بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - وطن امروز /متن پیش رو در وطن امروز منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا در دولت دونالد ترامپ، در تازهترین اظهارنظر خود درباره مذاکره با ایران، یک بار دیگر ادعاهای خود درباره برنامه غنیسازی ایران را مطرح و تاکید کرد ایران نباید در خاک خود غنیسازی کند.
او البته این بار ادعاهای جدیدی نیز در این باره مطرح کرد و مدعی شد ایران تنها کشوری در دنیاست که بدون داشتن سلاح اتمی، در حال غنیسازی اورانیوم است.
روبیو در این راستا گفت: «اگر ایران خواهان یک برنامه هستهای صلحآمیز باشد، یعنی اینکه میخواهد مانند کشورهای دیگر جهان نیروگاههای هستهای داشته باشد، راهی برای انجام آن وجود دارد و آن این است که شما رآکتورها را بسازید و اورانیوم غنیشده وارداتی را برای سوخت آن رآکتورها استفاده کنید. این کاری است که دهها کشور در سراسر جهان انجام میدهند. تنها کشورهایی در جهان که اورانیوم را غنی میکنند، کشورهایی هستند که سلاح هستهای دارند. ایران هم همینطور است - آنها ادعا میکنند نمیخواهند سلاح بسازند اما در واقع - آنچه اساسا درخواست میکنند این است که تنها کشوری در جهان باشند که اورانیوم را غنی میکند، بدون اینکه سلاح داشته باشند».
این اظهارنظر روبیو مبنی بر اینکه ایران تنها کشور دنیاست که بدون داشتن سلاح هستهای در حال غنیسازی است، یک ادعای کذب و بیاساس است.
در حال حاضر غیر از ایران، کشورهایی مانند ایتالیا، بلژیک، اسپانیا، آلمان، هلند و ژاپن بدون داشتن سلاح هستهای، در حال غنیسازی اورانیوم در خاک خود هستند.
سیدعباس عراقچی نیز شامگاه جمعه در واکنش به این ادعای روبیو پستی را به زبان انگلیسی در شبکه ایکس منتشر کرد.
متن پست عراقچی به این شرح بود: «من به طور اصولی از ارائه استدلال درباره عناصر کلیدی مذاکره از طریق رسانهها اجتناب میکنم ولی آنچه میخواهم بگویم این است که تکرار دروغ، واقعیتهای بنیادین را تغییر نمیدهد. ایران به عنوان یکی از امضاکنندگان موسس معاهده انپیتی، کاملا حق داشتن چرخه کامل سوخت هستهای را دارد. علاوه بر این، چندین عضو NPT وجود دارند که اورانیوم را غنیسازی میکنند، در حالی که سلاحهای هستهای را هم کاملا رد میکنند. این باشگاه غیر از ایران شامل چند کشور آسیایی، اروپایی و آمریکای جنوبی نیز میشود. از موضعگیری حداکثری و لفاظیهای تحریککننده چیزی جز نابود کردن شانس موفقیت حاصل نمیشود. یک توافق معتبر و پایدار در دسترس است. تنها چیزی که لازم است اراده سیاسی قاطع و نگرش منصفانه است».
بازار ![]()
کنایههای عراقچی
وزیر امور خارجه کشورمان در واقع به بیاطلاعی و دروغگویی وزیر خارجه آمریکا اشاره کرده است. عراقچی به عضویت ایران در NPT اشاره و به آمریکاییها یادآوری کرده است ایران به خاطر عضویت در این پیمان، حق انجام غنیسازی در خاک خود را داراست. عراقچی بر همین اساس توضیح داده است که کشورهای مختلفی در دنیا، اعم از آسیا، اروپا و آمریکای لاتین هستند که در خاک خود غنیسازی اورانیوم را انجام میدهند، در حالی که نه تنها سلاح هستهای ندارند، بلکه صراحتا اعلام کردهاند تمایلی برای ساخت سلاح هستهای نیز ندارند.
عراقچی ادعای روبیو را دروغ دانسته و تاکید کرده این قبیل اظهارات جز از بین بردن شانس توافق میان ایران و آمریکا، فایده و اثر دیگری ندارد.
وزیر خارجه ایران با این پست که به زبان انگلیسی منتشر شده است؛ در واقع به مخاطبان انگلیسیزبان، بیاطلاعی و دروغگویی وزیر خارجه آمریکا را نشان داده است؛ موضوعی که البته بسیار مهم و قابل تامل است.
یکی از موضوعاتی که از ابتدای دور جدید مذاکرات ایران و آمریکا در رسانهها و محافل سیاسی دنیا مورد بحث و توجه قرار گرفته، بیاطلاعی و عدم تسلط و احاطه وزارت خارجه و تیم مذاکرهکننده آمریکا نسبت به حدود و محتوای مسائل هستهای، بویژه مختصات برنامه هستهای ایران است؛ موضوعی که در اظهارات اخیر روبیو علیه ایران کاملا نمود داشته است. وزیر خارجه آمریکا که از ابتدای مذاکرات ایران و آمریکا با طرح مباحث غلط و همینطور زیادهخواهانه درباره برنامه هستهای ایران، تلاش کرده است عدم حضور خود در این مذاکرات و سپرده شدن پرونده به ویتکاف را تحتالشعاع قرار دهد؛ حالا در جدیدترین اظهارات خود علیه برنامه غنیسازی ایران نشان داده است حتی اطلاعات ابتدایی درباره قوانین بینالمللی در حوزه هستهای را نمیداند. قاعدتا همین اشتباه مهلک اعتبار او برای اظهارنظر درباره مذاکرات و برنامه هستهای ایران، بویژه برنامه غنیسازی ایران را زیر سوال میبرد.
بنابراین در کنار ناهماهنگیها و آشفتگیهای کاخ سفید در موضوع مذاکره با ایران، حالا بیاطلاعی و عدم تسلط وزیر خارجه آمریکا نسبت به قوانین بینالمللی در حوزه هستهای نیز مزید بر علت شده تا مشخص شود اکنون در کاخ سفید، افرادی بیسواد نسبت به مسائل هستهای عهدهدار مسؤولیتهای مهم هستند.
اینها قرار است توافق کنند؟
شاید برخی بر این عقیده باشند ادعای خلاف واقع روبیو، یک طراحی حسابشده برای القای یک موضوع کذب و خلاف واقع باشد اما با توجه به صراحت روبیو در طرح ادعای خود علیه ایران، به نظر میرسد دلیل اصلی این ادعای دروغ، بیاطلاعی او هم از قوانین بینالمللی و هم از واقعیتهای مربوط به برنامههای هستهای و غنیسازی در دنیا باشد. بر همین اساس یک نکته مهم و اساسی درباره مذاکرات هستهای آمریکا و ایران وجود دارد و آن آسیبهای بیاطلاعی و بیسوادی تیم ترامپ در مذاکرات است.
روبیو در حالی این گاف عجیب را داده و این دروغ بزرگ علیه ایران را گفته است که نسبت به استیو ویتکاف، مسؤول ارشد تیم مذاکرهکننده آمریکا در مذاکرات با ایران، سوابق مهمی در حوزه سیاسی داشته است. او یک دوره عضو مجلس نمایندگان آمریکا بوده و در سوابقش یک دوره عضویت در سنا نیز دیده میشود. همچنین او در انتخابات ریاستجمهوری و از حزب جمهوریخواه کاندیدا و رقیب ترامپ بوده است. بنابراین در مقایسه با ویتکاف که صرفا یک بساز و بفروش است و هیچ سابقه سیاسی ندارد، او به ظاهر یک گزینه معتبرتر است. با این حال ادعای دروغ و گاف عجیب روبیو درباره برنامه غنیسازی ایران نشان میدهد او در این حوزه کاملا بیسواد است؛ حالا تصور کنید وضعیت ویتکاف را.
در کنار ناهماهنگیها در کابینه ترامپ بر سر مذاکره با ایران، حالت بیاطلاعی و بیسوادی آنها در این موضوع نیز حائز اهمیت است. قاعدتا وقتی روبیو اطلاعات ناچیزی درباره قوانین بینالمللی و حقوق هستهای ایران برای غنیسازی در خاک خود دارد؛ این احتمال وجود دارد که درباره مسائل فنی و پیچیده برنامه هستهای ایران نیز بیاطلاع است و همین بیاطلاعی میتواند عامل اساسی اظهارنظرها و مواضع زیادهخواهانه و پرهزینه او درباره مذاکرات و ایران شود.
این وضعیت به صورت جدیتر درباره ویتکاف هم صادق است. یعنی ویتکاف نیز اطلاعات و سواد لازم مربوط به برنامه هستهای، برای مدیریت تیم مذاکرهکننده آمریکا را ندارد.
ممکن است این استدلال مطرح شود که ویتکاف مسائل کلان را مدیریت کرده و مسائل فنی را به کارشناسان حاضر در تیم مذاکرهکننده میسپارد. اگرچه این استدلال قابل تامل است اما قطعا تسلط بر موضوع هستهای، جوانب فنی و قانونی آن برای مدیریت برنامه هستهای لازم است. در مذاکرات میان طرفین، قطعا پیشنهادات مختلفی مطرح و بررسی میشود؛ پیشنهاداتی که هر کدام میتواند تاثیر بسیار زیادی بر وضعیت توافق و همینطور تعهدات طرفین داشته باشد. وقتی رئیس تیم مذاکرهکننده از این دانش بیبهره باشد؛ تبعات و عواقب مهمی روی مذاکرات خواهد داشت. نخستین تاثیر منفی این عدم تسلط، بیثباتی و تغییر موضع است؛ واقعیتی که ویتکاف در یک مورد و درباره حق غنیسازی در خاک ایران، دچار آن شد و در فاصله 24 ساعت مواضع خود را در این باره تغییر داد. قاعدتا تغییر موضع، نتیجه فشارهای وارد شده درباره پذیرش حق غنیسازی و تشبیه توافق احتمالی با برجام است. این موارد نشان میدهد ایران اکنون با دولتی در حال مذاکره است که نمایندگان آن به اندازه کافی و لازم روی موضوع هستهای تسلط ندارند و همین موضوع میتواند هم در روند مذاکرات و هم پس از توافق احتمالی، تبعاتی به همراه داشته باشد.
شاید برخی این وضعیت را یک فرصت برای ایران برای تحقق یک توافق مطلوب ارزیابی کنند اما باید به خاطر داشت طرف مقابل الگوی بدعهدی و عدم وفای به تعهدات است. بنابراین این احتمال که طرف آمریکایی هم در روند مذاکرات تغییر موضع دهد و هم با وجود انجام تعهدات ایران در یک توافق احتمالی، از انجام تعهدات خود سر باز زند، بسیار است.
به هر حال کاملا پیداست هم دولت آمریکا و هم مقامات این دولت و همینطور تیم مذاکرهکننده آمریکایی، صلاحیت لازم برای مذاکره یا انجام یک توافق با ایران را ندارند.
همانگونه که گفته شد، برخی این وضعیت را یک فرصت بزرگ برای ایران قلمداد میکنند اما یک نگرش واقعبینانه و همهجانبهنگر میگوید این وضعیت اگرچه در ظاهر یک فرصت مینماید اما در عمل به معنای بیاعتباری طرف مقابل و سست بودن ماندگاری هر نوع مذاکره و توافق با این طرف است؛ موضوعی که حتی در صورت حصول توافق، به واسطه نوع نگرش دولت آمریکا به راهحلهای مسائل، میتواند تبدیل به یک مخمصه جدید نیز شود.
با توجه به این واقعیات، میتوان به وجوه جدیدی از ابتکار ایران برای انجام مذاکرات غیر مستقیم با طرف آمریکایی پی برد. طی 3 دور گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا به میزبانی عمان، همه مذاکرات به صورت مکتوب انجام شده است. یعنی نظرات طرفین به صورت مکتوب ثبت شده است. این ایده باعث میشود روند مذاکرات به صورت مکتوب و با داوری طرف عمانی، مستند شود. این تدبیر میتواند شرایط را برای تغییر نظر طرف آمریکایی بسیار سخت کند.
اگرچه آمریکاییها بویژه ترامپ نشان دادهاند به هیچ قانون و قواعد بینالمللی و دیپلماتیک پایبند نیستند اما مکتوب کردن روند مذاکرات باعث میشود شرایط برای بهانهجویی، تغییر نظر یا زیادهخواهی، برایشان فراهم نشود. در واقع این ایده و تدبیر ایران باعث میشود در مذاکرات، نه تنها طرف آمریکایی براحتی امکان تغییر موضع نداشته باشد، بلکه در صورت شکست مذاکرات، نتواند روایت مطلوب خود از دلایل شکست مذاکرات را تثبیت و غالب کند.
درباره توافق احتمالی نیز باید تدابیری از این جنس اندیشیده شود. به عنوان نمونه، طرف ایرانی نباید همانند دوره روحانی که ضمانت پایبندی آمریکا به توافق را قول و قرارهای شفاهی میدانست، این بار نیز تعهد دولت ترامپ را به عنوان ضامن حفظ توافق و پایبندی آمریکا به آن قلمداد کند. ایران با کسب تجربه از اشتباهات پرهزینه و خسارت محض برجام، باید تدابیر محکمی در متن توافق احتمالی بگنجاند که برخلاف برجام، شرایط خروج بیهزینه آمریکا از توافق برای ترامپ یا جانشینان او فراهم نباشد.
در مجموع، تیم مذاکرهکننده ایران جدا از زیادهخواهی و مواضع متناقض و ناهماهنگیهای طرف مقابل، با معضلات مربوط به بیاطلاعی و عدم تسلط طرف مقابل نسبت به موضوع مذاکره نیز مواجه است. ترکیب این 2 موضوع، یعنی بدعهدی، بیاعتباری، ناهماهنگی و تغییر موضع در کنار عدم تسلط و احاطه لازم تیم آمریکایی بر موضوع مذاکره، نشان میدهد تیم مذاکرهکننده ایرانی یک کار بسیار دشوار با طرف آمریکایی دارد. شاید بهترین تعبیر برای این مذاکرات، همان اصطلاح معروف شطرنج با گوریل باشد.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1428996/