ایرانیان جهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نوشین محجوب| در روزهای اخیر، برخی رسانهها مدعی احتمال بازگشت ایران و هیاتهای ایرانی و امریکایی به میز مذاکرات برای احیای گفتوگوهای هستهای شدند. این گمانهزنیها در حالی مطرح میشود که تنشها میان ایران و غرب بر سر برنامه هستهای تهران و همچنین مسائل مرتبط با برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران به اوج خود رسیده است. مقامات ارشد ایرانی، از جمله عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان بارها تأکید کردهاند که غنیسازی اورانیوم خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است و ایران تحت هیچ شرایطی از این حق خود عقبنشینی نخواهد کرد. در مقابل، ایالات متحده، بهویژه دونالد ترامپ که مواضع سرسختانهای در قبال ایران اتخاذ کرده، بر سیاست غنیسازی صفر اصرار دارد و مدعی توقف کامل فعالیتهای غنیسازی ایران است.همزمان تروییکای اروپایی در تلاشاند تا با طرح موضوعاتی چون برنامه موشکی بالستیک ایران که بخشی از برنامه دفاعی کشورمان است و نقش تهران در تحولات منطقهای دامنه مذاکرات را گسترش داده یا در این مسیر سنگاندازی کنند. موضوعاتی که ایران به صراحت رایزنی درباره آنها را رد کرده است و تمایلی برای مذاکره درباره آن را ندارد. در این میان، تهدید فعالسازی مکانیسم ماشه از سوی اروپا بار دیگر به عنوان اهرم فشاری برای بازگرداندن ایران به تعهدات برجامی مطرح شده است. این مکانیسم، که میتواند تحریمهای بینالمللی علیه ایران را بازگرداند، بهویژه پس از گزارشهای ادعایی اخیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره افزایش ذخایر اورانیوم غنیشده ایران و عدم همکاری کامل تهران با بازرسان نهاد پادمانی و همچنین تعلیق همکاری ایران با این نهاد پس از تجاوز اسراییل به تمامیت ارضی کشورمان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است؛ بالاخص آنکه با خروج بازرسان غرب مدعی است که اهرمی جهت شفافسازی درباره برنامه هستهای صلحآمیز کشورمان در اختیار ندارد.در چنین شرایطی تحلیلگران سیاسی نسبت به امکان دستیابی به توافقی پایدار در میانه تنشها ابراز تردید کرده و گروهی از ناظران معتقدند که انعطاف محدود طرفین، بهویژه با توجه به مواضع مشخص ایران در مورد غنیسازی و پافشاری غرب بر شروط گستردهتر، شانس موفقیت دیپلماسی را کاهش داده است. در همین راستا، روزنامه اعتماد در گفتوگویی اختصاصی با دکتر مجید شریفی، استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه خوارزمی، به بررسی ابعاد مختلف این تحولات و تأثیرات آن بر آینده مذاکرات هستهای پرداخته است. دکتر شریفی با تأکید بر ضرورت همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای جلوگیری از تشدید تنشها و ممانعت از اقدامات نظامی احتمالی، هشدار میدهد که ادامه وضعیت کنونی میتواند پیامدهایی منفی به دنبال داشته باشد. او راه برونرفت از بنبست کنونی را در شکلگیری یک توافق امنیتی جامع میداند که منافع همه طرفها را بهصورت متوازن در نظر بگیرد. به باور این کارشناس مسائل بینالملل، عدم همکاری با نهاد پادمانی یا پافشاری بر مواضع حداکثری میتواند به مشروعیتبخشی به اقدامات نظامی علیه ایران منجر شود، امری که در شرایط کنونی منطقهای و بینالمللی، بهویژه با توجه به تحولات اخیر در خاورمیانه، خطری جدی تلقی میشود. مشروح گفتوگو در ادامه آمده است:
بازار ![]()
رسانههای غربی مدعی شدهاند که هیاتهای نمایندگی ایران و امریکا قرار است در هفته پیش رو با یکدیگر رایزنی داشته باشند، به باور شما با توجه به مواضع متفاوت تهران و واشنگتن بالاخص در ارتباط با حق غنیسازی ایران، این ادعا تا چه اندازه حقیقت دارد؟ از منظری دیگر در صورت از سرگیری گفتوگوها چه سناریوهایی قابل پیشبینی است؟
به باور من نمیتوان امکان برگزاری مذاکرات بین ایران و امریکا را بهطور کامل رد کرد. عدم مذاکره و کاهش شانس دستیابی به توافق، معنایی جز تشدید تنشها و افزایش احتمال برخورد نظامی را نخواهد داشت، امری که هم جمهوری اسلامی ایران و هم دولت ترامپ تا حد امکان خواهان جلوگیری از وقوع آن هستند. تضاد خواستهها و پافشاری بر مواضع پیشین، یافتن راهحلی مرضیالطرفین را دشوار کرده است. از همین منظر توافق، عقلانیترین و بهینهترین مسیر برای حل اختلافات است. هیچ کنشگری در نظام بینالملل در صورت پدیداربودن دستیابی به اهداف مطلوب از طریق مذاکره و توافق به گزینه پرخطر و پیشبینیناپذیری چون گزینه نظامی متوسل نخواهد شد. جنگ را تنها زمانی میتوان انتخابی عقلانی تلقی کرد که گزینه دیگری برای حل اختلافات باقی نمانده باشد. دولت ترامپ و جمهوری اسلامی ایران نیز هر دو در مقام کنشگرانی عقلانی سعی بر آن دارند تا مناقشه هستهای موجود را با انتخاب گزینه مذاکره و توافق فیصله دهند. با وجود این، مواضع اعلامی دوطرف نشانهای از مصالحه را نشان نمیدهد. تهران و واشنگتن همچنان بر خواستههای پیش از جنگ پافشاری میکنند. واضح است که چنین رهیافتی، شانسی برای توافق فراهم نخواهد کرد.
حال اگر فرض را بر آن بگذاریم که بستر برای گفتوگوها هموار شود، نقش اسراییل در این میان را چگونه ارزیابی میکنید؟
اسراییل مخالف هرگونه توافق میان امریکا با جمهوری اسلامی ایران است. هر توافقی که به حفظ برنامه هستهای ایران ختم شود برای مقامهای رسمی اسراییل، توافقی بد تلقی میشود. حتی در صورت پذیرش توقف غنیسازی در داخل ایران، اسراییل همچنان بر تلاشهای خود برای جلوگیری از توافق ادامه خواهد داد. اسراییل صرف وجود برنامه هستهای و موشکی جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی وجودی علیه خود تفسیر میکند و میکوشد این روایت را به عنوان واقعیتی انکارناپذیر در افکار عمومی منطقه و جهان تثبیت کند. نتانیاهو با سرمستی حاصل از دستاوردهای نظامی متصور در غزه، لبنان، سوریه و حتی جنگ دوازده روزه با ایران، همچنان گزینه نظامی را در صورت حمایت امریکا، کوتاهترین و اطمینان بخشترین مسیر برای حل مناقشه هستهای جمهوری اسلامی ایران میداند. کوشش برای ترغیب واشنگتن به تداوم تهدید نظامی علیه تهران همچنان مطلوبترین انتخاب نتانیاهو است. بدین سان میتوان پیشبینی کرد که به مانند گذشته، اسراییل تمامی کوشش خود برای به شکست کشاندن مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را به کار خواهد بست.
اخیرا سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در واکنش به تهدید سه کشور اروپایی جهت فعالسازی ماشه صراحتا اعلام کرد که تروییکای اروپایی به لحاظ قانونی قادر به اجرای چنین تهدیدی نیستند. این اظهارات در شرایطی مطرح شده که تروییکای اروپایی برخلاف ایالات متحده همچنان عضو برجام هستند، حال با لحاظ کردن این متغیرها چگونه میتوان موضعگیری ایشان را در چهارچوب حقوق و هنجارهای بینالملل تببین کرد؟
باید در نظر داشت که برجام یک توافق چندجانبه است. اگرچه ایالت متحده امریکا به صورت یکجانبه از این توافق خارج شده است اما سه کشور اروپایی، روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران همچنان به صورت رسمی عضو برجام هستند. بر این اساس، کشورهای اروپایی به سبب عضویت رسمی در برجام از حق فعال کردن مکانیسم ماشه برخوردار هستند. با وجود این، باید در نظر داشت که بر اساس حقوق بینالملل از آنجایی که سه کشور اروپایی در سیاستهای اعلامی خود نه تنها حملات به تأسیسات هستهای ایران را محکوم نکردهاند بلکه در سطحی بالاتر تجاوز اسراییل و امریکا را تأیید کردهاند، از همین رو میتوان، استناد حقوقی آنها برای فعال کردن مکانیسم ماشه را محل پرسش و اعتراض قرار داد. از آنجایی که بر اساس متن صریح برجام، طرفهای این توافق در صورت سربرآوردن اختلافات باید آنها را از مسیر مسالمتآمیز حل و فصل کنند، توسل اسراییل و امریکا به اقدام نظامی و حمایت رسمی سه کشور اروپایی از این اقدام، در تضاد کامل با متن برجام قرار دارد. از این منظر میتوان اعتبار حقوقی تهدید کشورهای اروپایی را به چالش کشید. گرچه با تأملی بر سیر تحولات به خوبی میتوان دریافت که حتی با وجود دلایل حقوقی در رد ادعاهای سه کشور اروپایی، انگیزههای سیاسی و تلاش برای تقویت جبهه واحد غرب علیه جمهوری اسلامی ایران، اصلیترین انگیزه فرانسه، آلمان و بریتانیا در استفاده از مکانیسم ماشه است.
همزمان مقامهای رسمی کشورمان نسبت به ماجراجوییهای غرب بالاخص سه کشور اروپایی در خصوص فعالسازی ماشه هشدار دادند؛ حال با لحاظ کردن این گزاره، در صورتی که رایزنیها بینتیجه بماند و توافق نسبی حاصل نشود، طبیعتا گزینه محتمل فعال شدن ماشه خواهد بود، در چنین شرایطی سناریوهای پیش رو چیست و ایران به کنش غرب چگونه واکنش نشان خواهد داد؟
تعاملات ایران و غرب بر سر برنامه هستهای آنچنان تنشآلود شده و آنچنان رنگ و بوی خصمانه به خود گرفته است که چشمانداز حصول توافق و حل اختلافات از مسیر مذاکره کاملا تیره و تار است. گرچه نمیتوان امکانات نهفته در دیپلماسی برای یافتن راهحلهایی به منظور کاستن از خصومتها و هموارکردن مسیر توافق را یکسره نادیده گرفت اما ماهیت کاملا متضاد خواستههای جمهوری اسلامی ایران و غرب، امکان دستیابی به توافق را اگر نگوییم غیرممکن، بسیار دشوار کرده است. به نظر میرسد نتایج حاصل از حملات نظامی به تأسیسات هستهای ایران و شرایط داخلی تهران، رهبران غربی را بدین نتیجهگیری رهنمون کرده است که در شرایط کنونی، حصول نتایج مطلوب به جای مذاکره و توافق، از مسیر تشدید فشارها و حفظ تهدیدها امکان موفقیت بیشتری دارد. با برجسته شدن چنین برداشتی میتوان انتظار داشت که سه کشور اروپایی نیز در اقدامی هماهنگ با امریکا و اسراییل، با هدف بازگرداندن تحریمهای بینالمللی و فشار بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران، مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد. تنها گرفتن تضمینهایی برای همکاری ایران با بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تسهیل و تسریع مذاکرات با امریکا برای رسیدن به توافق نهایی، میتواند کشورهای اروپایی را از فعال کردن مکانیسم ماشه منصرف کند. در مقابل چنین اقدامی، به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران نیز با تهدید به خروج از معاهده منع گسترش، اعمال محدودیتهای بیشتر در همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و در پیش گرفتن سیاست ابهام هستهای واکنش نشان خواهد داد. بیتردید این مارپیچ منازعه میتواند به تشدید هرچه بیشتر تنشها و افزایش احتمال برخورد نظامی منتهی شود.
یکی از موضوعاتی که پیش و پس از نشست استانبول بر آن تمرکز شد، از سرگیری همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، در همین راستا و در میانه تنشهای حاکم میان تهران و نهاد پادمانی، قرار بر آن شده تا معاون رییس آژانس بینالمللی بدون حضور بازرسان به تهران سفر داشته باشد؛ نتیجه این سفر را چگونه ارزیابی میکنید؟ به باور شما چه سناریوهایی را میتوان در تعامل با ایران و نهاد پادمانی ترسیم کرد؟
مهمترین عاملی که در مسیر تعاملات پرتنش جمهوری اسلامی ایران و غرب میتواند به تشدید تضادها و افزایش احتمال برخورد نظامی ختم شود، تداوم عدم فعالیت بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ایران است. با تأملی واقع بینانه و با اتکاء به عقلانیت حاکم بر روابط دولتها به ویژه در میانه بحران خطرآفرینی چون مساله هستهای، میتوان انتظار داشت که عدم حضور بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تنها به افزایش ابهامات و تشدید تنشها منتهی خواهد شد. در صورتی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی به مانند گذشته و اینبار در سطحی بالاتر همچنان به ناآگاهی از ماهیت برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران حکم دهد و فقدان شفافیت را دلیلی بر افزایش سوءظنها تفسیر کند، واضح است که نمیتوان هیچ انتظار دیگری جز تشدید تنشها را پیشبینی کرد. به باورم مهمترین عاملی که میتواند باردیگر به برخورد نظامی ایران و غرب منتهی شود، تداوم شرایط کنونی حاکم بر روابط جمهوری اسلامی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. فراموش نکنیم که علیرغم وجود تردیدهای جدی بر سر ماهیت حقیقی گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فقدان همکاریها با این نهاد بینالمللی، میتواند بستری برای مشروعیت اقدام نظامی فراهم کند. یافت ساز و کاری برای رفع این دستاویز، فوریترین اقدامی است که باید انجام شود.
گروهی از ناظران مدعیاند که تاکید ایران بر حق غنیسازی آن هم در شرایطی که ایالات متحده، اسراییل و حتی تروییکای اروپایی بر غنیسازی صفردرصدی تاکید دارند و فراتر از آن حتی مدعیاند که باید برد موشکهای ایرانی نیز در کانون رایزنیها باشد، توافق با نهاد پادمانی میتواند به بن بست حاکم پایان داده و تنشها را مدیریت کند یا خیر؟
واقع امر آن است که تضادهای خواستههای جمهوری اسلامی ایران و غرب بر سر برنامه هستهای و موشکی ایران آنچنان تشدید شده و مسیر تعاملات آنچنان ناهموار شده است که در صورت تداوم مواضع کنونی دو طرف، نباید برون رفت از بن بست و حصول توافق را انتظار داشت. ماهیت اختلافات دوطرف بدان اندازه تنشآمیز است که هر تحلیلگر واقعگرا و روشنبینی را بدین نتیجهگیری میرساند که انتظار تشدید تنشها در مقایسه با حصول توافق، چشمداشتی واقع بینانهتر است. در بحرانهای امنیتی، همواره باید این واقعیت را در نظر داشت که اگر یکی از طرفین اختلاف، دستیابی به نتایج مطلوبتر با توسل به اقداماتی جایگزین همچون اقدام نظامی را با هزینههایی قابلپذیرش امکانپذیر تلقی کند، امکان تداوم مذاکرات و حل و فصل اختلافات از مسیر توافق دشوار خواهد شد. تا زمانی که اسراییل، امریکا و اروپا بر این تصور باشند که میتوانند علیه برنامه هستهای و نظامی جمهوری اسلامی ایران به اقدام نظامی اتکاء کنند، مذاکرات را با هر قیمتی و با هر نتیجهای ادامه نخواهند داد. بدینسان میتوان به طرح این نظر پرداخت که تنها دستیابی به یک ترتیبات جدید امنیتی در منطقه که منافع دوطرف اختلاف را تأمین کند، میتواند مانع از برخورد نظامی شود.
به عنوان سوال آخر، رییسجمهوری امریکا اخیرا دور تازهای از تحریمها را علیه کشورمان اعمال کرد که بخشی از آن محدودیتهایی را بر صادرات نفت ایران تعریف کرده، با این همه اخیرا رسانهها میگویند که چین در برابر فشار امریکا درباره توقف صادرات نفت از روسیه و ایران عقبنشینی نکرده است، آیا موضعگیری پکن در این باره ثابت خواهد بود یا میتواند تحت تاثیر متغیرهای متخلف تغییر کند؟
اختلافات امریکا و چین با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، تشدید شده است. افزون بر تضادهایی گذشته بر سر موضوع تایوان، سیاستهای پکن در دریای چین جنوبی و سیاستهای نظامی امریکا در منطقه ایندو-پاسفیک، درگرفتن جنگ اوکراین و حمایت چین از روسیه در کنار جنگ تجاری، دامنه تضادها و اختلافات پکن و واشنگتن را گسترش داده است. گرچه چین در پی بسط نفوذ خود و محدودکردن حضور امریکا در مناطق استراتژیک پیرامونی است اما پیشینه سیاست خارجی این کشور و چشمانداز آیندهنگرانه پکن گویای آن است که رهبران چین همچنان سعی بر آن دارند تا از ورود به مارپیچ منازعه و تنش با امریکا خودداری کنند. بر این اساس، چین با اولویتبندی در اهداف سیاست خارجی، همچنان سعی بر آن دارد تا در مواردی که سیاستهای امریکا منافع استراتژیک این کشور را تهدید میکنند در برابر واشنگتن مقاومت و در مواردی که منافع استراتژیک این کشور در معرض تهدید قرار نمیگیرند با امریکا مصالحه کند. چین بر سر موضوع تایوان حاضر به مصالحه با امریکا نیست اما اگر تداوم خرید نفت از جمهوری اسلامی ایران منافع اقتصادی پکن را تحت تأثیر قرار دهد میتوان انتظار داشت که پکن با درخواست کاهش خرید موافقت کند. با وجود این نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که فشار امریکا برای عدم خرید نفت از ایران به افزایش فروش نفت روسیه به چین منتهی خواهد شد و از آنجایی که دولت ترامپ بر آن است که پوتین را برای توافق بر سر جنگ اوکراین و دورکردن مسکو از پکن تحت فشار قرار دهد، به نظر میرسد همچنان فروش نفت ایران به چین ادامه خواهد داشت.