ایرانیان جهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نشست آلاسکا اگرچه فرصتی برای تبادل دیدگاهها است، اما بدون هماهنگی اروپا و حضور اوکراین، نمیتواند به توافق عملی و پایدار منجر شود
بازار ![]()
شاید زمانی تصور اینکه رهبران امریکا و روسیه برای بسترسازی جهت صلح احتمالی میان مسکو و کییف در آلاسکا دور هم جمع شوند، بعید به نظر میرسید، با این حال امروز بزرگترین و دورافتادهترین ایالت امریکا میزبان دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین است.درباره این نشست که به عنوان نقطه عطفی در تاریخ ریاست دوم ترامپ و جنگ اوکراین تلقی میشود، تحلیل بسیار است، گروهی میگویند نشست آلاسکا بیش از آنکه به صلح فوری منجر شود، یک پیروزی دیپلماتیک برای کرملین به شمار میرود. اما گروهی دیگر از بده و بستانهای پنهان رهبران امریکا و روسیه خبر داده و قربانی شدن احتمالی اوکراین و فراتر از اینها انتخاب آلاسکا – سرزمینی که زمانی بخشی از امپراتوری روسیه بود و در سال 1867 به امریکا فروخته شد – نمادین است و به پوتین اجازه میدهد تا اعتبار ملیگرایانه خود را تقویت کند، در حالی که ترامپ بر پایان جنگ اوکراین تمرکز کرده و هشدار داده که عدم توافق با پوتین عواقب منفی خواهد داشت. با این حال، پیشنهاد روسیه مبنی بر واگذاری دونباس در ازای صلح توسط زلنسکی رد شده و کاخ سفید این نشست را به عنوان «تمرین گوش دادن» توصیف کرده تا انتظارات را پایین نگه دارد. با این همه ترامپ روز پنجشنبه در آلاسکا با نخستوزیر بریتانیا دیدار داشت و ادعا کرد که روز جمعه با پوتین به توافق خواهد رسید، هرچند تاکنون هیچ مقام رسمی این خبر را تایید نکرده است. همزمان به ادعای رسانهها، نگرانیهای اروپا از مصالحه یکجانبه امریکا افزایش یافته و ادعا شده غیبت زلنسکی میتواند توازن قدرت را به نفع روسیه تغییر دهد. در همین راستا روزنامه «اعتماد» در گفتوگویی اختصاصی با رحمن قهرمانپور کارشناس ارشد روابط بینالملل به بررسی جنبههای دیپلماتیک، امنیتی و ژئوپلیتیکی این رویداد پرداخته است.قهرمانپور ضمن بااهمیت خواندن نتایج مذاکرات به میزبانی آلاسکا براین باور است غیبت زلنسکی، توازن گفتوگوها به نفع روسیه را تغییر خواهد داد و اصل «هیچ توافقی بدون اوکراین» را تضعیف میکند. مشروح گفتوگو در ادامه آمده است:
با توجه به اینکه آلاسکا تنها ایالت ایالات متحده است که سابقا بخشی از قلمرو امپراتوری روسیه بوده و در سال 1867 به امریکا فروخته شد، و همچنین با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی این ایالت به عنوان نزدیکترین نقطه خاک امریکا به مرزهای روسیه و نقش آن در دوران جنگ سرد به عنوان پایگاه حیاتی نظارتی و دفاع هوایی، انتخاب این مکان را به عنوان میزبان نشست ترامپ و پوتین چگونه ارزیابی میکنید؟
درباره چرایی انتخاب آلاسکا به عنوان مکان دیدار دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین، میتوان به این نکته اشاره کرد که این انتخاب ممکن است به شکل ضمنی به خرید آلاسکا توسط ایالات متحده از روسیه در گذشته اشاره داشته باشد و به عنوان نشانهای از تلاش ایالات متحده برای نمایش برتری یا اعمال فشار بر روسیه تعبیر شود. با این حال، در تحلیل اهمیت مکان مذاکرات، نباید بیش از حد اغراق کرد. اگرچه در تاریخ روابط بینالملل، بهویژه در دوره پس از جنگ جهانی دوم، نشستهایی نظیر تهران، قاهره و هلسینکی از اهمیت بسزایی برخوردار بودند، اما استنباط پیامهای بیش از حد تعیینکننده بر مبنای مکان دیدار ممکن است چندان دقیق نباشد.باید توجه داشت که انتخاب مکان مذاکرات معمولا با توافق دوطرف انجام میشود. از اینرو، ممکن است روسیه نیز با انتخاب آلاسکا به دنبال آن بوده که نشان دهد توانسته ایالات متحده را به برگزاری دیدار در منطقهای نزدیک به روسیه ترغیب کند. از همین رو اهمیت این موضوع نباید بیش از حد برجسته شود، زیرا تأثیر مکان دیدار به نتایج مذاکرات و محتوای آن وابسته است. در نهایت، این نتایج مذاکرات است که تعیین میکند آیا انتخاب مکان تأثیری معنادار بر روند گفتوگوها داشته است یا خیر.
با توجه به سوابق نشستهای دوجانبه پیشین همچون هلسینکی 2018 و ژنو 2021، چه تفاوتهای بنیادینی در اهداف اعلامی، شرایط بینالمللی، و ترکیب تیمهای مذاکرهکننده این دیدار و نمونههای پیشین وجود دارد؟ آیا تغییرات ژئوپلیتیکی پس از تشدید جنگ اوکراین و بازگشت ترامپ به قدرت، سبب تغییر اولویتها و دستورکارهای مذاکره شده یا این نشست صرفا بهمنزله یک مرحله «سنجش متقابل» تلقی میشود؟
باید اشاره کرد که این نشست عمدتا به موضوع بحران اوکراین اختصاص دارد، هرچند اختلافات میان ایالات متحده و روسیه فراتر از این موضوع بوده و شامل مسائل مهمی در حوزه کنترل تسلیحات نیز میشود. به عنوان مثال، تعلیق همکاری روسیه با ایالات متحده در چارچوب پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک جدید (New START) و توقف فروش اورانیوم توسط روسیه به امریکا از جمله موضوعات مورد توجه ایالات متحده هستند. با این حال، مساله اوکراین همچنان در مرکز توجه جهانی قرار دارد و پرسش اصلی این است که آیا این دیدار میتواند به پایان جنگ اوکراین منجر شود یا خیر.بر اساس اظهارات مقامات امریکایی، دونالد ترامپ طرحی جدید مبتنی بر مبادله سرزمینی پیشنهاد کرده که بر اساس آن، روسیه از بخشی از اراضی اشغالی اوکراین عقبنشینی کرده، اما بخش دیگری را تحت کنترل خود نگه میدارد تا اوکراین به صلح رضایت دهد. با این حال، مقامات اوکراینی پیشاپیش اعلام کردهاند که واگذاری هر بخشی از خاک این کشور به روسیه یا هر کشور دیگر مغایر با قانون اساسی اوکراین است. از سوی دیگر، کشورهای اروپایی نگرانی عمیقی نسبت به این طرح دارند، زیرا معتقدند که تصرف سرزمینی میتواند به تشدید رقابتهای ژئوپلیتیکی و افزایش منازعات سرزمینی، مشابه دوران پیش از جنگ جهانی دوم، منجر شود. به همین دلیل، آنها بهشدت مخالف هستند.در مجموع، میتوان گفت که موضوع اوکراین اصلیترین دستور کار ایالات متحده در این نشست است. با این وجود، انتظار میرود موضوعات دیگری از جمله کنترل تسلیحات، تحریمهای ایالات متحده علیه روسیه و سایر مسائل مرتبط نیز در این مذاکرات مورد بحث قرار گیرند.
با توجه به موضعگیریهای کاخ سفید مبنی بر پایین نگهداشتن انتظارات و توصیف نشست به عنوان یک فرآیندی برای ارزیابی اولیه مواضع روسیه، چه میزان احتمال دارد که این دیدار منجر به دستاوردهای عملی و قابلسنجش مانند توافق آتشبس، تبادل اسرا، یا ترسیم خطوط تماس شود؟ آیا این رویکرد نشاندهنده احتیاط در برابر وعدههای طرف روسی است یا بخشی از تاکتیکهای مذاکره مرحلهای محسوب میشود؟
باید توجه داشت که دونالد ترامپ از ابتدای دوره ریاستجمهوریاش، اولویت را حل بحران اوکراین و دستیابی به صلح در این منطقه خواند و برای کسب دستاورد در این زمینه بسیار تلاش کرد. در جریان رقابتهای انتخاباتی، او ادعا کرد که قادر است ظرف چند روز صلح را برقرار کند. با این حال، به دلیل مقاومت ولادیمیر پوتین و موانع موجود، این هدف محقق نشد. این امر به تدریج منجر به تغییر مواضع ترامپ شد، بهگونهای که او نهایتا با ارسال موشکهای رهگیر پاتریوت به اوکراین موافقت کرد.ترامپ در زمان آغاز به کار خود، نسبت به امکان دستیابی به صلح با روسیه خوشبین بود اما مقاومت پوتین و عدم همراهی اروپا با طرحهای صلح پیشنهادیاش، ترامپ را درباره نیات روسیه مردد کرد. در نتیجه، نمیتوان انتظار داشت که دیدار روز جمعه میان ترامپ و پوتین به توافقی بزرگ منجر شود. با این وجود، دستیابی به توافق در موضوع اوکراین همچنان برای ترامپ از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا این موضوع یکی از سه دستور کار اصلیاش در کنار مسائل مرتبط با ایران و چین است که در آنها به دنبال کسب دستاوردهای ملموس است. با این حال، موانع موجود برای برقراری صلح در اوکراین فراتر از آن است که بتوان به نتیجهگیری قاطع در این دیدار امیدوار بود. همانطور که اشاره شد، امکان توافق بر سر تبادل اسرا وجود دارد، زیرا پیشتر ترکیه و امارات متحده عربی در این زمینه میانجیگری کرده و تبادل اسرا میان روسیه و اوکراین انجام شده است. بنابراین، بعید است که روسیه با چنین پیشنهادی مخالفت داشته باشد. اما مساله اصلی این است که در غیاب ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین، و نمایندگان اروپا در این مذاکرات، بعید به نظر میرسد که ترامپ بخواهد توافق را نهایی کند. تجربههای پیشین، از جمله درگیریهای لفظی در کاخ سفید، نشان داده که ایالات متحده بدون حضور اوکراین و اروپا قادر به برقراری صلح پایدار در اوکراین نیست.از سوی دیگر، روسیه تاکنون مواضع روشنی در این خصوص اتخاذ نکرده و اظهاراتش عمدتا مبهم بوده است. هرچند روسیه تا حدی از طرح مبادله سرزمین در ازای صلح استقبال کرده، اما همچنان ابهامات متعددی در خصوص مسائل کلیدی مانند وضعیت کریمه، مناطق اشغالی توسط روسیه، حضور این کشور در خط ساحلی دریای سیاه، و موضوع پرداخت غرامت توسط روسیه وجود دارد. این موارد، دستیابی به توافق جامع در دیدار روز جمعه را دشوارتر میسازد.
با در نظر گرفتن اینکه رییسجمهوری اوکراین در این نشست حضور ندارد و نگرانی خود را از احتمال «فریب دیپلماتیک» توسط مسکو ابراز کرده، این غیبت چه تأثیری بر توازن قدرت در گفتوگوها، توان اوکراین برای دفاع از مواضع خود، و میزان مشروعیت خروجی نشست خواهد داشت؟ آیا این ساختار دوجانبه باعث تضعیف الگوی «هیچ توافقی بدون اوکراین» میشود یا صرفا جلسه مقدماتی بدون تاثیرات الزامآور خواهد بود؟
باید تأکید کرد که اروپا بهطور قاطع از موضع اوکراین و ولودیمیر زلنسکی، در مورد ضرورت حضور اوکراین در مذاکرات صلح حمایت میکند. اگرچه دونالد ترامپ ممکن است در برخی موارد تلاش کند نقش زلنسکی را کمرنگ کند، اما تجربه نشان داده که نادیده گرفتن اروپا برای ترامپ امکانپذیر نیست. کشورهای اروپایی به صراحت اعلام کردهاند که با هرگونه توافقی بدون حضور اوکراین مخالف هستند. در چند ماه گذشته نیز اروپا حمایت همهجانبه خود از اوکراین را به نمایش گذاشته است. به عنوان نمونه، در حالی که ترامپ ابتدا تمایلی به ارسال تسلیحات به اوکراین نداشت، کشورهای اروپایی با تعهد به تأمین بخش قابل توجهی از هزینههای این تسلیحات، ایالات متحده را به موافقت با ارسال سلاح به اوکراین ترغیب کردند. این امر نشاندهنده جدیت اروپا در حمایت از اوکراین است.مساله اوکراین بهطور مستقیم با امنیت و معماری امنیتی اروپا در دوره پس از جنگ جهانی دوم پیوند خورده و در حال حاضر حیاتیترین موضوع برای این قاره به شمار میرود. اروپا نگران است که پیروزی قاطع و آشکار روسیه در جنگ اوکراین، نظم امنیتی اروپا را بر هم زده و این وضعیت در شرایطی رخ دهد که ایالات متحده به تدریج از تعهدات خود در قبال امنیت اروپا عقبنشینی میکند. براساس چنین سناریویی، پیروزی روسیه در اوکراین میتواند اروپا را در برابر تهدیدات امنیتی این کشور تنها گذاشته و با روسیهای مواجه سازد که با اعتماد به نفس مضاعف، به مراتب بیش از گذشته امنیت اروپا را به خطر میاندازد. از این رو، این موضوع برای اروپا از اهمیت بسزایی برخوردار است. به نظر میرسد در چند ماه گذشته، کشورهای اروپایی توانستهاند ترامپ و تیم او را متقاعد کنند که مساله اوکراین و آینده این کشور بسیار فراتر از تصورات اولیهای است که ترامپ در رقابتهای انتخاباتی مطرح میکرد. این مساله نه تنها به سرنوشت اروپا گره خورده، بلکه میتواند تأثیرات منفی بر روابط فرااقیانوسی و حتی امنیت ایالات متحده داشته باشد.در مقابل، روسیه و ولادیمیر پوتین، با توجه به موفقیتهای نظامی اخیر در برخی جبههها و همچنین خرید تسلیحات از کره شمالی، خود را در موضع برتری میبینند و تمایلی به اعطای امتیازات مورد انتظار امریکا و بهویژه اروپا ندارند. بنابراین، بعید به نظر میرسد که دیدار بین ترامپ و پوتین به توافقی جامع با جزییات کامل منجر شود. فعالیت دیپلماتیک گسترده اروپا در ماههای اخیر با هدف منصرف کردن ترامپ از ایده صلح سریع با روسیه، در کنار موضع سرسختانه مسکو، دستیابی به چنین توافقی را در شرایط کنونی دشوار ساخته است.
با توجه به نگرانیهای مکرر کشورهای اروپایی از احتمال مصالحه یکجانبه امریکا با روسیه، اتحادیه اروپا و ناتو چگونه میتوانند با اقدامات پیشگیرانه، تعیین خطوط قرمز یا ارایه پیشنهادهای جایگزین، مانع از کاهش انسجام ائتلاف غربی شوند؟
موافقت کشورهای اروپایی با افزایش بودجه نظامی خود در چارچوب تصمیمات ناتو، تا حد قابل توجهی به کاهش شکاف موجود میان امریکا و اروپا در این سازمان منجر شده است. کشورهای اروپایی پذیرفتهاند که سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی خود را به امور دفاعی اختصاص دهند، اقدامی که نگرانیهای ایالات متحده در این زمینه را تا حدی برطرف کرده است. دولت دونالد ترامپ همواره تأکید داشته که بخش عمده هزینههای ناتو بر دوش امریکا بوده است. این افزایش تعهد مالی اروپا میتواند به حفظ ائتلاف غربی، متشکل از کشورهای ثروتمند لیبرالدموکرات، کمک کند.با این حال، کشورهای اروپایی همزمان در تلاشند تا در بلندمدت به استقلال دفاعی دست یابند. توافقهای امنیتی و دفاعی اخیر میان بریتانیا و آلمان، و همچنین بریتانیا و فرانسه، نشاندهنده این است که اروپا به این نتیجه رسیده که نمیتواند در درازمدت صرفا به تضمینهای امنیتی ایالات متحده وابسته باشد. این کشورها در پی اتخاذ سیاست امنیتی و دفاعی یکپارچه هستند که میتواند به کاهش بیاعتمادی امریکا نسبت به تعهدات دفاعی اروپا کمک کند.در منطقه آسیا نیز، متحدان ایالات متحده و اروپا، یعنی استرالیا، ژاپن و کره جنوبی، آمادگی خود را برای همکاری با ائتلاف غربی یا جبهه لیبرالدموکراسیها اعلام کردهاند. این سه کشور حضور فعال و مستمری در نشستهای ناتو دارند و حتی ایده ایجاد یک «ناتوی آسیایی» توسط نخستوزیر ژاپن مطرح شده است. هرچند در حال حاضر تشکیل چنین ساختاری بعید به نظر میرسد، اما این اقدامات نشاندهنده استحکام نسبی ائتلاف غربی است که برخی پیشبینی میکردند رو به فروپاشی است. نگرانیهای امنیتی مشترک در قبال روسیه و چین، تاکنون توانسته این کشورها را متحد نگه دارد. علاوه بر امریکا و اروپا، کشورهای ثروتمند لیبرالدموکرات آسیایی مانند استرالیا، ژاپن و کره جنوبی نیز خود را بخشی از این جبهه میدانند.
انتخاب پایگاه نظامی «Joint Base Elmendorf-Richardson» در آلاسکا به عنوان محل دیدار چه پیامهای امنیتی و عملیاتی برای روسیه و افکار عمومی دارد؟ آیا این انتخاب نشانهای از تمایل امریکا به کنترل کامل محیط نشست و جلوگیری از نفوذ اطلاعاتی است، یا صرفا انتخابی لجستیکی به دلیل امنیت بالا و نزدیکی به مرز روسیه به شمار میرود؟
در مورد انتخاب پایگاه نظامی به عنوان مکان دیدار، احتمالا ملاحظات امنیتی در اولویت بوده است. با این حال، همانگونه که پیشتر اشاره شد، نباید در این مورد اغراق کرد. برگزاری نشست در هر مکان دیگری نیز با تمهیدات امنیتی لازم همراه خواهد بود. معمولا انتخاب پایگاه نظامی برای دیدارها، پیامی نمادین به طرف مقابل منتقل میکند مبنی بر آمادگی نظامی و توانایی مقابله با بلندپروازیهای طرف دیگر. با این وجود، این اقدامات عمدتا جنبه نمادین دارند و تأثیر مستقیم و عمیقی بر نتایج یا فضای مذاکرات ندارند.بهویژه با توجه به اینکه ولادیمیر پوتین، به عنوان رهبری با تجربه سیاسی، بعید است تحت تأثیر فضای یک پایگاه نظامی قرار گیرد یا به واسطه آن امتیازاتی اعطا کند. در مقابل، دونالد ترامپ به نمایشهای رسانهای و اقدامات نمایشی علاقهمند است تا به طرفداران داخلی خود نشان دهد که از موضع قدرت عمل کرده است.
اگر نشست منجر به توافق مشخصی نشود، چه پیامدهایی در حوزه میدان جنگ اوکراین، فضای روانی بازارهای جهانی انرژی، و روابط دوجانبه امریکا و روسیه قابل انتظار است؟
در صورت شکست مذاکرات، با توجه به نزدیک شدن به پایان فصل تابستان، بعید به نظر میرسد که روسیه تمایلی به انجام عملیات زمینی گستردهای داشته باشد. استراتژی روسیه در ماههای اخیر بر اقدامات تاکتیکی محدود متمرکز بوده است. همچنین شواهد موجود نشان میدهد که در حال حاضر، روسیه ظرفیت لازم برای اجرای عملیات زمینی بزرگ به منظور تصرف بخشهای وسیعی از خاک اوکراین را ندارد. با این حال، در صورت عدم موفقیت مذاکرات، احتمال دارد که روسیه به سیاست کنونی خود، یعنی هدف قرار دادن شهرها و زیرساختها، بهویژه زیرساختهای انرژی، ادامه دهد و حتی دامنه این حملات را گسترش دهد. این اقدامات میتواند واکنشی به فشارهای فزاینده ایالات متحده و اروپا بر روسیه باشد. به عنوان مثال، اخیرا روسیه به یکی از پایانههای انرژی متعلق به جمهوری آذربایجان در اوکراین حمله کرده است. درباره آینده انرژی نیز باید گفت، در حال حاضر انتظارات در بازارهای جهانی برای دستیابی به صلح میان امریکا و روسیه در موضوع اوکراین چندان بالا نیست. واشنگتن و مسکو سطح انتظارات را پایین نگه داشتهاند. از اینرو، عدم موفقیت مذاکرات یا نرسیدن به توافق، تأثیر عمیق و قابلتوجهی بر بازارهای جهانی نخواهد داشت. با این حال، در صورتی که بهصورت غیرمنتظره توافقی میان دو طرف اعلام شود، این امر میتواند تأثیر مثبتی بر بازارهای جهانی بگذارد.
با توجه به سابقه تمایل ترامپ به جلسات محدود با رهبران اقتدارگرا و استفاده از کانالهای غیررسمی، این سبک مذاکره چه خطراتی از منظر شفافیت، پاسخگویی و مستندسازی توافقات ایجاد میکند؟ آیا غیبت نمایندگان رسمی یا کارشناسان فنی در بخشی از گفتوگوها میتواند فضای لازم برای تفسیرهای یکجانبه را هموار سازد؟
باید توجه داشت که سبک دونالد ترامپ برای مذاکره بر تمرکز بر کلیات و اجتناب از درگیری در جزییات فنی و حقوقی استوار است. او معمولا ترجیح میدهد مسائل پیچیده و فنی را به کارشناسان و دیپلماتها واگذار کند. به عنوان مثال، در مناقشه ارمنستان و آذربایجان، مشاهده شد که توافق نهایی توسط ترامپ امضا شد، اما فرآیند مذاکرات و جزییات به کارشناسان سپرده شد. با این حال، در منازعات بینالمللی حساس و پیچیده مانند جنگ اوکراین، پرونده هستهای ایران یا تعرفههای تجاری با چین، ترامپ رویکرد متفاوتی در پیش میگیرد. در این موارد، او ابتدا خود وارد عمل شده و تلاش میکند گره اصلی را باز کند، ریسکهای اولیه را بپذیرد و سپس زمینه را برای مذاکرات فنی توسط کارشناسان فراهم سازد.در مقابل، در مناقشاتی که برای ایالات متحده از اهمیت حیاتی برخوردار نیستند، مانند مناقشه ارمنستان و آذربایجان یا هند و پاکستان ترامپ معمولا نقش کمرنگتری ایفا کرده و اجازه میدهد کارشناسان و دیپلماتها فرآیند مذاکرات را پیش ببرند و او تنها در مرحله نهایی به عنوان امضاکننده توافق حضور یابد. در مورد مساله روسیه و جنگ اوکراین، رویکرد اول غالب است. با توجه به پیچیدگی و اهمیت بالای این موضوع ترامپ تلاش میکند ابتدا خود به توافقی کلی با ولادیمیر پوتین دست یابد و در صورت موفقیت، جزییات فنی را به کارشناسان واگذار کند.این روش ترامپ دارای مزایا و معایبی است. از یک سو، ویژگیهای شخصیتی او، از جمله تمایل به نشان دادن اقتدار و تواناییاش در حل منازعات بزرگ بینالمللی، این فرصت را فراهم میکند تا او در موضوعات حساس و کلیدی نقش محوری ایفا کند. این رویکرد همچنین با هدف کسب اعتبار سیاسی، از جمله تمایلش به دریافت جایزه صلح نوبل و به چالش کشیدن میراث باراک اوباما، همخوانی دارد. ترامپ میکوشد خود را به عنوان سیاستمداری صلحطلبتر از اوباما معرفی کند. از سوی دیگر، این روش با انتقاد برخی دیپلماتها مواجه است که معتقدند تمرکز بر توافقات کلی بدون توجه کافی به جزییات، میتواند مذاکرهکنندگان را در برابر عمل انجامشده قرار دهد و فرآیند دیپلماتیک را پیچیدهتر کند.با این حال، مزیت این رویکرد در آن است که ترامپ با بهرهگیری از پتانسیلهای شخصیتی خود، میتواند در برخی مناقشات قدیمی و پیچیده بینالمللی پیشرفتهایی ایجاد کند. در موضوع جنگ اوکراین، برخلاف نظر برخی کارشناسان امریکایی و اروپایی، او ترجیح میدهد ابتدا خود مستقیما مذاکرات را آغاز را کند تا توافق کلی را شکل دهد و سپس جزییات را به کارشناسان واگذار کند. این استراتژی، هرچند ممکن است با روشهای مرسوم دیپلماتیک همخوانی نداشته باشد، اما میتواند در برخی موارد به حل منازعات بینالمللی کمک کند.