ایرانیان جهان - فرارو /متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
سفر اخیر به اوکراین نشان میدهد که این کشور زیر سایه حملات بیوقفه روسیه و آژیرهای شبانه، میان سرزندگی روزمره و اضطراب مداوم گرفتار است. با وجود عزم مردم، فشارها افزایش یافته است. همزمان، پیشنهادهای صلح غرب و امتیازدهیهای آمریکا، نهتنها پوتین را نرم نکرد، بلکه به تهاجمات تازه او دامن زد. روسیه حتی لهستان و مراکز غربی در کییف را هدف قرار داده است، درحالیکه واکنش واشنگتن مبهم و ناکافی توصیف میشود.
فرید زکریا-ستون نویس روزنامه واشنگتن پست و مجری شبکه سی.ان.ان| سفر به اوکراین در سال جاری فضایی متفاوت داشت و پرتنشتر و سنگینتر از ماههای نخست پس از تهاجم همهجانبه روسیه بود. حتی پیش از ورود به خاک کشور، میشد این اضطراب تازه را لمس کرد. پرواز من در لوبلین، نزدیکترین فرودگاه بزرگ لهستان به مرز اوکراین، به زمین نشست، اما مسافران اجازه خروج از هواپیما را نیافتند؛ چرا که فرودگاه به دلیل هشدار امنیتی بسته شده بود. شب هنگام، گروهی از پهپادهای روسی وارد حریم هوایی لهستان شدند و کشور در حالت آمادهباش قرار گرفت. در چنین شرایطی، تنها چند کیف بیصاحب در سالن فرودگاه کافی بود تا جستوجوی اضطراری آغاز شود.
کییف میان سرزندگی روزمره و شبهای پراضطراب
واقعیت غالب زندگی امروز در اوکراین، حملات بیوقفه پهپادی روسیه و صدای مکرر آژیرهای حمله هوایی است. من برای نخستین بار اپلیکیشنی روی تلفن همراه نصب کردم که هشدار این حملات احتمالی را میفرستاد. بیشتر این حملات شبانه رخ میدهند و زندگی مردم را به چرخهای از وقفههای پیدرپی، بیخوابی و دویدن به پناهگاهها تبدیل کردهاند. بسیاری از شهروندان نوتیفیکیشنهای تلفنی خود را خاموش کردهاند و ترجیح میدهند به سامانه پدافند هوایی اوکراین تکیه کنند که توانسته بخش زیادی از موشکها را رهگیری کند. با این حال، روسیه در حال ارتقای تاکتیکهای خود است و برخی موشکها به هدف میخورند. آخر هفته گذشته، یک موشک کروز «اسکندر» به ساختمان اصلی دولتی در قلب کییف اصابت کرد؛ ساختمانی که دفاتر بسیاری از وزیران کابینه را در خود جای داده بود.
کییف همچنان شهری سرزنده و پر از کافهها و فروشگاههای مد روز است؛ اما لایهای از اضطراب اکنون بر زندگی روزمره سایه انداخته است. برخی ساکنان از ترک پایتخت میگویند، نه به دلیل ناامیدی از جنگ بلکه برای رهایی از آژیرهای پیدرپی و شبهای بیخوابی. دیگران هم راهبردهای شخصی برای کنار آمدن با شرایط یافتهاند. با این حال، عزم و اراده پابرجاست: تسلیم گزینهای واقعی نیست. برای بسیاری از اوکراینیها، این جنگ چیزی جز نبردی برای بقا و حیات ملی نیست و پذیرش طولانی شدن آن به بخشی از واقعیت تبدیل شده است.
از بلاروسسازی اوکراین تا حمله به قلب کییف
این فضای داخلی بازتابی از تحولات بیرونی نیز هست. تنها چند ماه پیش، نشانههایی از حرکت در مسیر پایان جنگ به چشم میخورد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، آشکارا تمایل خود را برای متوقف کردن درگیری ابراز میکرد و حتی طرحی در ذهن داشت؛ طرحی که هرچند از نظر بسیاری ناعادلانه جلوه میکرد، اما از منظر راهبردی «عملی» به نظر میرسید. بر اساس این دیدگاه، اوکراین باید شرایطی را بپذیرد که احتمالاً ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، را به پایان جنگ راضی کند: حفظ مناطق اشغالی برای روسیه، عدم پیوستن اوکراین به ناتو، خودداری آمریکا از اعزام نیرو برای تضمین حاکمیت اوکراین و احیای روابط اقتصادی واشنگتن با مسکو پس از جنگ. به بیان دیگر، پیش از آغاز هرگونه مذاکره، آمریکا عملاً با بخش بزرگی از خواستههای کرملین همراهی کرده بود.
این رویکرد کارساز نشد. نه امتیازدهیهای پیشاپیش، نه دعوت شخصی ترامپ برای مذاکره و نه استقبال رسمی با فرش قرمز، هیچیک ولادیمیر پوتین را به تغییر موضع وادار نکرد. خواستههای کرملین در قبال اوکراین همواره حداکثری بوده است: کشوری تجزیهشده، اقتصادی شکننده و ارتشی ضعیف؛ اوکراینی شبیه بلاروس یا گرجستان که وابسته به لطف و اراده مسکو باشد. هر نتیجهای که بقای یک دموکراسی مستقل، طرفدار غرب و دارای اقتصاد کارآمد بازارمحور را تضمین کند، برای پوتین شکستی غیرقابلقبول خواهد بود.
پیشنهادهای صلح و امتیازدهیهای غرب، بهجای نرم کردن مواضع، به نظر پوتین را متقاعد کرد که نهتنها ضرورتی برای عقبنشینی وجود ندارد، بلکه میتواند پیشروی را ادامه دهد. در هفتههای اخیر، روسیه کارخانهای آمریکایی را در غرب اوکراین هدف قرار داد و در کییف به دفاتر شورای بریتانیا و نمایندگی اتحادیه اروپا حمله کرد. تازهترین اقدام، نقض حریم هوایی لهستان بود.
سرنیزه پیشرونده پوتین در برابر سکوت عملی آمریکا
تا پیش از ورود پهپادها به آسمان لهستان، واکنش غرب عمدتاً به بیانیههای محکومیت محدود میشد. اما پوتین ظاهراً راهبرد مشهور لنین را دنبال میکند ؛همانطور که ریچارد نیکسون روایت کرده بود: «اگر به نرمی برخوردی، پیش برو؛ اگر به فولاد برخوردی، عقبنشینی کن.» سرانجام، با ورود پهپادهای روسی به حریم لهستان، جنگندههای ناتو وارد عمل شدند و آنها را سرنگون کردند.
اروپا شاید کند و گاه بیاثر عمل کند، اما تردیدی در این قاره وجود ندارد که هدف، پیروزی اوکراین است. پرسش اصلی اما به واشنگتن بازمیگردد: دولت ترامپ چه میخواهد؟ ترامپ از فشار بر ولادیمیر پوتین سخن میگوید، اما به شکلی غیرمستقیم و متناقض عمل میکند. بهجای اعمال تنبیه علیه روسیه، هند را بهخاطر خرید نفت روسیه مجازات میکند. او از پایان جنگ حرف میزند، اما همزمان از پوتین و فرصتهای اقتصادی بالقوه در روابط با مسکو با لحنی تحسینآمیز یاد میکند.
نه ترامپ و نه هیچیک از اعضای دولتش هرگز چنان رفتار نکردند که گویی تضمین بقای اوکراینی آزاد و مستقل، هدفی حیاتی برای ایالات متحده است. در این دوره، هیچ طرحی برای کمک به اوکراین جهت تقویت توان نظامی و افزایش قدرت بازدارندگی ارائه نشد؛ همان فشاری که میتوانست کرملین را بلافاصله وادار به تغییر محاسبات کند. تا زمانی که پوتین از واشنگتن چیزی جز نرمی دریافت کند، به تعبیر بسیاری از ناظران، سرنیزه خود را پیش خواهد برد.
بازار ![]()