دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
خواندنی ها

جبر تک‌زیستی؛ به بهانه کشف اجسادی در اکباتان

جبر تک‌زیستی؛ به بهانه کشف اجسادی در اکباتان
ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست نسترن فرخه| بعد از آنکه جسد مادر و دختری در فاز دو بلوک ۱۸ شهرک اکباتان پیدا شد، ...
  بزرگنمايي:

ایرانیان جهان - شرق /متن پیش رو در شرق منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
نسترن فرخه| بعد از آنکه جسد مادر و دختری در فاز دو بلوک 18 شهرک اکباتان پیدا شد، همسایه‌ها اعلام کردند ‌بوی تعفن ناشی از جسد مانده، از بهمن‌‌ سال گذشته در ساختمان پیچیده بود، اما ماه‌ها بعد وقتی ‌بوی تعفن به بالاترین میزان خود رسیده بود، تازه پلیس آمد و بعد از باز‌کردن درِ خانه، متوجه شد ‌دو نفر خیلی وقت پیش در این خانه جان باخته‌اند، بدون اینکه کسی سراغی از آنها بگیرد‌ یا حتی در این مدت دوست یا آشنایی درِ خانه همسایه‌ها را بزند و از حال‌شان بپرسد. این مادر و دختر سال‌ها تنها بودند. انتشار گسترده این خبر اما برای خیلی از آنهایی که به تنهایی زندگی می‌کنند، تداعی‌کننده ترس‌هایشان بود؛ کسانی که نگران مردن در تنهایی و تکرار سرنوشت مادر و دختر برای خودشان هستند. تک‌زیستی حالا تبدیل به سبک جدیدی از زندگی شده است و آنها که انتخاب کرده‌اند جدا از خانواده زندگی کنند، از چالش‌هایشان می‌گویند. «شرق» در گفت‌وگو با تعدادی از این افراد، زندگی در تنهایی و به‌تنهایی را روایت کرد. با این همه، حسین ایمانی‌جاجرمی که جامعه‌شناس است و به‌طور ویژه روی «تنهایی» کار کرده، معتقد است‌‌ این سبک زندگی، آسیب نیست اما منجر به تنهایی و کاهش ارتباطات اجتماعی افراد به‌ویژه سالمندان خواهد شد؛ وضعیتی که در شهری مانند تهران رو به افزایش است و باید برای آن برنامه‌ریزی کرد.
اگر بیمار شوم کسی نیست کنارم باشد‌
خانه در تاریکی کامل است. تنها لامپ آفتابی گوشه پذیرایی را روشن می‌کند و با صدای کم تلویزیون، سیگارش را دود می‌کند. این برنامه هر روز «سارا» بعد از ساعت کاری در خانه است؛ زن 40‌ساله‌ای که چند سالی می‌شود در یکی از خانه‌های محله آذری تنها زندگی می‌کند: «نمی‌دانم بگویم اجبار بود یا خواست خودم، اما می‌دانم که حالا دیگر حوصله هم‌خانه‌ را ندارم». چند سال قبل‌ از همسرش جدا شده و چون مادر و پدرش هم فوت کرده‌‌اند، چاره‌ای نداشته جز آنکه تنها زندگی کند: «خیلی سال است تنها زندگی می‌کنم. گاهی خواهر و برادرم که رامسر هستند، به تهران می‌آیند، ولی خودشان می‌دانند حوصله شلوغی ندارم برای همین خیلی پیش من نمی‌مانند. دست خودم نیست، دیگر رسم زندگی با هم‌خانه را فراموش کرده‌ام و به‌همین‌دلیل قید ازدواج مجدد را زدم. بااین‌حال، بعضی وقت‌ها برای عوض‌کردن یک لامپ، درست‌کردن شیر آب آشپزخانه یا چیزهایی شبیه به اینکه به کسی نیاز دارم، می‌بینم واقعا چقدر تنها هستم. خیلی وقت‌ها که مریض می‌شوم، فکر می‌کنم اگر بلایی سرم بیاید چه کسی متوجه می‌شود؟ نکند چند روز بعد آدم‌ها متوجه مرگ من شوند؟»‌. سارا از بعضی شب‌هایش می‌گوید که دوست دارد کسی در خانه منتظرش باشد: «با اینکه به تنهایی عادت کرده‌ام ولی خیلی شب‌ها که بعد از کار به خانه می‌روم و کلید را در قفل می‌چرخانم، دوست دارم کسی در خانه منتظرم باشد. مثلا در همان چند روز که اسرائیل حمله کرد، مدام فکر می‌کردم اگر خانه آوار شود، تنهایی چه خواهم کرد؟».
تنهایی را ترجیح می‌دهم‌
خانه‌ای نقلی در یکی از برج‌های پردیس اجاره کرده و هر روز برای رسیدن به پادگانش در تهران بیش از یک‌ساعت‌و‌ نیم در راه است، با‌این‌حال زندگی «تنهایی» را دوست دارد. چند ماه دیگر خدمت سربازی «رضا» تمام می‌شود و باید به شهر خودش برگردد؛ آن‌هم کسی که در این دو سال به خواست خودش تنها زندگی کرده‌ است: «طوری برنامه‌ ریختم که سربازی‌ام تهران باشد. از همان ابتدا با مقداری پول، خانه اجاره کردم تا از خانواده‌ام که شهرستان هستند دور باشم. چند ماه یک بار به دیدن‌شان می‌روم و بقیه زمانم را یا پادگان هستم ‌یا تنها در خانه. به این آرامش و استقلال دو‌ساله نیاز داشتم. چون سربازم و امکان کار‌کردن ندارم، به‌سختی از پس هزینه‌ها و اجاره‌خانه برمی‌آیم ولی این شرایط را به هر چیز دیگری ترجیح می‌دهم». او از این چند ماه باقی‌مانده می‌گوید که با تمام‌شدن خدمت سربازی باید خانه اجاره‌ای را هم تحویل دهد: «دلتنگی‌ام برای خانواده‌ام و حتی اتاق خوابم کاملا طبیعی است، اما از طرف دیگر هم عادت به این تنهایی باعث شده‌ برگشت به خانه برایم سخت باشد. با وجود اینکه خیلی روزها تحمل تنهایی را نداشتم و حسابی دلم می‌گرفت، اما شاید بعد از سربازی هم بخواهم تنها زندگی کنم».
حس استقلال بیشتری دارم‌
وسط اتاق پذیرایی، تخت‌خوابش را روبه‌روی تلویزیون کوچکی گذاشته و اتاقش را با لوازم ورزشی پر کرده است؛ «فربد» معلم جوانی که مثل خیلی از آدم‌های دیگر تنها زندگی می‌کند. چهار سال قبل پدرش برای او خانه‌ای در منطقه نارمک می‌خرد تا او را برای ازدواج مشتاق کند، اما خودش می‌گوید: «علاقه‌ای به ازدواج نداشتم و کم‌کم وسایل این خانه را تکمیل کردم. حالا خودم تنهایی در آن زندگی می‌کنم. راستش این‌طور حس استقلال بیشتری می‌کنم و هر ‌طور که بخواهم برای زندگی برنامه‌ریزی می‌کنم. البته خیلی وقت‌ها تحمل این تنهایی سخت می‌شود که به‌ نظرم همه‌ این تجربه را دارند. فقط یک چیز ذهنم را درگیر می‌کند؛ اینکه اگر همچنان تنها بمانم و تشکیل خانواده ندهم، این تنهایی چقدر آزاردهنده خواهد شد. مثلا بیمار شوم و به کسی برای مراقبت نیاز داشته باشم».
وقتی پیر شدم، هیچ‌کس را ندارم‌
بعد از جدایی از همسرش تصمیم گرفت در همان خانه ویلایی که در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله یوسف‌آباد است، بماند. «ارسلان»، مرد میان‌سالی است که از عادتش به تنهایی می‌گوید: «چند سال با همسرم در همین خانه زندگی کردم، بعد از جدایی، وسایلش را جمع کرد و رفت. مدتی افسردگی داشتم و کل روز را در خانه می‌ماندم تا مثلا با خاطرات او زندگی کنم، اما کم‌کم از سرم افتاد و دیدم واقعا به تنها زندگی‌کردن عادت کرده‌ام. قرار بود من هم وسایلم را جمع کنم و به خانه پدرم برگردم. یک طبقه کامل را برای من نگه داشته بودند، اما برنگشتم. اینجا خودم هستم و خودم. من پیانیست هستم و گاهی وقت‌ها دوستانم با چند ساز می‌آیند و تا صبح می‌نوازند. همسایه خاصی هم ندارم تا اعتراض کند. واقعا یکی از دلایلی که به خانه پدرم برنگشتم، همین بود؛ آنها سن‌و‌سال بالایی دارند و اصلا حوصله این سر‌و‌صداها را ندارند». ارسلان با وجود رضایتش از این شکل زندگی، یک ترس دارد: «شاید دیگر هیچ ‌وقت ‌ازدواج نکنم، ولی مادر و پدرم را می‌بینم که با بالا‌رفتن سن‌شان یکدیگر را دارند، فکر می‌کنم اگر من به سن آنها برسم چه کسی را خواهم داشت؟ مثلا اگر بیمار شوم و به یک نفر نیاز داشته باشم، باید چه کار کنم؟ ولی هر انتخابی در زندگی، یک‌سری خوبی و بدی دارد و من همه اینها را پذیرفته‌ام».
به آینده و بیماری در تنهایی فکر می‌کنم‌
«فاطمه» هم مانند خیلی از آدم‌های این شهر تنهایی را انتخاب کرده است. با اندک پولی که داشته خانه‌ای در منطقه تهرانسر اجاره کرده تا جدا از خانواده زندگی کند: «زندگی با خانواده برای من تبدیل به چالش شده بود و بهترین تصمیم، جدایی از آنها بود. دو راه بیشتر نداشتم؛ یا باید ازدواج می‌کردم ‌یا از آنها مستقل می‌شدم که چون فعلا قصد ازدواج ندارم، بهتر بود جدا شوم. الان حدود دو‌سال‌و نیم است که تنها زندگی می‌کنم و با وجود فشار مالی که تحمل می‌کنم، آرامش روانم بیشتر شده است. من هم به آینده، بیماری و هزار مشکل دیگر که در همه آنها تنها خواهم بود، فکر می‌کنم ولی دیگر نمی‌خواهم این تنهایی و استقلالی را که دارم‌ از دست بدهم».
بازتعریف خانه و خانواده
انتخاب زندگی تک‌خانواری و گسترش آن در جامعه به عوامل مختلفی مربوط می‌شود؛ از نوع مهندسی شهری تا سیاست‌گذاری‌های کلان اقتصادی و فرهنگی که به شکل مستقیم یا غیر‌مستقیم بر تصمیم افراد جامعه اثر خواهد گذاشت. حسین ایمانی‌جاجرمی، جامعه‌شناس شهری و استاد دانشگاه تهران که موضوع تک‌زیستی افراد جامعه را مورد مطالعه و پژوهش قرار داده است، در گفت‌وگو با «شرق» به همین مسئله اشاره می‌کند: «اریک کلایننبرگ»، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه نیویورک، در کتاب «تک‌زیستی: ظهور خارق‌العاده و جذابیت شگفت‌انگیز زیستن به تنهایی» منتشر‌شده در سال 2012، نشان می‌دهد‌ زندگی تک‌نفره (single living / solo living) تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین تحولات اجتماعی معاصر شده است. در بسیاری از کلان‌شهرهای جهان مثل استکهلم، نیویورک، سانفرانسیسکو و توکیو بخش بزرگی از خانوارها تک‌نفره هستند. این روند از نیمه قرن بیستم شدت گرفته و به‌سرعت رشد کرده است. ‌جاجرمی‌ به عوامل رشد پدیده تک‌خانواری اشاره کرده و توضیح می‌دهد: «ما در عصری زندگی می‌کنیم که ارزش‌های مدرنی همچون آزادی انتخاب و تأکید بر خودمختاری بر آن حاکم است. این مسئله حتی بر تربیت فرزندان و معماری خانه‌ها هم اثر گذاشته است. والدین وظیفه خود می‌دانند که به هر فرزند خود یک اتاق اختصاص ‌بدهند. عامل دیگر به اقتصاد و اشتغال زنان برمی‌گردد. افزایش مشارکت زنان در بازار کار به آنها امکان زندگی مستقل می‌دهد. عامل ساختاری مهم دیگر رشد شهرنشینی و کلان‌شهرنشینی است. شهرها فرصت‌های اجتماعی، فرهنگی و رفاهی فراهم می‌کنند که زندگی تک‌نفره را جذاب می‌‌کند و بالاخره باید به مسئله تحولات خانوادگی اشاره کرد. افزایش طلاق، تأخیر در ازدواج و کاهش نرخ باروری از‌جمله عوامل‌ شناخته‌شده‌‌ای هستند که می‌توانند مروج تک‌زیستی باشند». به گفته او، افراد دیگر مانند گذشته به خانواده نیاز ندارند؛ چرا‌که کارکرد خودش را از دست داده است.
در گذشته، خانواده کارکرد عاطفی، حمایتی و اقتصادی داشت که حالا خیلی از افراد دیگر نیازمند آن نیستند و می‌توانند مستقل زندگی کنند. از طرفی نوع شهرسازی‌ها و خدماتی که ارائه می‌شود، امکان تنهایی زندگی‌کردن را بیشتر فراهم کرده است. مثلا کوچک‌شدن خانه‌ها و خیلی مثال‌های مشابه، عواملی هستند که خواسته یا ناخواسته‌ این سبک زندگی را ترویج می‌کند. با اینکه در ایران هنوز تعلق به خانواده بسیار زیاد است، ولی در جایی مثل کلان‌شهر تهران، تعداد تک‌خانوارها رو به افزایش است. آمارها هم نشان می‌دهد که رفته‌رفته با افزایش این سبک زندگی مواجه خواهیم بود». با همه اینها، این جامعه‌شناس تأکید می‌کند:‌ «افراد تنها الزاما منزوی یا افسرده نیستند؛ بسیاری آن را فرصتی برای آزادی، خلاقیت و خودسازی می‌دانند. تنها زندگی‌کردن می‌تواند باعث رشد شبکه‌های دوستی، مشارکت در فعالیت‌های فرهنگی و تقویت حس «شهروندی مدنی» شود و این نوع زندگی به بازتعریف «خانه» و «زندگی شخصی» در عصر مدرن منجر شده است».
نگرانی از دوره سالمندی
یکی از نگرانی‌های مهم برای افرادی که تنها زندگی می‌کنند، بحث سالمندی است و در جایی مانند ایران که برای سالمندان برنامه خاصی در نظر گرفته نشده، این موضوع شدت می‌گیرد؛ موضوعی که این جامعه‌شناس در گفته‌های خود به آن اشاره می‌کند: «مسئله نگران‌کننده، پیرشدن این افراد و ضعیف‌شدن پیوندهای اجتماعی است. در جامعه‌ای که افراد، تنهایی را در سبک زندگی خود انتخاب می‌کنند، معاشرت‌های اجتماعی آنها هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد و همین موضوع ریسک‌های زمان سالمندی را بیشتر می‌کند. تنهایی برای بشر یک پدیده کمیابی بوده و حالا رو به شکل‌گیری است که بسیاری آن را پیش گرفته‌اند. با‌این‌حال مطالعات پیامدهای منفی این پدیده را مواردی مانند انزوا و تنهایی ناخواسته به‌ویژه در سالمندان، فشار اقتصادی با توجه به اینکه زندگی تک‌نفره هزینه‌های بیشتری نسبت به زندگی جمعی دارد، می‌دانند. محققان هشدار می‌دهند که با توجه به رشد و جذابیت پدیده تک‌زیستی، نیاز به بازطراحی سیاست‌های رفاهی، مسکن و مراقبت اجتماعی به‌شدت وجود دارد. جامعه‌شناسانی مانند کلایننبرگ که روی این پدیده کار کرده‌اند، تأکید می‌کنند که شهرها و دولت‌ها باید این تحول را به رسمیت بشناسند و خدمات، مسکن و زیرساخت‌ها را برای جمعیت رو به رشد افراد تنها تطبیق دهند؛ از آپارتمان‌های کوچک و مقرون‌به‌صرفه تا شبکه‌های حمایتی اجتماعی. به نظر آنها تک‌زیستی نه‌فقط یک «مسئله فردی» بلکه یک پدیده اجتماعی ساختاری است که رابطه فرد و جامعه، شهر و سیاست عمومی را بازتعریف می‌کند. زندگی تنها می‌تواند «فرصت» و در عین‌ حال «چالش» باشد و آینده شهرهای بزرگ تا حد زیادی به نحوه مواجهه با این واقعیت بستگی دارد».
جاجرمی در یک تحلیل مختصر از این موضوع در ایران می‌گوید: «در سال‌های اخیر، ایران هم هم‌زمان با روند جهانی، با افزایش زندگی‌های تک‌نفره روبه‌رو شده است. آمارها نشان می‌دهد حدود دو میلیون خانوار تک‌نفره در کشور وجود دارد که سهمی نزدیک به هشت درصد از کل خانوارها را تشکیل می‌دهند و این نسبت در مقایسه با دو دهه قبل رشد چشمگیری داشته است. بیشتر این خانوارها در شهرهای بزرگ و به‌ویژه در تهران متمرکز هستند. ترکیب جمعیتی آنها نیز متنوع است؛ از جوانانی که به دلیل تأخیر در ازدواج یا ترجیح سبک زندگی مستقل تنها زندگی می‌کنند‌ تا سالمندانی که یا همسرشان فوت کرده یا فرزندان‌شان از خانه رفته‌اند. افزایش این نوع خانوارها پرسش‌های تازه‌ای را درباره سیاست‌های رفاهی، مسکن‌ و حتی سبک‌های ارتباط اجتماعی در ایران مطرح کرده است».
بازار


نظرات شما