که فردا ممکن است در خلیج فارس یا دریای عمان دنبال شود.
نمایش «اجرای قانون» و واقعیت دزدی دریایی دولتی
روایت آمریکایی تلاش میکند توقیف نفتکشها را در چارچوب «اجرای تحریمها» و «مبارزه با قاچاق» تعریف کند، اما این چارچوب از نظر حقوق بینالملل بهشدت مخدوش است. تحریمهای یکجانبه آمریکا، حتی اگر از نگاه واشنگتن مشروع باشند، فاقد پشتوانه حقوقی الزامآور در سطح بینالمللیاند. هیچ قطعنامهای از شورای امنیت سازمان ملل به آمریکا اجازه نداده است که در آبهای آزاد یا آبهای سرزمینی دیگر کشورها، کشتیها را توقیف کند.
آنچه آمریکا انجام میدهد نه اجرای قانون، بلکه تحمیل اراده از طریق زور نظامی است. تفاوتی بنیادین میان مقابله با دزدی دریایی و خودِ دزدی دریایی وجود دارد و زمانی که یک قدرت نظامی، اموال یک کشور مستقل را بدون مجوز بینالمللی مصادره میکند، دقیقاً در جایگاه همان دزد دریایی قرار میگیرد که ادعا میکند با او مبارزه میکند.
نظامیسازی تحریمها؛ عبور خطرناک از خط قرمزها
تحریم در ادبیات کلاسیک روابط بینالملل، ابزاری اقتصادی و دیپلماتیک تلقی میشود، اما آنچه آمریکا در قبال ونزوئلا دنبال میکند، تبدیل تحریم به ابزار نظامی مستقیم است. استقرار ناوهای هواپیمابر، ناوشکنها و یگانهای تفنگداران دریایی در کنار توقیف نفتکشها، بهروشنی نشان میدهد که واشنگتن از فاز فشار اقتصادی عبور کرده و وارد فاز محاصره نظامی غیررسمی شده است.
این روند، پیامدهایی فراتر از ونزوئلا دارد. اگر هر کشوری بتواند به استناد تحریمهای داخلی خود، مسیرهای کشتیرانی بینالمللی را ناامن کند، اساس تجارت جهانی فرو میریزد. امنیت انرژی که شاهرگ اقتصاد جهانی است، به ابزاری در دست قدرتهای نظامی تبدیل میشود؛ روندی که بیش از همه به بیثباتی و درگیریهای گسترده منجر خواهد شد.
روایت «رژیم نامشروع»؛ ابزار توجیه مداخله
در تحلیل آمریکایی، ونزوئلا نه یک دولت مستقل بلکه «رژیم مادورو» معرفی میشود؛ برچسبی که کارکردی مشخص دارد: مشروعیتزدایی برای توجیه فشار، تحریم و نهایتاً مداخله. این الگو پیشتر در عراق، لیبی، سوریه و حتی ایران بهکار گرفته شده است.
آمریکا خود را قاضی مشروعیت دولتها میداند، بیآنکه به نتایج انتخابات، ساختارهای قانونی داخلی یا اصل حاکمیت ملی توجه کند. این در حالی است که بسیاری از متحدان آمریکا در منطقه و جهان، فاقد حداقلهای دموکراتیکاند، اما هرگز با چنین فشارهایی مواجه نمیشوند. معیار مشروعیت، نه رأی مردم، بلکه میزان تبعیت از واشنگتن است.
نفت بهعنوان شریان حیات؛ جنگ اقتصادی علیه مردم
تحلیل آمریکایی بهصراحت میگوید که قطع صادرات نفت میتواند به «فروپاشی مالی رژیم مادورو» منجر شود. آنچه عمداً نادیده گرفته میشود، این واقعیت است که فروپاشی اقتصادی، پیش از هر چیز، زندگی مردم عادی را هدف میگیرد. تحریم و محاصره نفتی، نه نخبگان سیاسی، بلکه کارگران، بیماران، سالمندان و کودکان را تحت فشار قرار میدهد.
تجربه ایران، عراق و ونزوئلا نشان داده است که جنگ اقتصادی، ابزاری برای تغییر رفتار دولتها نیست، بلکه سلاحی برای تنبیه جمعی ملتها است. آمریکا با علم به این پیامدها، همچنان این مسیر را ادامه میدهد و سپس بحران انسانی حاصل از آن را به «سوءمدیریت داخلی» نسبت میدهد.
ناوگان سایه؛ نتیجه تحریم، نه جرم ذاتی
یکی از محورهای تحلیل اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها، تمرکز بر «ناوگان سایه» است؛ شبکهای از کشتیها که برای دور زدن تحریمها فعالیت میکنند. اما پرسش بنیادین این است: اگر تحریمهای غیرقانونی وجود نداشت، آیا چنین ناوگانی شکل میگرفت؟ ناوگان سایه، محصول مستقیم سیاستهای تحریمی آمریکاست. زمانی که مسیرهای رسمی تجارت بسته میشود، اقتصاد جهانی به مسیرهای غیررسمی سوق پیدا میکند. آمریکا ابتدا راههای قانونی را مسدود میکند و سپس، نتیجه اجتنابناپذیر آن را بهعنوان «تهدید امنیتی» معرفی میکند. این یک چرخه معیوب است که آگاهانه بازتولید میشود.
ونزوئلا بهعنوان آزمایشگاه؛ ایران بهعنوان هدف نهایی
خطرناکترین بخش تحلیل اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی، جایی است که بهصراحت از «الگوبرداری برای ایران» سخن میگوید. این اعتراف نشان میدهد که هدف واشنگتن، صرفاً فشار بر ونزوئلا نیست، بلکه ایجاد رویهای جدید برای مقابله با کشورهای مستقل است.
اگر توقیف نفتکش ونزوئلایی عادیسازی شود، فردا توقیف کشتیهای دیگر کشورها ازجمله ایران نیز با همان منطق توجیه خواهد شد. این روند، امنیت خلیج فارس را بهشدت تهدید میکند و میتواند جهان را در آستانه درگیریهای مستقیم دریایی قرار دهد. مسئولیت چنین وضعیتی، مستقیماً بر عهده سیاستگذارانی است که بهجای دیپلماسی، زور را انتخاب کردهاند.
توهم کارآمدی؛ تجربه شکستخورده تحریمها
تحلیل آمریکایی فرض را بر این گذاشته است که محاصره و توقیف، نهایتاً به تسلیم سیاسی منجر میشود. این فرض، بارها در عمل شکست خورده است. نه تحریمهای فلجکننده علیه ایران به تغییر نظام منجر شد، نه محاصره کوبا، نه فشار حداکثری علیه ونزوئلا.
آنچه تغییر کرده نه رفتار دولتها، بلکه سطح بیاعتمادی ملتها به آمریکا بوده است. تحریمها به تقویت اقتصادهای مقاومتی، گسترش همکاریهای جنوب-جنوب و کاهش وابستگی به نظام مالی غرب انجامیده است؛ روندی که در بلندمدت، موقعیت آمریکا را تضعیف میکند.
نتیجه
برخلاف آنچه تحلیلهای آمریکایی ادعا میکنند، تهدید اصلی امنیت انرژی و تجارت جهانی نه ونزوئلاست، نه ایران و نه «ناوگان سایه»، بلکه سیاست خارجی تهاجمی و یکجانبهگرایانه آمریکا است. محاصره دریایی، توقیف کشتیها و نظامیسازی تحریمها، جهان را بهسمت بیثباتی بیشتر سوق میدهد.
آنچه امروز در کارائیب رخ میدهد، اگر مهار نشود، فردا در دیگر آبراههای حیاتی جهان تکرار خواهد شد. آمریکا با این رویکرد، نه نظم بینالمللی را حفظ میکند و نه قانون را اجرا؛ بلکه خود به بزرگترین ناقض همان نظمی تبدیل میشود که مدعی دفاع از آن است.