ایرانیان جهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
ترامپ به دنبال نمایش صلح است اما سابقه نتانیاهو و تفسیر متفاوت تهران و واشنگتن از مذاکره تحقق توافق پایدار را نامحتمل میکند
بازار ![]()
حدیث روشنی| بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل روز دوشنبه برای سومینبار با هدف دیدار با دونالد ترامپ وارد واشنگتن شد؛ سفری که بعد از جنگ 12 روزه تهران و تلآویو رقم خورد و از همین رو به باور ناظران میتواند پرحاشیه باشد بالاخص آنکه کماکان پرونده ایران محور رایزنیهای «بیبی» با رییسجمهوری امریکا، سیاستمداران این کشور و اعضای کنگره خواهد بود. آخرین باری که نخستوزیر اسراییل به واشنگتن سفر کرد، یکی از تندترین یادداشتهای اجرایی رییسجمهور تازهوارد امریکا علیه کشورمان صادر شد. اینبار نیز سفر نتانیاهو مصادف شده با توقف رویارویی دوازده روزه نظامیاش با تهران و نیز همزمان تشدید حملات اسراییل به زیرساختهای حوثیها در یمن و دریای سرخ و همچنین آغاز دور تازهای از رایزنیها برای برقراری آتشبس در غزه، گفتوگوهایی که در دوحه میان نمایندگان حماس و رژیم اسراییل در جریان است و آنگونه که ناظران مدعیاند ممکن است بسترساز توافقی دایم باشد. در این میان گروهی از ناظران با استناد به فعل و انفعالات جاری در واشنگتن و تهران ازجمله تماسهای مستمر میان دو کشور از طریق کانالهای رسمی و بازگشایی سفارت سوییس (دفتر حافظ منافع امریکا در ایران) بر این باورند که در محیط امنیتی حاکم، احتمال مدیریت تنشها و جلوگیری از بازگشت بحران محتمل است، هر چند گروهی دیگر با تکیه بر رویکرد و تاکتیکهای تحریکآمیز تلآویو در دو سال گذشته، این احتمال را کم رنگ جلوه داده و در این باره خوشبین نیستند. به باور این گروه گرچه تماسهای ادعایی به طور تلویحی ازسوی مقامات وزارت امور خارجه کشورمان تایید شده، اما به نظر میرسد بازگشت هیاتهای دیپلماتیک به میز مذاکره به واسطه اختلافنظرهای گسترده و همچنین رویکرد تهاجمی واشنگتن همچنان در ابهام قرار دارد. در همین حال گمانهزنیهایی در باب تغییر بازیگران میانجیگر و نیز احتمال پایان تنشهای تهران و واشنگتن ولو به صورت موقت درپی بازگشایی سفارت سوییس در تهران مطرح شده است. به باور این گروه این دو گزاره احتمالا در کنار پرونده غزه ازجمله موضوعات مهم مورد رایزنی ترامپ و نتانیاهو در اتاق بیضی شکل کاخ سفید خواهند بود. به این بهانه و در راستای ارزیابی اهداف سفر مهم نتانیاهو به واشنگتن و همزمان فعل و انفعالات تلآویو در منطقه، روزنامه اعتماد با امیرعلی ابوالفتح، کارشناس مسائل امریکا گفتوگو کرده است. امیرعلی ابوالفتح در گفتوگو با «اعتماد» ضمن اشاره به شخصیت دونالد ترامپ؛ چهرهای که همواره به دنبال ترسیم چهرهای از خود به عنوان «مرد صلح» در پروندههای ایران و غزه است، همزمان بر این باور است ادعاهایی که رییسجمهور امریکا اخیرا در رابطه با نوع مراوداتش با تهران مطرح میکند ناشی از اختلاف ایران و ایالاتمتحده در تعریف از «مذاکره» است.
مشروح این گفتوگو در ادامه آمده است:
بعد از 12 روز جنگ میان اسراییل و امریکا با ایران و مواضع متناقض واشنگتن درباره برنامه هستهای کشورمان، سفر نتانیاهو به کاخ سفید را چگونه ارزیابی میکنید؟ بالاخص آنکه گفته شده ران درمر، دیپلمات اسراییلی و چهرهای از او تحت عنوان مغز متفکر نخستوزیر این رژیم یاد میشود نیز پیش از این سفر با مقامهای امریکایی دیدار داشته و محور رایزنیها ایران بوده است.
واقعیتی که وجود دارد این است که دونالد ترامپ در مقطع کنونی به دنبال نمایش پیروزی است. او صراحتا مدعی شده که میخواهد در پی این سفر جشن پیروزی بگیرد و قطعا این جشن، فقط منوط به ایران نیست؛ تحولات غزه نیز بخشی از محورهای اصلی گفتوگوهای نتانیاهو و ترامپ در واشنگتن است. ترامپ میخواهد خودش را «مرد صلح» معرفی کند؛ کسی که مانع جنگ بلندمدت بین ایران و اسراییل شده و در عین حال میخواهد پایاندهنده به جنگ غزه نیز باشد. این بخشی از آرزوهای بلندپروازانه ترامپ است که خواهان جایزه نوبل نیز هست؛ آرزویی که البته تاکنون محقق نشده، اما همچنان در دستور کار رییسجمهوری امریکا قرار دارد. در مورد ایران نیز البته ادعاهایی ازسوی مقامات امریکایی مطرح شده است. آنها میگویند ما با ایرانیها در حال مذاکره هستیم، درحالی که طرف ایرانی چنین ادعایی را رد میکند. شاید ریشه این اختلافنظر، به تفاوت در تعریف هر طرف از مفهوم «مذاکره» برگردد. از نگاه ایران، زمانی میتوان گفت که مذاکرهای در جریان است که نمایندگان رسمی دو کشور، در یک مکان مشخص، در یک مسیر مشخص، حتی در اتاقهای جداگانه حضور داشته باشند و با یکدیگر گفتوگو کنند؛ چیزی شبیه به همان پنج دور مذاکره غیرمستقیمی که در رم و مسقط برگزار شد. اما از منظر امریکا، تبادل پیام، تماس تلفنی، مکاتبه مستقیم یا از طریق واسطه، همگی ذیل عنوان مذاکره قرار میگیرد. از همین روست که آنها میگویند مذاکره در جریان است، ولی ایران چنین برداشتی ندارد و میگوید مذاکرهای در کار نیست. در مورد آینده آتشبس که به نظر میرسد سومین عامل مهمی است که در این نشست در محور رایزنیها قرار خواهد گرفت پیشبینی خاصی نمیتوان ارایه داد، تنها مسالهای که میتوان عنوان کرد این است که باتوجه به پیشینه رفتاری نتانیاهو درقبال آتشبسهای قبلی در غزه، کرانه باختری یا لبنان، نمیتوان چندان به استمرار این وضعیت خوشبین بود. او بارها آتشبس را پذیرفته، اما به سرعت آن را نقض کرده است، از همین رو کارنامه نتانیاهو و رژیم اسراییل در این باره سیاه است و این حقیقتی است که نمیتوان نادیدهاش گرفت، اما این احتمال نیز وجود دارد که در مورد ایران نیز نقض آتشبسی صورت نگیرد. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد احتمالا به این دلیل خواهد بود که ایران توان پاسخگویی به اسراییل را دارد. اگر اسراییل مجددا دست به اقدام بزند، ایران قطعا واکنش متقابل نشان خواهد داد؛ واکنشی که میتواند برای اسراییلیها بسیار دردناک و پرهزینه باشد. همین احتمال، بهنوعی نقش بازدارنده ایفا میکند و ممکن است تلآویو را از ماجراجویی مجدد منصرف کند. البته نباید فراموش کرد که آنچه امروز حاکم است آتشبس به معنای دقیق کلمه نیست، بلکه بیشتر نوعی ترک مخاصمه است؛ یعنی صرفا فعلا جنگ از سر گرفته نشده، نه اینکه توافقی جامع برای پایان دادن به درگیری حاصل شده باشد. به نظر میرسد اسراییل به شدت نگران واکنش احتمالی ایران است. با این حال، این وضعیت هم پایدار نیست و چه بسا اسراییل باز هم تصمیم بگیرد هزینه واکنش ایران را متحمل شده و حملهای تازه، با کمک امریکا، آغاز کند.
همزمان با سفر نتانیاهو موضوع از سرگیری رایزنیها میان ایران و امریکا اینبار در اسلو برجسته گشته، آنهم در شرایطی که ایران بار دیگر بر خطوط قرمز اعلامی و رسمیاش مبنی بر غنیسازی تاکید دارد و واشنگتن مدعی تخریب کامل برنامه هستهای کشورمان هست، با لحاظ کردن این مولفهها ارزیابی شما از سرنوشت رایزنیها چیست؟
آنچه در حال حاضر مطرح میشود، بیشتر در حد ادعاهای رسانهای است و هیچ قرائن یا شواهد محکمی درباره برگزاری زودهنگام مذاکرات میان ایران و امریکا وجود ندارد. از طرف دیگر، موضع رسمی ایران هم روشن است: مقامهای رسمی کشورمان اعلام کردند که قصد مذاکره با طرف مقابل را به این زودیها ندارد و اگر هم روزی تصمیم به گفتوگو گرفته شود شروط و ملاحظاتی نیز برای آن درنظر گرفته خواهد شد. لذا در حال حاضر نمیتوان با قاطعیت در این باره اظهارنظر کرد، چون هنوز نه چارچوب کلی مشخص شده و نه طرفین به توافقی درباره تاریخ و مکان رایزنیها رسیدهاند. اینکه این مذاکرات چه زمانی و در چه قالبی آغاز خواهد شد، واقعا نمیتوانم پاسخ قطعی بدهم؛ چون هنوز اصل ماجرا به تایید طرف مقابل نرسیده است. حتی درباره انگیزهها و منافع چنین گفتوگوهایی نیز نمیتوان با اطمینان سخن گفت. از طرفی دیگر موضوعاتی مانند برنامه هستهای ایران و روند مذاکرات، از گذشته تاکنون در چارچوب میانجیگری عمان دنبال شده است. حتی در دورهای که مذاکرات به رم منتقل شد، همچنان با هماهنگی و میزبانی سفارت عمان این گفتوگوها انجام میشد. اگر در آینده این مذاکرات به مکانی مانند اسلو منتقل شود، این احتمال وجود دارد که اداره جلسات و پیگیری امور همچنان از طریق سفارت عمان در آن کشور صورت گیرد، بنابراین در حال حاضر، عمان متولی اصلی این روند محسوب میشود و نقش این بازیگر در تسهیل ارتباطات غیرمستقیم میان ایران و امریکا کلیدی است. از منظری دیگر اینکه گفتوگوها در چه کشوری برگزار شود، در اولویت نیست؛ مهم این است که فرآیند همچنان با مدیریت عمان ادامه دارد و بهاحتمال زیاد در آینده نیز به همین صورت خواهد بود.
ذیل سوال بالا؛ بازگشایی سفارت سوییس در ایران از منظر گروهی از کارشناسان حامل سیگنالهای مثبتی است و نشان از تلاش ایران و امریکا جهت مدیریت بحران حداقل در کوتاهمدت دارد، ارزیابی شما از این کنش چیست؟
درباره جزییات بازگشایی سفارت سوییس در تهران باید اشاره کنم که وقتی اسراییل به ایران حمله کرد، برخی سفارتخانهها فعالیت خود را به حالت تعلیق درآوردند؛ ازجمله سفارت سوییس. حالا با کاهش تنشها، این سفارتخانه فعالیتش را از سر گرفته، اما به باور من، بازگشایی سفارت سوییس که به عنوان دفتر حافظ منافع امریکا در ایران هم عمل میکند الزاما حامل پیام سیاسی خاصی نیست. ما شاهد بودیم که بعضی کشورهای اروپایی نیز سفارتهای خود را بسته بودند و اکنون با برقراری نسبی امنیت و کاهش تهدیدهای ناشی از جنگ، به فعالیت بازگشتهاند، بنابراین نمیتوان از این بازگشایی نتیجهگیری سیاسی یا نشانهای از تغییر موضع ایران و امریکا نسبت به یکدیگر استنباط کرد. ناگفته نماند که امور رایج تهران و ایالاتمتحده از طریق سفارت سوییس انجام میشود اما بحث مذاکرات هستهای همواره از طریق میانجی عمانی انجام شده است.
تحرکات اسراییل بالاخص سفر پیشروی نخستوزیر این بازیگر و صلح با حماس در غزه تا چه اندازه میتواند دیپلماسی تهران و واشنگتن را متاثر کند؟
طرف مقابل، به ویژه امریکاییها، اینگونه تحلیل میکنند که ایران بسیاری از کارتهای منطقهای خود را از دست داده است. به ادعای آنها، ایران دیگر نفوذ سابق را در حزبالله، سوریه و یمن ندارد و در مجموع، حامیان منطقهایاش تضعیف شدهاند. بنابراین از دید واشنگتن، ایران در موقعیتی قرار گرفته که بهترین فرصت برای پایان دادن به جنگ غزه فراهم شده است. اما مشکل اصلی از نظر امریکا، نه در تهران، بلکه در داخل اسراییل و مشخصا در ساختار کابینه نتانیاهو است. مخالفتها در تلآویو بسیار گسترده است و در درون کابینه اسراییل، جریانهای فوقافراطی حضور دارند که با هرگونه آتشبس یا حتی کاهش سطح حضور نظامیان اسراییلی در غزه بهشدت مخالفت میکنند، به همین دلیل، حتی اگر ترامپ یا واشنگتن بخواهند که این جنگ متوقف شود، تحقق آن به واسطه تحرکات تلآویو با موانع جدی روبهرو است. احتمالا ذیل همین عامل است که یکی از توییتهای اخیر دونالد ترامپ درباره پرونده بنیامین نتانیاهو جنجالی شد که در این پیام گفته بود محاکمه نخستوزیر را متوقف کنید. احتمالا یکی از دلایل انتشار آن توییت از سوی ترامپ، ارسال پیام به نتانیاهو بود؛ پیامی که مضمون آن این است که نگران حیات سیاسی خود نباشد و اگر تصمیم بگیرد آتشبس در غزه را بپذیرد، قرار نیست کابینهاش سقوط کند. به همین دلیل ترامپ تلاش میکند به نتانیاهو اطمینان بدهد که در صورت تن دادن به آتشبس، همچنان حمایت سیاسی و رسانهای رییسجمهوری امریکا را دراختیار خواهد داشت. این سطح از حمایت آشکار، حتی به نوعی مداخله مستقیم در امور داخلی اسراییل تلقی میشود. نتانیاهو همواره نگران است که در صورت پذیرش آتشبس، بخش افراطی کابینهاش علیه او شوریده و زمینه سقوطش را فراهم کنند. اما ترامپ با مواضع اخیرش در تلاش است به نخستوزیر اسراییل قوت قلب بدهد و به او بفهماند که اگر جنگ را متوقف کند، او را تنها نخواهد گذاشت و اجازه نخواهد داد که فشارهای داخلی یا افکار عمومی، کابینهاش را سرنگون کند. از این جهت، شاید نتانیاهو درنهایت تن به خواسته ترامپ بدهد و نوعی آتشبس نیمبند را بپذیرد؛ آتشبسی که حداقل برای چند ماه در غزه برقرار شود و فضای تنشآلود موجود را بهطور موقت آرام کند. البته این هم بهمعنای توافقی پایدار نخواهد بود، اما میتواند به عنوان یک اقدام تاکتیکی ازسوی نتانیاهو برای حفظ قدرت داخلیاش در برابر فشارهای بینالمللی تلقی شود.
در هفتهای که گذشت تماس تلفنی روسای جمهوری امریکا و روسیه در رسانهها برجسته شد، بالاخص آنکه بعد از این تماس تلفنی حملات به اوکراین افزایش یافت، ترامپ مدعی شد که پوتین با صلح موافقت نخواهد کرد، بسیاری با استناد به عدم رسانهای شدن جزییات گفتوگوها رهبران دو کشور تلاش دارند میان تنش در خاورمیانه و اوکراین رابطه علت و معلولی تعریف کنند، این فرضیه قابل اعتنا است؟
در حال حاضر، از دو جنبه میتوان این تحولات را ارزیابی کرد: نخست، تلاش برای پایان دادن به جنگ اوکراین و دوم، مدیریت بحران میان ایران و اسراییل. اما درخصوص جنگ اوکراین، به نظر میرسد ترامپ عملا از پایان این جنگ قطع امید کرده است. نشانههای متعددی وجود دارد که نشان میدهد او دیگر امیدی به دستیابی به توافق یا توقف جنگ در اوکراین ندارد. موضوع و گزاره دیگری که اخیرا مطرح شده، اعلام آمادگی پوتین برای ایفای نقش در کاهش تنش میان ایران و اسراییل است. روسیه از معدود کشورهایی است که هم با ایران روابط نزدیکی دارد و هم با اسراییل ارتباطات مستمر و نسبتا گرمی برقرار کرده است. از این جهت، پوتین اعلام آمادگی کرده که میانجیگری کند و در مهار تنش میان تهران و تلآویو نقشآفرین باشد، اما با وجود اعلام این آمادگی ازسوی روسیه، ایالاتمتحده با دیده تردید به چنین خواستهای مینگرد و حاضر نیست نقشی برای مسکو در این پرونده قائل شود. اروپاییها نیز بهشدت مخالف این نقشآفرینی هستند، چراکه اساسا روابط آنها با روسیه در پی جنگ اوکراین به شدت تیره شده و در شرایط فعلی، امکان پذیرش نقشآفرینی کرملین در چنین بحران حساسی را نمیبینند. از طرفی درست است که رابطه شخصی میان ترامپ و پوتین در شرایط مناسبی است اما نباید فراموش کرد که ساختار سیاسی و هیات حاکمه در امریکا اساسا رویکردی ضدروسی دارند و با هرگونه نقشآفرینی روسیه در معادلات امنیتی غرب آسیا به شدت مخالفند، بنابراین حتی اگر ترامپ بخواهد پوتین را وارد این بازی کند، به دلیل همراهی نکردن نهادهای رسمی امریکا، این نقشآفرینی چندان ثمربخش نخواهد بود. ازسوی دیگر، در مورد خود جنگ اوکراین نیز هیچ نشانهای دال بر کاهش تنشها وجود ندارد و تلاشهای ترامپ در این زمینه نیز تاکنون بینتیجه مانده است، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که تحرکات ترامپ در هر دو جبهه چه درقبال ایران و اسراییل و چه در زمینه اوکراین به نتایج ملموس و مشخصی منتهی شود.
با امنیتی شدن فضای حاکم بر خاورمیانه شاهد فعل و انفعالهای کشورهای حاشیه خلیجفارس جهت پایان دادن به بحران حاکم هستیم، آیا تلاشهای این گروه از بازیگران بالاخص عربستان برای مهار تنشها نتیجهبخش خواهد بود؟
عربستانسعودی در مقطع فعلی روابط نسبتا مناسبی با ایران دارد و از جمله کشورهایی بوده که در مقاطع مختلف تلاش کرده مانع از بروز جنگی آشکار میان ایران، امریکا و اسراییل شود. البته این تلاشها درنهایت به نتیجه ملموسی نرسید و جنگی محدود رخ داد. ریاض مایل نیست به شکلی مستقیم وارد فرآیند میانجیگری شود، اما در عین حال، از تلاشها برای برقراری ثبات و امنیت در منطقه حمایت میکند. با اینهمه، نمیتوان عربستان را با کشورهایی مانند عمان یا قطر در یک ردیف قرار داد. از طرفی امریکاییها در ابتدا تمایل داشتند مسوولیت میانجیگری را به امارات بسپارند، اما این پیشنهاد مورد استقبال تهران قرار نگرفت. در ادامه، واشنگتن بر رویکرد قطر متمرکز شد و اکنون به نظر میرسد دوحه به عنوان یکی از گزینههای جایگزین عمان در صورت نیاز مطرح شده است. اما با این همه به نظر میرسد ایران هنوز به درخواست امریکا برای ازسرگیری مذاکرات پاسخ روشنی نداده است. اما اگر هم قصدی در این زمینه وجود داشته باشد، بعید است که ایران بخواهد میانجی فعلی را تغییر دهد. قطریها ممکن است علاقهمند به ایفای این نقش باشند، اما ایران دلیلی برای کنار گذاشتن عمان از این فرآیند نمیبیند. تا زمانی که عمان حاضر به ادامه ایفای این نقش باشد، انتخاب قطر به عنوان میانجی محتمل نیست. تنها در صورتی که به هر دلیلی عمانیها تصمیم بگیرند کنار بکشند یا علاقهای به ادامه ایفای نقش نداشته باشند، ممکن است ایران به طور بالقوه به قطر به عنوان گزینه جایگزین فکر کند. در چنین حالتی، قطر به طور طبیعی در اولویت بعدی خواهد بود.